سلام اسمم فرید است .تو یکی از شهر های شمالی زندگی می کنم .داستانم راست است .کارم میکانیکی است .۳۵ سالمه .از ساعت ۷ صبح تا ۶ بعد از ظهر تو گاراج کار می کنم از ۱۰ سالگی شاکردمکانیک بودم تا این که سال ۱۳۸۳ رفتم سربازی وسال ۱۳۸۵ سربازی را تمام کردم چون برای خودم استاکار شده بودم یک مغازه کوچیک تعمیر های ماشین سنکین دست پا کردم سال ۱۳۸۹ تو سن ۲۴ سالگی زن گرفتم سال ۹۱ یک دختر و سال ۹۴ یک پسر وارد زندکی ما شد .حالا بریم سر اصل مطلب سال ۹۷ تو یک مزایده تعمیر چند ماشین سنکین یک اداره ای را قبول شدم .رفتم یک شهر دیگه هفته ای یک بار می امدم .یک روز به خانومم گفتم من این هفته نمیام ولی چون تولدش بود.می خواستم اونو سومرایز کنم .با برادر خانومم و خواهر خانووم و پدرو مادرس و پدر مادر خودم هماهنگ کردم .تا روز تولد .با هم بریم خانه .۲۵ اسفند ۹۷ بود که رفتیم خانه پدر خانومم گفت این که ماشین برادر زاده منه که وارد خانه شدیم صدای از داخل اتاق خواب امد .رفتیم داخل اتاق خواب دنیا روسرم خراب شد .زنم با پسر عموی خودش در حال سکس بود .پدر خانوم من که در لحظه سکته کرد و چند روز بعد فوت کرد برادر خانومم پسر عموی خودسو به باد کتک گرفت همه همسایه ها فهمیدند چون خانه من ویلایی بودتمام محله تو کوچه جمع شدند .من که دنیا رو سرم خراب شده بود .زبانم بند امده بود.بعد از اون داستان من و زنم توافقی از هم جدا شدیم. .بچه ها که با من زندگی می کنند پدرم بهم گفت شاید بچه ها برای خودت نباشند. رفتم با حکم دادگاه ازمایش دی ان ای دختر برای خودم بود. ولی پسر از رابطه نامشروع زنم با پسر عموش. پسر را بردم بهش دادم بعد از اون داستان من افسرده شده بودم .پرخاشگر شده بودم .به قول امروزی ها روانی شده بودم .مغازه نمی رفتم فقط تو خانه بودم با خودم می گفتم چرا من چرا من .من که دنبال ناموس مردم نرفتم که باید این اتفاق برای من بیفته بعد از این داستان خواهم همکار خودشو به من معرفی کرد.که شوهرش فوت کرده بود و یک پسر ۶ ماهه داست که پدر شوهرش به او اجازه داد که شوهر کنه که من اول رفتم برای اجازه برای ازدواج و داستان زندگی خودنو براش تعریف کردم گفت من باید فکر کنم بعد از یک هفته تماس گرفت .گفت انشالله زندگی خوبی داشته باشید .بعد از ۱ ماه عقد کردیم ۶ ماه بعد عروسی با بچه ها رفتیم ماه عسل برگشتیم خانه الان ۲ سال است که داریم به خوبی و خوشی داریم با هم دیکه زندکی می کنیم
بالا رفتیم ماست بود پایین امدیم دوغ بود داستان من دروغ بود.
گفتم یک داستان از خودم درست کنم تو سایت قرار بدم
نوشته: فرید
خودت از رابطه نامشروع هستی
تهش هم همین به مغزت رسیده
بالا رفتی ماست بود زیرت کیر راست بود
پایین اومدی دوغ بود صدات مثه بوق بود
سرکارمون گذاشتی فدای کونی که داشتی
کون بده بیحساب بشی که صاحب ثواب بشی
گوزیدی من شنفتم شعر رو واسه تو گفتم
حالا بهم بدهکاری تسویه اش با کونی که داری
همون اول مینوشتی کونی هستی و دنبال کیر اینقدر مارو الاف نمیکردی
باز خدا رو شکر که یه نفر پیدا شد آخر داستانش اعتراف کرد که کصمغزه…من که دیگه داشت باورم میشد که همه نویسنده های شهوانی ویلیام شکسپیر هستند
دروغ نبود چرا بهش فحش میدید
این زندگینامه پدرش بود و اونم حرامزاده توی داستان
بالاش رفتی راست بود
پایین اومدی دوغ بود
مامانت سرش شلوغ بود
اینو میگن آدمی که خیلی دلش بد و بیراه و لیچار میخاد
تو شهرما این داستان اتفاق افتاده بود یارو مکانیک سنگین بود خانمش دانشجو ی شهر دیگه بالا خره خبردار میشه ک بهللللللله همکلاسیای خانمش 5-6نفری از خانم سواری میگیرن و حاج خانوم تو کار گروپ سکسه
بالا رفتی راست بود
پایین اومدی دیدی عه یه کیر کلفت تو کونته
خوب همتون رو سرکار گذاشت دیگه زورتون میاد فحش میدید🤣🤣
دقیقا شبیه این داستان اما بیورت کاملا واقعی من با خواهرت داشتم
ولی چون مامانت دیده بود گفت باید منم لکنی تا کسی نفهمه
الان بدجور باز توکف زنتم به هرحال خانوادگی گاییییدمتون
اینایی که بد و بیراه میگن چون زورشون میاد ته داستان این شکلی شد
کار بدی کردی درست، حالا من نمیدونم چقدر این داستان شما راست است یا دروغ و اینکه واقعا نمیدونم آزمایش دی ان ای توی ایران برای تشخیص وراثت داریم یا خیر ، اما خدا وکیلی اون بچه گناهی نداشت، شما همینقدر که متوجه شده بودی کافی بود و نیاز نداشت زندگی اون طفلک را نابود کنی، ضمنا این هم بگم گفتی چرا من ، من که دنبال ناموس مردم نرفتم که این بلا سرم بیاد، دلیل این اتفاق شاید حدودا ۱۰ سال دیگه برات مشخص بشه، اما اینجوری بهش نگاه کن که این یک ازمون زندگی بود برای شما، اگه ادم سالمی هستی و اهل خلاف و اعتیاد و این چیزها نیستی ، برای شما مهمترین موضوع این است که کاملا حواست به خودت و به سلامتیت باشه و سرپا بمونی ، هرچه زودتر دوباره ازدواج کن و تمام تلاشت را بکن که تمام این حوادث را فراموش کنی، با شغلی که داری هرجای کشور بری میتونی براحتی کار کنی، موفق باشی ، اگه خواستی بیا سنندج این مخلص در خدمتت هستم
یه تست DNA از خودت و بقال سرکوچه هم بگیر خدا رو چه دیدی شاید تو سومرایز شدی
ضمنا از سر کیر است آبی هم یه اندازه ای بگیر شاید ننت خوشش بیاد
منم میخوام سومرایزت کنم بیای خونه ببینی دارم کون مادرتو جر میدم بعد سنکین دارم تو کونش تلمبه میزنم بعد بری بالا بیای پایین ابمو از سوراخ کونش بلیسی
پ ن حرف زدن بلد نیستی لال شدن که میتونی
مگه کونت گذاشتن مجبور نیستی که معادل فارسیش رو بنویس غافلگیر
به سومرایز ننت خندیدی که خواستی یه چیزی اینجا از خودت بزاری
پسرت آخوند میشه نترس. خودتم ازین بچه سایبریای ماله کشی که دستور خوردی باید جو اینترنتو خراب کنی
چه بالا چه پایین…کیر بر و بچ تو پارکینگ خایه های بابات…
یعنی کیر ارسطو عامل با پسر خاله هاش نقی و تقی معمولی و پدرشون ناهار نَخِردَم و دامادشون بهبود فریبا و رحمت و بهتاش و کلا ًً عوامل جلو و پشت دوربین سریال پایتخت و مردم خوب علی آباد یه جا تو کُوْنِتْ کُسْ مَـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلْجوقَـــــــــــــــک
خیلی بد بود ها ولی خب تمرین کن واس خودت این همه آدم کسشر میفرستن تو هم روش 😁
بالا رفتی کیررفت توکونت پایین اومدی میلنگ ماشین سنگین رفت توکونت دیگه ننویس کستان نویس
البته فکرکنم توی گاراژ خیلی کونت گذاشتن
کونی که خارش میکنه
خودش سفارش میکنه
اخه گل
فش دوس داری ؟ خب چرا خودتو خسته میکنی این همه به مغزت فشار میاری
برو یه تاپیکبزن به من فش دهید
میان اون تو مادرتو میگان تو هم خارشت خوب میشه
بالا رفتی ماست بود
کیر من راست بود
پایین اومدی دوغ بود
شیرش از کیر من بود
روانپریش آلت مغز