سکس با دختر قرمز پوش

1392/02/23

سلام دوستان من 32 سالمه چند سال پیش اومدم بیرون10سالی تو بازار مغازه پوشاک زنانه مردانه داشتم خیلی سکس های جزابی داشتم ولی هیچ سکسی رو با زور انجام ندادم میخوام یه دونشو که با رضایت مادرش همراه بود رو تعریف کنم
یه مقدار از خودم بگم بدنسازی میرم 187قد 80 وزن پوست روشن بازو ها و رون بزرگ خانمهای شوهر دار زود تر از دخترها باهام دوست میشن کیرم به نسبت بزرگه چون هر کسی رو میکنم از کیرم خوشش میاد تا بحال هم توی کون هیچ کسی جاش نشده و هر موقع به این موضوع فکر میکنم بغضم میترکه خیلی دلم میخواد کون بکنم ولی تا بحال قسمت نشده تو مغازه همیشه استین کوتاه با شلوار تنگ می ایستم بیشتر مواقع کیرم راسته این موضوع مشتریام رو هشری میکنه بریم سر اصل داستان
من دو تا شاگرد دختر دارم که خیلی دوستشون دارم همیشه ازشون لب میگیرم ولی هیچ وقت فکر سکس باهاشون نداشته اونا هم برام همه کاری میکنن یه روز شهریور ماه بود که تو مغازه بودم مشتری داشتم سرم شلوغ بود چون فصل مدارس نزدیک بود فرم مدارس داشتیم یه دختر با مانتو قرمز اتیشی با مادرش اومدن داخل من سریع رفتم سمتشون خیلی تحویلشون گرفتم یه مانتو شلوار سرمه ای بهشون دادم و به سمت پرو راهنمایشون کردم توی این مدت که دختره تو پرو بود مخ مادره رو زدم خیلی ازم خوشش اومد دختره صدا زد مامان که من هم با مامانش رفتم جلوی درب پرو تا منو دید درو بست مامانش گفت اشکال نداره بزار ببینم دررو باز کرد چی میدیدم تا بحال دختر دبیرستانی که اینقدر سینه هاش بزرگ باشه رو ندیده بودم هر چی از هیکلش بگم کم گفتم کمر باریک که کون شق شده شو بیشتر نشون میداد
دختره گفت مامانی یه کم کمر شلوارش برام گشاده که پریدم وسط حرفش گفتم پشت مغازه خودم برات تنگش میکنم
که مانتوشو زدم بالا و کمرشو اندازه زدم زیر مانتوش لخت بود موقع اندازه زدن انگشتمو بردم لای چاک کونش که یه دفع برگش شلوار از دستم ول شد و رونهای قشنگش رو هم دید زبون بسته خیلی خجالت کشید من سریع شلوارشو بالا کشیدم چون خودش نمی تونسی جا کم بود اومدم بیرون شلوارو گرفتم بردم براش تنگ کردم یه کم طولش دادم و به فروشندم گفتم بهشون بگو بیان پشت مغازه پرو کنن اول دختره اومد بعد دخترم همونجا بهش گفتم بپوشش ببین خوب شده گفت شما اینجاید گفتم پشتمو میکنم خلاصه پوشید مانتو رو هم بهش دادم پوشید من رفتم نزدیکش یکم دست به مانتوش زدم به مامانش گفتم خوب شد گفت بهتر از این نمیشه مامانش گفت درش بیار تا بریم من به مامانش گفتم شما برین من با دخترتون میام میخوام ازش شماره بگیرم بیشتر همدیگه رو ببینیم که دختره گفت نه شماره نمیشه مامانش گفت اشکال نداره مامان من میرم راحت باش مامان که رفت تو مغازه من دست کشیدم رو صورتش گفتم اسمت چی گفت نازیلا من گفتم اسمت مثل خودت نازی کمکش کردم دکمه ها فرم مدرسه رو باز کردم داشتم سینه هاشم که از بالای سوتینش بیرون زده بود رو دید میزدم بهم گفت تو از چی من خوشت اومده چرا شماره منو میخوای گفتم عمر خیر گفت پس فقط صبحا زنگ بزن منم چسبیدم بهش و پیشونیشو بوسیدم ولی اون نگاهش رو لبهام بود که صورتشو اورد نزدیک و لبهامو کرد تودهنش من جا خوردم منم شروع کردم به بوسیدنش دستمو دور کمرش حلقه کردم داشت دیونه میشد یکی از سینه هاشو بیرون اوردم وای که چقدر زیبا بود یه کم نوک سینه هاش به طرف بالا بود دستمو گذاشتم زیر سینه هاش و نوک سینه هاشم میخوردم که دستشو برد طرف کیرم که داشت منفجر میشد و شروع کرد به ما لیدنش
منم محکمتر بغلش کردم تا کیرم رو روی بدنش حس کنه برش گردوندم شلوارشو در اوردم یه شورت سفید تنش بود منم کیرم رو با فشار گذاشتم لای چاک کونش بهم گفت در میاری ببینمش گفتم چی با دست اشاره کرد منم سریع شلوارم رو کشیدم پایین چشماشو از رو کیرم بر نمیداشت کیرمرو دست چپم گرفتم و با دست راست کوس کوچولوشو مالیدم و برش گردوندم لباشو تو لبام قفل کرد و باهم تو عوج لذت بودیم کیرم رو از کنار شرتش رد کردم گذاشتم لای درز کونش اونم شیطونی میکرد و کونشو به چپو راست تکون میداد کارمون تمومی نداشت بهش گفتم اگه بخوا میا خونتون ولی نباید فعلا به بابات چیزی بگی قبول کرد و اومدیم بیرون شماره رو گرفتم ولی هرگز بهش زنگ نزدم شاید دلیلشرو خیلی از شما عزیزان بدونید .اگه خوشتون اومد بازم مینویسم بای
دوست داشتن فقط یک کلمه نیست گاهی موقع ها یه عمر ادمو اسیر میکنه
نوشته:‌ مسعود


👍 0
👎 0
72807 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

380668
2013-05-13 06:59:56 +0430 +0430
NA

منم مامانتو با رضايت بابات كردم باور نميكني از خودش بپرسة.جقول

0 ❤️

380669
2013-05-13 07:51:00 +0430 +0430
NA

بدو برو مشقاتو بنویس عمو جون,افرینننن,معلومه هم عقده هیکل داری هم کیر,هیکل کار خداست کاریش نمیشه کرد ولی کیر خواستی چه خودت چه خانم والده رو کل بچه های سایت اول صف خودم حساب کن

0 ❤️

380670
2013-05-13 08:10:49 +0430 +0430
NA

خیلی بد بود اقای جق دوست

0 ❤️

380671
2013-05-13 08:13:35 +0430 +0430
NA

خواستی یه خودی نشون بدی اما ریدی

0 ❤️

380672
2013-05-13 10:36:40 +0430 +0430
NA

خوب چرا خالی میبندی اونم به این ضایگی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!! :? :? :?

0 ❤️

380673
2013-05-13 15:12:48 +0430 +0430
NA

[سلام دوستان من 32 سالمه چند سال پیش اومدم بیرون]؟؟!!!
کجا اومدی عزیزم؟ از کجا اومدی بیرون؟
[تو مغازه همیشه استین کوتاه با شلوار تنگ می ایستم ]؟!!!
من فکر می کردم آستین کوتاه و شلوار را “می پوشند” نمی دونستم
“می ایستند”؟!
[… کون شق شده…]؟!!!
تو بی نظیری؟!!! تو جدیدترین تعابیر و تواصیف و تشبیهات را وارد ادبیات اروتیک کردی؟!!! استاد ِ سخن! واژه ساز!
[ عمر خیر ] !!!
جااانم؟؟
[ عوج]!
قربونت برم , که انقدر شیرین زبونی تو!
[کارمون تمومی نداشت]؟!!!
عجب؟ کی تموم شد؟؟
دوستان ؛
من تقریبن می تونم شرط ببندم که این داستان و داستان " من و زهرا تپلک"را یک نفر نوشته و فکر می کنم بدونم کی هست!!!

0 ❤️

380675
2013-05-13 15:18:03 +0430 +0430
NA

خالی بندبی بود.افتضاح!

0 ❤️

380677
2013-05-13 18:51:37 +0430 +0430
NA

دقیقا افتضاح بود خاک توسرت دیگه باید برم پناهنده بشم
همینه دیگه زیر18راه میدن اخرش اینه

0 ❤️

380678
2013-05-14 04:26:26 +0430 +0430
NA

وایییییی کلی خندیدممممم پوکیدم در اصل:)))
بخدا بعضی داستانها دروغن ولی ادم باورش نمیشه که دروغه و خیال پردازی ولی تو ترکوندیییییی::)))))
32 سالتههههه؟؟؟:))
چرا اینقد غلط املایی داشتی!؟
هشر؟؟؟؟؟!’
اون حشره ها!
یعنی ریدی واقعاااااا:||||
تو دختره رو دستمالی کردی بعد زنگ نزدی؟
گوه تو دهن ادمه دروغگو و پست و بیشعور و خالی بند و اسکل که فکر میکنن ملت مثل خودشونن:دی
خاک تو سرت عزیزم:)))

0 ❤️

380679
2014-02-07 13:58:02 +0330 +0330
NA

کس کش انقد شيشه کشيدي جق زدي همه جا رو قرمز ميبيني

0 ❤️

380680
2014-02-07 14:33:15 +0330 +0330
NA

عجب،، بچهافوشش ندیدگناهدآره خارجنده ولشکنیدکیرم توکس خوشوخاروزن وهردوسوراخه جوان ونقلی ازفامیلش
آخه حرومی مادراومدگفت ماشالامسعودهیکل وای خرطوم فیلشو
بیادخترموبعدازیعمرمراقبت آوردم توشوالیه مهربون بااسب سفیدبکنیش کاندومم توکیفم دارم و…،، که درنهایت هرچی کیرشق تواین بچهااینجاهست داخل محارم جوانت

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها




آخرین بازدیدها