علیرضا و زندایی حشری

1394/09/11

سلام.
من علیرضا هستم این سایت رو ۲ ساله دنبال میکنم و واقعا دوسش دارم.اول یکم از خودم بگم.قدم ۱۷۵ وزنم ۸۰ و هیکل خوبی دارم چون از سن ۹سالگی کشتی میگیرم.و تقریبا ۵۰ درصد دخترای فامیل چشمشون دنبالمه.خیلی خون گرمم و با همه شوخی میکنم.البته اینم بگم که زیادی رودارم.سرتونو درد نیارم.داستانی ک تصمیم ب نوشتنش گرفتم برمیگرده ب سه ماه پیش که من واسه خوشگذرونی رفته بودم شهرستان.من تا بحال فقط با یه دختر دوست بودم ک چهار ماه پیش باهاش اشنا شدم و وقتی رفتم شهرستان یک ماه بود ک باهم بودیم و منم بخاطر ابروی دختره پیش هیچکس نگفته بودم ک دوس دختر دارم.ما بیشتر فامیلامون اینجا زندگی میکنن یعنی تو تهران.و فقط خونه ی داییم،پدربزرگ و چنتا از عموهام تو شهرستانن.منم وقتی میرم شهرستان بیشتر با داییم میپرم چون خیلی باهم راحتیم.و خونه ی داییم میمونم.داییم ارایشگره و بیشتر اوقات زنش و دخترش تنهان منم ک با فامیلا خیلی راحتم انواع شوخی هارو باهاشون دارم.بخصوص با زن دایی هام خیلی راحتم.یه روز ک تو خونه ی داییم خواب بودم اتفاقی همون دوس دخترم ک یه ماه بود باهاش اشنا شده بودم زنگ زده بود و‌ من چون خواب بودم زن داییم جواب داره بود و با زیدم صحبت کرده بود ساعت تقریبا دوازده ظهر بود ک بیدار شدم.زن داییمم فک کرده بود ازم آتو گرفته با یه چهره ی خیلی مرموز بهم گفت امیر حسین زنگ زد.اسم دختررو تو گوشیم امیر حسین سیو کرده بودم.گفتم خب ک چی زن دایی؟ گفت اگه بازم جلو فامیل بهش تیکه بپرونم همه چیو میگه.خب منم اولین دوس دخترم بود هم خجالت میکشیدم هم یه جورایی ب فکر دختره بودم چون واسه ازدواج میخواستمش.منم گفتم قبوله.دو روز بعدش نشسته بودم جلوی تلویزیون و داشتم با پلستیشن داییم بازی میکردم البته پلستیشن ۱ بود و منم از فوتبال ۹۹ خیلی خوشم میاد.زن داییم دوتا چایی اورد ساعت سه بود نشست کنارم گفت خیلی وقته باهاش دوستی منم گفتم نه تقریبا یه ماهه.گفت چند سالشه و از این حرفا.یهو پرسید تا حالا باهاش سکس داشتی؟یه لحظه جا خوردم ولی بازم پرو بازیم گل کرد گفتم یه روز نکنمش روزم شب نمیشه.با یه حس تمسخر گفت اررره اونم تو بیعرضه.بعدش پاشد رفت حموم.داییم اومد اماده شد رفت مغازه و تقریبا بعد نیم ساعت زن داییم اومد بیرون و داد زد ک علیرضا پشتو نگا نکن من چیزی تنم نیس میخوام برم تو اطاق.منم ک اصلا ادم شهوتی نیستم گفت باشه بابا توام بیا برو نگا نمیکنم.تو اون لحظه ک داشت رد میشد با رونالدو کچله گل زدم و وقتی خواست تصویر اهسته رو نشون بده یه لحظه تصویر سیاه شد و سینه های زن داییمو دیدم ک داشت میدوید تو اطاق وای چ سینه های محشری داشت.منم اونجا بود ک شهوتی شدم کیرم داشت شرتمو جر میداد.همش تو فکر زن داییم بودم ک یهو اومد کنارم نشست.گفت خب داشتی میگفتی.منم گفتم چیو گفت خاطرات سکست با دختره.منم گفتم شوخی کردم بابا سکس چیه.گفت ینی تا حالا ب کیرت حال ندادی؟اینو ک گفت داغون شدم یه لحظه فک کردم زن داییم بجز داییم با خیلیا خوابیده.هیچی نگفتم خیلی اعصابم خورد بود.گفت کی میخوای بهش حال بدی؟گفتم من واسه سکس نمیخوامش که دوسش دارم میخوام بگیرمش.گفت خنگول اونو نمیگم کیرتو میگم.با یه زره خجالت گفتم هروقت خدابخواد.گفت الان ک خدا میخواد منم میخوام ولی انگار تو نمیخوای.گفتم شاید من نخوام ولی کیرم میخواد.گفت پس منتظر چیه؟گفتم نمیدونم.دستشو گذاشت رو کیرم گفت خیلی وقته هوسشو کردم ولی نمیدونستم چجوری سر حرفو باهات باز کنم.منم گفتم اونم دلش سینه های تورو میخواد گفت جوووون دورش‌بگردم و شلوارکمو کشید پایین گفتم زن دایی چه سینه هایی داری.کیرمو از دهنش در اورد گفت تو که ندیدی از کجا میدونی.گفتم ک تو تلویزیون دیدمش وقتی رد شده.وقتی جریانو گفتم عین خیالش نبود دوباره کیرمو فرو کرد تو دهنش.یکم ساک زد ابم اومد.بلند شد لباساشو در اورد ب قشنگی عکسش تو تلویزیون نبود.چون تو تلویزیون رنگ پوستشو ندیدم.یکم سیاه بود بلند شدم سینه هاشو با دستم گرفتمو عین وحشیا سینه هاشو میخوردم.خوابوندمش و یکم تف به انگشتم زدمو یکم کسشو لیز کردم.و کیرمو تا ته با یه حرکت کردم تو کسش البته اینو بگم ک کیرم کوچیکه و ۱۴ سانته.تقریبا دو یک دقیقه کردمش احساس کردم ابم دارم میاد.کیرمو در اوردم ابمو ریختم کف دستم و رفتم شستم.گفتم مرسی و خواستم لباسامو تنم کنم گفت چیکار میکنی گفتم بسه دیگه حال داد ممنون.گفت من ک ابم نیومده باید لیس بزنی.من از لیس زدن بدم میاد و کس زن داییمم خیلی خوشگل نبود ولی ب زور قبول کردم وقتی داشتم لیس میزدم فهمیدم خیلی داره حال میکنه.و چند بار محکم میک زدم و احساس کردم لرزید و یکم طعم دهنم عوض شد شور بود لامصب ولی خوشمزه.لباسا مونو پوشیدیم .برگشت گفت اگ بازم اینجوری بتونی بهم حال بدی هروقت بخوای بهت میدم.بعد اون فقط یه دفعه کردمش ک دوروز بعد سکس اولمون بود و برگشتم تهران.الانم سکس چت اینا میکنیم تو لاین قراره یه ماه دیگه هم برم بکنمش.امیدوارم لذت ببرین.داستانمم کاملا واقعیه.اشکال نداره بی احترامی کنید.مهم نیس فقط دوس داشتم خاطرمو بنویسم ک نوشتم.ممنون از اینکه وقت گذاشتید برای خوندن.خدافظ

نوشته: علیرضا


👍 9
👎 1
56945 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

524394
2015-12-02 22:22:27 +0330 +0330
NA

بد نبود در کل ولی معلوم بود ساخته ذهنه جقیته

0 ❤️

524395
2015-12-02 22:26:18 +0330 +0330
NA

کسی هست منو بکنه؟؟ خصوصی پیام بدین


524398
2015-12-02 22:34:14 +0330 +0330

من نمی خوام فهش بدم
ولی واقعا بعضی از افرادی که داستان می نویسن ( البته بیشترشون ) چی فکر می کنن پیش خودشون؟ اصلا فکری هم می کنن؟؟؟
حداقل اولش بنویسه زاده ذهن نویسنده ، خیلی خیلی بهتره و فهش کمتری هم می خوره طرف

0 ❤️

524400
2015-12-02 22:43:08 +0330 +0330

ک داشتی جق میزدی ابت ربخت تو دستت

0 ❤️

524404
2015-12-02 22:58:17 +0330 +0330

منم عاشق فوتبال نود و نه هستم
بیا با هم شرطی بزنیم
شرط میبندیم سر کوس نازنین زن داییت
خخخخخخ
شوخی کردم
داستان قشنگی بود

1 ❤️

524427
2015-12-03 05:31:19 +0330 +0330

وقتی داستان مینویسید یه بار بخونیدش … اخه کدوم زن میگه بیا منو بکن … اونم به خواهرزاده شوهرش

0 ❤️

524440
2015-12-03 06:05:05 +0330 +0330

عزیزم داستانت قشنگ بود…
سارینا بیا خودم میکنمت عززززییییرزم

0 ❤️

524445
2015-12-03 06:38:26 +0330 +0330

قبول کن که به این راحتی، یه زن، اونم زندایی که نسبت خویشاوندی داره، به راحتی کس و کونشو در اختیارت نمیذاره… ولی خوب همین که ایده ی سکس با زندایی به ذهنت اومد، تشویقت میکنم… زندایی، یکی از زنهای خانواده است که آب سازه!!!

5 ❤️

524449
2015-12-03 08:22:05 +0330 +0330
NA

ما بیشتر فامیلامون اینجا زندگی میکنن یعنی تو تهران.و فقط خونه ی داییم،پدربزرگ و چنتا از عموهام تو شهرستانن./ تا اینجا خوندم!

0 ❤️

524478
2015-12-03 18:02:49 +0330 +0330

خوب بودش مرسی :-*

0 ❤️

524494
2015-12-03 19:45:22 +0330 +0330

فکر کنم این سارینا که زیر داستان نوشته کسی نیست منو بکنه همون زندایی جنده ات باشه

1 ❤️

524506
2015-12-03 22:12:01 +0330 +0330

چه جالب دیگه کامنتا فرهنگی تر شده.
داداش نویسنده اینکه به جفتتون خوشگذشت خوبه ولی انصافا خودت خوشت زن داشته باشی بچه فامیل بیاد بکنش؟

0 ❤️

524515
2015-12-04 08:23:17 +0330 +0330

چند سالته عمو جون؟

0 ❤️

524555
2015-12-04 21:39:12 +0330 +0330
NA

عمو ننه و خاله و دایی و پسر خاله و جد و آبادت شهرستانن بعد همه فامیلات تهرانن؟خو این هیچی چرا همه فامیلا اینا جندن و ما خیچی نمیبینیم؟بخدا جنده خیابونی باشه اینجوری نمیاد بگه منو بکن کیرتو دوس دارم.ای مجلوق جالق جغول یجلوقانه مجقلانه.جنده جق نزن درست. بخون

1 ❤️

524720
2015-12-06 13:51:19 +0330 +0330
NA

سارینا (sarina) جووون خاستی من در خدمتم
طول کیرم=21سانت
کلفتی کیرم=12 سانت
سرخ و سفید با رگ های واضح
توضیحات بیشتر همراه با عکس و فیلم
مایل بودی بیا پی وی

0 ❤️

524779
2015-12-07 09:40:35 +0330 +0330

دوستان یه سوال برام پیش اومد اینجا، ( این داستان که ساخته ی ذهن یک ملجوق هست) ، ولی میگم کلا توو فامیل مگه اصن میشه زنی به یه پسر بگه بیا منو بکن؟؟ یا اصن ازش خوشش بیاد؟؟؟ مگه داریم ؟؟؟

0 ❤️

524789
2015-12-07 11:36:17 +0330 +0330

جقی بدبخت،از بس جق زدی ب فکرت نرسید بگی ریختم رو شکمش یا رو سینه ش و … برو بمیر از درد جق

0 ❤️

524823
2015-12-07 20:36:56 +0330 +0330
NA

خیلی خندیدم
شما همه ی فامیلتون تهرانه فقط دایی و خاله و عمه و عمو و پدربزرگت شهرستانه .
همه ی فامیل یعنی چی ؟؟؟؟
ولی نگفتی چندتا از پسرای فامیل کونت گذاشتن ؟؟؟؟

0 ❤️

524884
2015-12-08 18:31:35 +0330 +0330

انقد جق زدی که توهم جق الذهن گرفتی جقی

0 ❤️

524895
2015-12-08 20:50:57 +0330 +0330
NA

از اول داستانت معلوم بود ک واقعا از 9 سالگی زیاد تو خاک حریفات خوابیدی و دادی ک کونی شدی و چرت نوشتی

0 ❤️

524909
2015-12-09 05:50:05 +0330 +0330
NA

سارینا بیا خودم میکنمت البته اگه از کیرم نترسی آخه خیلی بزرگه

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها




آخرین بازدیدها