آبنبات دهنی

1397/01/10

‏مدرسه كه ميرفتيم هربار كه دفتر مشقمون رو جا ميذاشتيم
معلممون ميگفت “مواظب باش خودتو جا نذارى”
و ما ميخنديديم و فكر ميكرديم
نميشه خودمونو جا بذاريم
بزرگ كه شديم بارها و بارها يه قسمت از خودمون رو جا گذاشتيم،
توى يه كافه،
توى يه خيابون،
توى يه خاطره
توی یه آغوش…

حالم خوب بودو خوب نبود
بیشترش خوب نبود
درد داشتمو لبخند میزدم
کبودی های تنم رو دست میکشیدمو لبخند میزدم
گریه میکردمو لبخند میزدم
به اتفاقات کمتر از دو ساعت پیش فکر میکنم
هیچ چیزش مثل داستانا و فیلما نبود
حسی خوبی دارمو ندارم


بیا اولش از حالای خوب بگم برات:

ازون لبایی که چشیدمو تو نمیدونی چه طعمی داره

ازون لمس شدنای یهویی و ازون حسای دخترونه

میدونی وقتی لباش از روی چونه م سُر میخوردو گودی گردنمو عمیق تر میبوسید چه حسی داشتم؟

میبوسیدو میبوسید شل میشدمو شل میشدم

یه حسی مثل معلق بودن روی آب

شاید باورت نشه اما خجالت میکشیدم وقتی گیره ی سوتینمو باز میکرد و سرش بین سینه های نه چندان بزرگم گم میشد

شاید بازم باورت نشه اما این خجالته خیلی دووم نیاورد
میدونی از چه زمانی؟
از وقتی که قلب دخترونم بهم گفت که باید جذاب تر باشم براش
باید لباس زیر سِت بخرم
باید تی شرتای باب اسفنجی و تام و جری رو دیگه نپوشم

خیلیم زود نبود اما یسالی طول کشید که از دنیای دخترونم دور شدم
و به مرد جذابم نزدیک و نزدیک تر
کلی حسای فوق العاده رو تجربه کردم که تو میدونی اونا چیه

تابستون بود
کفش تابستونی و لاک جیغ
رژ جیغ تری که رنگ لاکمه
سِت لباس زیر سرخابی
همونطور ک تو دوس داری
هاله ی خط چشم که فقط چشامو کشیده تر نشون میده
که وقتی تو ایستادیو من رو زانوهام بین پاهات نشستمو نگاهم رو به بالاست بیشتر تحریکت کنه

شما میدونین که تحریک شدن با نگاه یعنی چی؟
منم نمیدونستم
اما الان میدونم
یعنی تهِ تهِ نزدیکی
یعنی کلی حسِ خوب

داشتم از حسای خوب میگفتم

ازونجایی که تو ماشین نرسیده به باغ تقریبا نیمه لخت بودمو تکیه به در ماشین،پاهای لاک زدم روی سفتی بین پاهات

ماساژ میدادمو تو دوست داشتی
اما نمیدونستی چشای قهوه ایه دوست داشتنیت برا دیوونه کردنم کافیه

پاهام بود که از زیر تی شرتت رو سینتو شکمت کشیده میشدو خش مینداخت
مردِ جذابِ وحشی من با صدای به نفس افتاده ای که شما نمیدونین چیه ازم میخواست خشن تر فشار بدم

همونجا که توی حیاط باغ بغلم کردیو روی تخت افتادم
چشمامو بستیو جز به جز تنمو با زبونت لمس کردی
دستم که تو موهات بودو سرت که بیشتر فشار میدادم به تنم

ناله میکردمو وحشی تر میشدی
پاهام که رو شونه هات بود و داغی ک بین پاهام کشیده میشد ترسناک بود برام
اونقدر ترسناک که گریه کردم
میدونستی ک میترسم
گفته بودم که میترسم
بیشتر از نیم ساعت بغلم کردیو حرکت انگشتات بین موهام

گفتی که اگه نمیخوام و میترسم اصلا انجام ندیم

گفتم که میخوام؛با خوردن و لیس زدن از بین پاهات تا گردنت

پاهایی که دوباره رو شونه هات بودو لبایی که رو لبام
که اگه دردم گرفت لباتو گاز بگیرمو پشتتو ناخن بکشم

میلرزیدمو لذت میبردم از ناله هات
از خونی که روی تی شرتت که زیرم پهن شده بود

درد داشتمو اصلا مثل تو فیلما نبود
سوزش داشتمو گریه میکردمو
میبوسیدی و میدیدم که فقط یک سومش رفته داخل

اشک میریختمو در گوشم گفتی بیشتر از این نمیکنی و نکردی

تنها حسی که داشتم درد بودو لذت بردن از ناله های تو

از ضرباتی که تندتر شده بود

بدم میومد از مایع بدبویی که جای عطرتو گرفته بود

دو ساعتو ربع تو بغلت نازم کردیو گفتی دوسم داری

سه روز و دو شب خونریزی داشتمو گریه میکردم
بداخلاق بودمو تو فکر میکردی از رابطه باهات پشیمون شدم

بداخلاق شدیو 4روز بهم پیام ندادی

گریه میکردمو درد میکشیدم
حس تنهایی
اینکه نتونی به مامانت بگی چته
اینکه تنها بری درمونگاه
سرخوردگی
دلتنگی برا تو
افسردگی بعد اولین رابطه
تو هیچ کدوم ازینارو نمیفهمی

نوشته: آبنبات پسته ای


👍 36
👎 4
28141 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

679724
2018-03-30 21:01:32 +0430 +0430
NA

0 ❤️

679734
2018-03-30 21:31:19 +0430 +0430

چقدر بده كه طرف حست رو نفهمه :(

0 ❤️

679764
2018-03-30 22:52:06 +0430 +0430

صحبت کردن بهترین راه حله …

0 ❤️

679778
2018-03-31 00:39:03 +0430 +0430

خیلی ناراحت شدم خیلی این حس رو پنج سال پیش دوست دختر من داشت ما دو سال صبح تا شب توس بغل هم بودیم حتی شمردیم که پونصدو خورده ای سکس کردیم! الان از خودم بدم اومد اون یه ور این مملکته منم یه ور. اون شاید بغل فقط یه نفر دیگه که شوهرش شد خوابیده باشه من شاید صد نفر دیگه تو بغلم خوابیدن بعد از اون مثل صد نفری که قبل از اون …

0 ❤️

679785
2018-03-31 02:23:17 +0430 +0430

خوب نمیفهمه،شاید چون قرار نبوده بفهمه. یا شاید براش مهم نبودی همانگونه که خودت ارزشی واسه خودت قائل نبودی.
البته اگه حدسم درست باشه

0 ❤️

679799
2018-03-31 04:41:11 +0430 +0430

ادامه بده قلمت قشنگه

0 ❤️

679819
2018-03-31 09:17:17 +0430 +0430

متن عالییی و گیرایی بود خییییلی لذت بردم، اما اسم داستان چرا اینجوری بود؟به متن چندان ارتباطی نداشت. بازم بنویس آبنبات پسته ای آفرين 15 ?

0 ❤️

679831
2018-03-31 15:33:14 +0430 +0430

ته فتجان قهوه ات انگار
پلنگی پنجه میکشد
به شبهای من
و من هنوز
با این شبهائی که
طعم گس لبهای تورا
ازیاد برده اند
کنار نیامده ام

هجدهمین لایک شما آبیست

2 ❤️

679929
2018-04-01 08:01:10 +0430 +0430

رابینهود عزیزم
اسم داستان اون دختریه که آبنبات بود
آبنبات پسته ای
به این اسم صدا زده میشد
و دهنی شدنشم که مشخصه
تنِ غیر بکر و کلی احساس دستخورده شده
یا به اصطلاحی “دهنی” شده

0 ❤️

679933
2018-04-01 09:31:16 +0430 +0430
NA

لایک!!!
ادامه بده…

0 ❤️

680025
2018-04-02 11:06:41 +0430 +0430

ابنبات جان راستش داستان اولی که ازت خوندم رو خیلی دوست داشتم اما متاسفانه فقط دور خودت میگردی و میگردی چیز جدید و خاصی رو ارائه نمیدی
یه دختر با شکست عشقی که متن ادبی پر ناله از این شکست رو هی تکرار میکنه همین
تکرار این ابنبات هم زیادی توی ذوق میزنه دیگه …یکم داستان بعدی رو خلاقانه تر بنویس

1 ❤️

680029
2018-04-02 11:42:56 +0430 +0430

حس میکنم درست میگی سپیده جان،حتما انجام خواهم داد

1 ❤️

680030
2018-04-02 11:45:27 +0430 +0430

آره خب شروع نوشته ام یه متنه که منم میدونم،شمام میدونی مال خودم نیست و خیلیام ممکنه قبلا خونده باشنش
سنم تو پروفایلم هست میتونی بخونی
و اینکه لطف داری بمن سامی عزیزم

0 ❤️

680667
2018-04-06 19:24:52 +0430 +0430

قشنگ بود
حسی بود که هزاران دختر تجربش کردن…

0 ❤️

681282
2018-04-10 16:56:18 +0430 +0430

درکت میکنم،فک کن من با اون همه درد غصه اینم میخوردم که نره آبرومو ببره،باز درد این قابل تحمله،درد اسلیو بودن خیلی بدتره یه زجر واقعی بدون هیچ لذتی،چیزی که باعث میشه ادم خودکشی کنه تا اون حشری مست ولش کنه
اه چه دلم پر بود

0 ❤️




آخرین بازدیدها