زندگی سکسی جدید ماریا، دختر همیشه حشری

1393/12/13

…قسمت قبل

وقتی خواستم سوار ماشین شیک اون مرد بشم بهم گفت برو صندلی عقب سوارشو خودش تنها تو ماشین بود من رفتم عقب ماشین سوارشدم گفت سرت روپایین بنداز بیرون رو نگاه نکن مقداری که ماشین جلو رفت جایی ایستاد به من گفت از ماشین پیاده نشو خودش پیاده شد و بعد از مدتی با نایلونی اومد داخل ماشین کمی که جلوتررفت بهم گفت رو صندلی دراز بکشم و چادرم رو روی خودم بدم من همین کار رو کردم از رادیو ترانه ای پهش میشد من خوابم برد وقتی بیدارشدم خارج از شهر بودیم توی جاده ای که اطرافش بیابون بود میرفتیم وقتی دید من بیدارشدم رفت توی یک جاده خاکی وایستاد نایلون رو از جلو ماشین برداشت به من گفت اینها رو بپوش یک مانتو و یک روسری بود من بلوز دامنم رو دراوردم مانتو وروسری روپوشیدم اون نگاهی به دمپایی های من انداخت وگفت یادم رفت برات کفش بگیرم رفتیم شهر میگیرم حالا بیا جلو بشین چادر و لباسهای من روازماشین برداشت وبیرون انداخت بهم گفت هرجا پلیس راه رسیدیم یادت باشه تو دختر من هستی حرفی اضافه نمیزنی توی مسیر مقداری خوراکی خرید و ازم درمورد خونواده ام پرسید هرسئوالی که می پرسیدمن جواب میدادم شوهرخاله ام بهش گفته من دخترپرحشری هستم بهم گفت غیرازشوهرخاله ام ودایی ام به کس دیگه ای دادم گفتم اره پسرشوهرخاله ام منو باتهدید میکرد پرسیدازکدومشون بیشترخوشت می اومدگفتم ازشوهرخاله ام چون بلدبود من روسرحال بیاره خندید وقتی خندید من جرات کردم نگاهش کنم یک مرد تقریبا خوشگل بود سنش بالا بود موهاش جو گندمی بود شب تویه رستوران وسط راه نگه داشت شام گرفت اوردتوماشین خوردیم بعدازشام دوباره راه افتادیم توی راه دست من روگرفت روی پای خودش گذاشت و پشت دست من رو می مالید من خوشم می اومد دستم رو برد وسط پاهاش گذاشت وروی کیرش کشید منم جلورفتم سعی کردم زیپ شلوارش رو باز کنم خودش کمک کرد زیپ شلوارش رو باز کرد من کیرش روازتوشورتش دراوردم و لیس زدم اون دستش روپشت سرمن گذاشته بود و رانندگی میکرد گاهی هم دستش رو میبردتوی مانتوم وسینه هام رو فشارمیداد و می مالید کیرش سفت شده و راست کرده بود به من گفت دیگه بسه بشین یه مقداردیگه که رفتیم دیدم کیرش شل شد بهم گفت بیا بخورش تا کیرش سفت میشد بهم میگفت بس کن وقتی واردشهرشدیم بهم گفت رسیدیم وقتی توخونه رفتیم ادامه میدیم من تاحالا شهر نرفته بودم وارد اون مرکز استان که شدیم برام جالب بود شب ما رسیدیم چراغهای روشن شهر رو خوشگل نشون میداد بعد از مدتی رسیدیم توی یک خیابونی که بزرگ بود و خونه های شیکی داشت نزدیک یه خونه که درحیاط بزرگی داشت ایستاد کنترلی رودراورد و در حیاط رو بازکرد رفتیم تو حیاط
یه خونه بزرگ وسط حیاط بود حیاط پرازدرخت وگل بود مثل قصربود بهم گفت پیاده شو ازماشین پیاده شدم وبا اون واردخونه شدم خودش کلید انداخت ودرخونه رو بازکرد من با اینکه ازهمسن و سالهام بزرگتربودم ولی کنار اون کوچیک بودم اون مرد قد بلند و چهارشونه ای بود خوش هیکل بود وارد خونه که شدیم از پله ها رفت طبقه بالا به من گفت دنبالش برم من دنبالش رفتم در اتاقی رو باز کرد چراغش رو روشن کرد یه تخت خواب بزرگ وخیلی زییا تواتاق بود لباسهاش رو دراورد بهم گفت لباس هات رو دربیار منم لباس هام رو دراوردم من کرست نداشتم گقت چرا کرست نپوشیدی گفتم من تاحالا کرست نداشتم ولی شورت داشتم شورتم رومادرم برام دوخته بود خودش منو بسمت تختخواب برد سینه هام روتودستاش گرفت فشاردادانگشتش روتوکسم برد وکسم رو تو مشتش گرفت و فشارداد بهم گفت دهنم رو باز کنم تودهنم نگاه کرد گفت خوبه دندونات سالمه منو به پشت خوابوند باسنم رو باز کرد سوراخ کونم رو نگاه کرد ازم پرسید کسی ازکون منو کرده گفتم نه کیرش رو روی کونم مالید وقتی کیر وسط لمبرهام بالا وپایین میشه خوشم میاد اون لحظه هم خوشم می اومد داشتم حشری میشدم اونم انگشتش روکرده بود توکسم وداشت باکسم بازی میکرد من به شوهرخاله ام وپسرش ودایی ام همیشه کس داده بودم ولی هردفعه که کس میدادم تا اونا کیرشون رو میکردند داخل کسم کسم درد میکرد منو برگردوند گفت کیرم روبخور
کیرش روکه نیمه راست شده بود تو دستم گرفتم اول بوسیدم بعد لیس زدم بعد تو دهنم کردم و خوردم این چیزها رو از شوهرخاله ام یادگرفته بودم اون بهم گفته بود که اینجوری بایدکیر بخورم و دندونهام نباید به کیر بخورند برای همین با دقت کیرش رومیخوردم کیرش بزرگ وکلفت مثل کیرشوهرخاله ام بود صدای ناله اش بند شد منو لبه تخت خوابوند بطوری که پاهام از تخت اویزون بودند دستاش رودوطرف کمرم گذاشت وکیرش رو کم کم وارد کسم کرد یک کیر کلفت و بزرگ توکسم میرفت اولش ناله کردم چون دردم می اومدبعدش لذت میبردم دستش رو گرفتم و روی سینه ام گذاشتم اون توی کسم تلمبه میزد و با دست راستش سینه ام رو می مالید من دوبار ارضا شدم ولی اون هنوز آبش نیومده بود منو بحالت سگی خوابوند وازپشت توی کسم کرد بادفعه سوم که من ارضا شدم اون هم ابش توی کسم خالی شد درحالی که کیربزرگش توی کسم بود منو بغل کرد وروی تخت افتادیم صبح من با تکون های اون بیدارشدم کیرش راست کرده بود وبا کیرش روی بدنم میزد بهم گفت بلند شو کیرم کس میخواد دوباره کیرش رو خوردم کیرش روتوی کسم گذاشت چن تا تلمبه زد ولی ابش نیومدبهم گفت بیابریم حموم توحموم که رفتیم من دستشویی داشتم نتونستم خودم روکنترل کنم توحموم شاشیدم چیزی نگفت بهم گفت خودم روبشورم من خودم رو شستم اون کسم رو شست منم کیر اون رو کف مالی کردم خوشش اومد توی وان حموم رفتیم و من روی کیرش نشستم خودم روبالا وپایین کردم دردم می اومد اون متوجه شد من دردم میادبهم گفت ازوان بیرون برم وسگی کف حموم بشینم همینکاررو کردم ازپشت وارد کسم کرد سینه هام روهم فشارمیداد تا ابش اومد باز توی کسم خالی کرد کسم دردمیکرد بعددوباره من روشست وازحموم بیرون اومدیم خودش باحوله من روخشک کرد پایین رفتیم توی اشپرخونه رفت چایی درست کرد وصبحانه رو اماده کرد وقتی صبحانه میخوردیم من لخت بودم وحوله حمام تنم بود اونم حوله لباسی حمام تنش بود بهم گفت باورنمیکنه من 13ساله باشم وبتونم به این خوبی حال بدم اسمش سعید بود و47سال سن داشت کس وکاری نداشت خودش تنها بود قراربود ازاین به بعد من بااون زندگی کنم وهرچی اون گفت من چشم بگم بعدازصبحانه بهم گفت ظرفهای صبحانه رو بشورم واگرکسی درزد در روبازنکنم به تلفن جواب ندم تا خودش بیاد ازم پرسید نهارچی دوست داری گفتم فرقی نمیکنه گفت باشه وقتی برگشتم فکری بحال نهارمیکنیم اگرگشنه ات شد هرجی میخوای تویخچال بردار و بخور وقتی که با ماشین ازدرحیاط خارج شد البته درب خونه روقفل کرد خواستم برم توحیاط دیدم در قفل شده رفتم همه اتاقها رو نگاه کردم معلوم بود مرد پولداری هست
بقیه زندگی سکسی ام رو براتون مینویسم.

نوشته: ماریا


👍 0
👎 0
95690 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

455095
2015-03-04 19:39:17 +0330 +0330
NA

من ك آرزو ميكنم چرت و پرت نوشته باشه…
تف اون نامردي كه دختر 9ساله رو بخواد جنده كنه

1 ❤️

455096
2015-03-04 19:39:45 +0330 +0330
NA

من ك آرزو ميكنم چرت و پرت نوشته باشه…
تف به اون نامردي كه دختر 9ساله رو بخواد جنده كنه

0 ❤️

455097
2015-03-05 01:37:36 +0330 +0330

سکس کودک! واقعا کار پلیدیه!
ولی حشریم کرد!!!

0 ❤️

455098
2015-03-05 07:12:10 +0330 +0330
NA

نمیگم خوب بود.چون اگه واقعیت باشه که هست درد هست و درد کسی خوب نمیتونه باشه.اما جذاب بود.واقعا توی اون سن تو کامل به رشد عقلی نرسیده بودی.بلوغ جنسی و جسمی رسیده بودی.پستی از کسی هست که با تو سکس کرده تو اون سن.مردایی مثل شوهرخالت باید زنده زنده سوزوندشون وهمینطور اونایی که میگن دختر نه ساله میتونه شوهر کنه.ادامشو بزار

4 ❤️

455099
2015-03-05 10:50:27 +0330 +0330
NA

kheili khube edame bede

0 ❤️

455102
2015-03-05 14:54:07 +0330 +0330

من چن بخش اززندگیم رونوشتم وارسال کردم متاسفانه شهوانی دیرمطالب من رو منتشرمیکنه قسمت اول زندگیم روهنوزمنتشرنکرده

0 ❤️

455103
2015-03-05 14:57:28 +0330 +0330

نه سعیدبچه اش نمیشد

0 ❤️

455104
2015-03-05 15:02:18 +0330 +0330

اگه اون موقع عقل الان روداشتم هرگزنمیذاشتم بهم دست بزنه

0 ❤️

455105
2015-03-11 01:01:37 +0330 +0330
NA

عسل جون کوس و کون میدی بترکونیم؟

0 ❤️

455106
2015-03-11 01:04:10 +0330 +0330
NA

بابا این مرده رو ولش کن.بیا با من باش.اون دو روز دیگه کیرش میخوابه دیگه بلند نمیشه.

0 ❤️

455107
2015-03-16 12:25:54 +0330 +0330
NA

کاري به راست يا دروغش ندارم اما از اين ماجراها خيلي اتفاق افتاده و اصلا بعيد نيست

0 ❤️

615586
2017-06-08 21:45:18 +0430 +0430
NA

ادامه نداره؟

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها




آخرین بازدیدها