سکس نازنین با محمد

1393/07/24

سلام به همه دوستان شهوانی
میخواستم یه داستان براتون بگم کاملا واقعی از عشقم به یک پسر که نزدیک به پانزده سال ادامه داشت اسمم نازنین هست و الان نزدیک به 34 سال دارم قضیه از اونجا شروع شد که من سال آخر دبیرستان با یک پسر آشنا شدم که خیلی طول نکشید اما از زمانی که با محمد آشنا شدم تقریبا می تونم بگم تا همین الان که این خاطره رو براتون مینویسم عشقش و طعم سکس باهاش رو فراموش نمیکنم. از روز اول با وجود اینکه فقط نوزده سال داشتم تمایل عجیبی بهش داشتم و یادم می یاد اولین باری که رفتم خونشون یه اورال سکس با هم داشتیم هر وقت تو تاکسی یا هر جایی که با هم بودیم از اینکه دستشو لای پام بذاره و باهام بازی کنه لذت میبردم اینقدر این کارو دوست داشتم که وسط شلوارمو سوراخ کرده بودم تا راحت بتونه دستشو ببره لای کوسم و باهاش بازی کنه بعدشم دست خیسشو میگرفتم میکردم تو دهنم تا مزه آبی که ازم اومده رو حس کنم.

چند سال از عشقی که بهش داشتم میگذشت و من هر روز با محمد دوست داشتم تنها باشم یادم میاد درکه زیاد باهم میرفتیم توی کوه یه جایی پیدا کرده بودیم که زیاد دید نداشت من جلوتر میرفتم اونجا و برای اینکه کسی شک نکنه محمد پشت سرم می اومد منم شلوار و شورتمو تا نصفه میکشیدم پایین و با هم لاپایی می رفتیم خلاصه اینجوری بهتون بگم نزدیک به چهار سال هر جا با هم بودیم فقط دوست داشتم بهش بدم و اصلا کنترلی رو این قضیه نداشتم. تا اینکه محمد مجبور شد بره سربازی طبق قولی که بهم دادیم قرار شد بعد از دوران آموزشی با هم ازدواج کنیم ولی برای اینکه سرتونو درد نیارم تحت فشار خانواده های دو طرف مخصوصا محمد مجبور به ازدواج با یه پسر تقریبا هشت سال بزرگتر از خودم شدم و داستان من از اینجا شروع شد. پارسال وقتی داشتم تو فیسبوک چرخ میزدم یهو به ذهنم زد که چکش کنم و تا اسمشو زدم یه صفحه با عکس بزرگ از اون اومد با زن وبچه!!! داشتم دیوونه میشدم صفحه رو بستم و شروع به ور رفتن با کسم کردم به یاد روزهایی که از پشت بغلم میکرد و سکس هایی که با هم داشتیم نمیتونستم از خیرش بگذرم دوستش داشتم و میخواستم فقط یه بار دیگه ببینمش ولی با وجود این مرتیکه که دیگه هیچ حسی به من نداشت شوهرمو میگم باید چه کار میکردم

نزدیک به دو ماه گذشته بود که یه ایمیل از محمد که تو فیس بوکم گذاشته بود دریافت کردم خیلی عاشقانه بود و آخرشم یه شماره موبایل از خودش. اون شب تا صبح نخوابیدم و صبح بهش زنگ زدم صداشو که شنیدم زدم زیر گریه و گفتم میخوام بازم ببینمت با ماشین رفتم دنبالش بعد از گذشت نزدیک به هفت هشت سال تغییری نکرده بود ولی تبدیل به یه مرد خوشتیپ و چرب زبون شده بود تا منو دید تو ماشین دستشو انداخت دور گردنم و یه لب ازم گرفت و طبق معمول منم حس داغی از درون داغونم میکرد بهم گفت بیا بریم خونمون مثل او موقع ها ازش پرسیدم آخه زنت؟ گفت اون برای مسافرت خارج از کشوره اگرم دوست نداری باشه من حرفی ندارم و اذیتت نمیکنم مثل همیشه متین و زیبا و خوشتیپ بود و نه من هر زن دیگه ای بود دلش میخواست تا دسته بهش بده چون صبح بود و محمود سر کار بود من هم معلم خصوصی زبان بودم بهش گفتم بذار محمود رو چکش کنم و رفتم بیرون ماشین زنگ زدم و اون هم طبق معمول بی خیال گفت باشه مرتیکه یخمک!!! با محمد رفتم خونشون یه خونه شیک با وسایل مدرن حدود دویست متر دیگه از اون محمد آس و پاس خبری نبود تارسیدم تو بغلش کردم انگار تشنه بودم تشنه لباش بدنش و اندام سکسیش که با هیچی نمیتونستم عوض کنم لباساشو کندم و سینه هامو روی سینه اش فشار میدادم تنش مث همیشه داغ و تو پر بود یه ساپورت نازک پام بود که محمد از رو اون با کوسم ور میرفت طاقتم تموم شده بود دستشو گرفتم و کردم تو شورتم بهش گفتم همش مال خودته الان 15 ساله که مال خودته. احساس میکردم کیرش بلند شده و از پایین رو شکمم حسش میکردم بعدش منو برد توی اتاق خواب خودشون و خوابوند رو تخت همین طور که تو بغل هم بودیم شورتمو کند و شروع کرد به لیسیدن کوسم بهش گفتم دیگه بسه بکن از دوریت دیوونه شدم زودتر بکن دلم میخواد فقط بهت بدم اونم شورتشو کند و شروع کرد به کردنم همش می گفت ببین کی اینجاست دو تا مون از این که دوباره با هم بودیم حس خوبی داشتیم اون روز تو نیم ساعت سه بار سکس داشتیم وای که هروقت به یاد میارم دیوونه میشم و لی باز هم از دفعات بعد براتون مینویسم باور کنید این یه خاطره واقعی از خودمه پس بی احترامی نکنید شاید در ایران زنان هم حق نفس کشیدن داشته باشند تا اینجای داستان رو گفتم مابقی باشه بعد از شنیدن نظرات تا بقیشم بذارم

نوشته: نازنین


👍 0
👎 0
31887 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

440847
2014-10-16 15:46:33 +0330 +0330

ننویس گند بزنن به داستانت
کیر خر به خاطرت بره جنده ی لاشی
اگه تو به این میگی حق آزادی پس سگ برینه به آزادیت
والا باز صد رحمت به کسکشی و سکس ضربدری
باز اونطوری شوهر جاکشت باخبره و میدونه که داری میدی
ولی اینکه تو پنهون از شوهرت کستو میدی و بهش میگی حق آزادیه زنان…
واقعا چی بگم بهت؟
کیر قاطر چموش همچین بره تو کست که تا سینت جر بخوری
پاچه ی بز گر کونی تا دسته تو کونت
شاشیدم رو هیکلت ننویس
کیر هاپوی خارجی از این گوشت بره ازون یکی بیاد بیرون
جننننننننننننننننننننننننننده

0 ❤️

440848
2014-10-16 15:53:58 +0330 +0330
NA

to k ras migiiiiiiiiiiiiii

0 ❤️

440849
2014-10-16 16:12:55 +0330 +0330

نازنین خانوم از طرز نگارشت معلومه زیاد داستان ننوشتی و در کل قابل خوندن و با مزه بود !! اینکه نوشتی شوهرت یخمکه معلومه که زیاد بهت توجه نداره ( قابل توجه همسرانی که به طرفشان بی توجهن منتظر چنین عواقبی باشن ) و چون تو کمبود داشتی به محمد دادی ولی مواظب باش به محمدها و علی ها و حسن ها و…ندی که اونوقت بهت میگن جنده !!! موفق باشی !!!

0 ❤️

440850
2014-10-16 17:08:31 +0330 +0330

((میخواستم یه داستان براتون بگم)) ولی نمیدونم چی شد این همه کس شر تف دادم.
((بهش گفتم بذار محمود رو چکش کنم و رفتم بیرون ماشین زنگ زدم و اون هم طبق معمول بی خیال گفت باشه)) زنگ زدی به شوهرت گفتی میشه برم به عشق دوران جوونیم بدم؟اونم گفت باشه؟

1 ❤️

440851
2014-10-16 17:21:49 +0330 +0330

از قدیم راست گفتند هر فرعی به اصل خودش بر میگرده.
جنده همیشه جندهست .چه تو مجردیش وچه تو دوره تاهلش…!

0 ❤️

440852
2014-10-16 19:08:57 +0330 +0330
NA

کیرممممم تو کونت با این داستان نوشتنت :)

0 ❤️

440853
2014-10-17 01:31:27 +0330 +0330
NA

فقط یه یا علی تا ملحق شدن به جمیع جنده ها فاصله داری
شوهر که الکی سرد نمیشه واسه این محمد کارایی که تا حالا کردی اگه واسه شوهرت میکردی روزی 5 با جرت میداد
نه ه ه ه ه محمد
شهوانی توروخدا این داشتانارو نذار بد اموزی داره واسه هنرجویانه شهوانی

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها




آخرین بازدیدها