کسری و امید (هتل آفرین)

1399/10/10

سلام به همه دوستان , امیدم این داستان رو چند سال پیش کسری نوشته,منم دوباره گذاشتم, تا شاید کسری ببینش,
کسری جون دلم خیلی برات تنگ شده,ازت خبر ندارم عشقم
سلام به تمام بچه های شهوانی داستان من گی هست خواهش میکنم کسی که گی دوست نداره این داستان رو نخونه واز فحاشی کردن پرهیز کنه
کسری و امید(هتل آفرین)
من کسری هستم22سالمه بچه دانشجوی پزشکی (اتاق عمل ) میخونم .لاغر اندام 180قد دارم وزنم 60کیلو موهای مشکی چشمای قهوه ای روشن فیسم بد نیست تو شهوانی چند وقتی بود عضو شده بودم زیر عکس ها کامنت میذاشتم برای منم ایمیل های پیشنهاد دوستی زیاد میومد چند وقت پیش بود طبق معمول ایمیل مو چک میکردم یک کامنت پیشنهاد دوستی برام اومده بود بازش کردم جواب شو دادم ادش کردم تو یاهو مسنجر باهم آشنا شدیم بچه خوبی بود اسمش امید بود(برق خونده بود استخدام شرکت برق شهرشون شده بود )ازمن 3سال بزرگتر بود بچه شهر(ت)بودقدش180 مثل خودم وزنش بود67زیاد از من سنگین تر نبود موهای بلند مشکی چشمای قهوه ای فیسشم مثل خودم بود باهم چند وقتی چت کردیم عکس سکسی خودمو فرستادم اونم خوشش اومد خودش عکس نداشت وب داد منم دیدمش ازش خوشم اومد ولی حیف که از هم دور بودیم همین جوری باهم چت میکردیم و وب میدادیم شماره دادم تماس گرفت باهم صحبت کردیم اس میدادیم زنگ میزدم اون زنگ میزد تا بهش وابسته شدم روزی نبود که باهم صحبت نکنیم یا ساعتی بود که به هم اس ندیم منم روز به روز بهش وابستگیم بیشتر میشد هی میگفت بیا (ت)اخه من اونجا چند سالی زندگی کردم فامیلای مامانم اونجا هستن ولی من برای رفتن به اونجا مشکل داشتم یعنی تنها نمیتونستم برم من به اون میگفتم شما بیا (م)اونم میگفت منم مشکل دارم سرکار میرم مرخصی بهم نمیدن همینجوری گذشت چند وقتی تا یه شب داشتیم باهم صحبت میکردیم گفت میخواد بیاد(م)من خیلی خوشحال شدم گفت چهارشنبه شب راه می افته روز بعدش صبح میرسم منم خودمو اساسی خودمو تیغوندم آماده کردم صبح رسید قرار گذاشتیم یه جا همو ببینیم من رفتم دیدم واقعا اومده(آخه یکم شک داشتم بیاد خیلیا بودن باهاشون قرار میذاشتم نمیومدن سر قرار)دیدمش بغلش کردم بوسش کردم رفتیم یک پارک نشستیم باهم به صحبت کردن این پارکه کوهم داشت رفتیم بالا کوه شرع کردیم به لب گرفتن کلی بهمون حال داد بعدش رفتیم یه چیزی خوردیم رفتیم دنبال هتل یکی پیدا کردیم به نام(آفرین)قیمتشم خوب یه اتاق دونفره کرایه کردیم رفتیم بالا لباسامون رو در اوردیم دو تایی رو تخت دراز کشیدیم شروع کردیم به لب گرفتن عاشقونه لبامو میخورد منم میگفتم دوست دارم امید تمام بدن مو لیس میزد من براش ساک میزدم اونم سوراخ کون مو زبون میزد داشتم تو فضا سیر میکردم کیرش بزرگ بود18سانتی میشد خوش فرم همینجوری میخوردمش تخماشم میک میزدم به پشت دراز کشیدم پاهامو داد بالا سرکیرشو گذاشت دم سوراخم اروم فشارش داد نرفت تو انگشت کرد یکم باز شد براش دوباره ساک زدم خوب که خیس بشه دوباره امتحان کرد آروم آروم داد تو داشتم از درد بیهوش میشدم همونجا چند دقیقه ای مکث کرد تادردش آروم بشه شروع کرد به تلمبه زدن بازم یکم درد داشتم تا چند دقیقه ای خوب جا باز کرده بود دیگه داشتم حال میکردم آروم تلمبه میزد لبامو میخوردحرفای عاشقونه میزد تلمبه هاشو تندتر کرد منم آه اوهم بالا رفت بعد از چند دقیقه ای داشت تلمبه میزد گفت داره آبم میاد چیکارش کنم گفتم بریز رو سینه م درش آورد با دستش دوتا بالا پایین کرد کیرشو آبش اومد خیلی زیادم اومد تمام سینه و شکمم رو پر کرد با دستمال تمیز کرد منو لب گرفتیم رفتیم دوش گرفتیم رفت رستوران ناهار گرفت خوردیم یه چند ساعتی تو بغل هم خوابیدیم شب شد یه چند ساعتی باهم صحبت کردیم دوباره شروع کردیم به سکس کردن دوباره منو عاشقونه کرد کلی هم قربون صدقه هم رفتیم سکس مون که تموم شد دوش گرفتیم شام خوردیم تو بغل هم خوابیدیم صحبت کردیم تا خواب مون برد صبح شد رفتیم بیرون نون تازه گرفتیم صبحانه سر شیر با عسل گرفتیم رفتیم بالا نشستیم بخوردن من برای اون لقمه میگرفتم اون برای من لقمه میگرفت گاهی وقتا هم من لقمه بزرگ میگرفتم یک سرش تو دهن من یک سرشم تو دهن اون درحین خوردنش لبم میگرفتیم خیلی بهمون چسبید صبحانه مون که تموم شد یک بار دیگه هم سکس کردیم باهم کلی هم لذت شو بردیم رفتیم دوش گرفتیم لباس پوشیدیم اتاق رو تحویل دادیم رفتیم بازار من براش کمربند خریدم اون برام ساعت مچی خرید برای خودشم یکی مثل خودم خرید که باهم ست باشیم کلی باهم تو بازار دور زدیم بعداز ظهر شد گفت که میخواد بره ترمینال که بره(ت)رفتیم یه گوشه از هم لب گرفتیم خداحافظی کردیم اون رفت ترمینال منم رفتم خونمون (اینو بهش نگفتم توراه داشتم گریه میکردم اخه خیلی دوسش دارم من نه داداش نه خواهر ندارم مثل داداش نداشتم دوستش دارم دلم طاقت نیاورد دوباره بهش زنگ زدم صداشو شنیدم آروم شدم دوباره خداحافظی کردیم اون سوار اتوبوس شد رفت من موندم و تنهایی هام الان هرروز باهم صحبت میکنیم اس میدیم عاشقونه دوستش دارم اونم منو خیلی دوست داره حالا نوبت منه که برم (ت) و میرم چون خیلی دوستش دارم تا دوباره تو بغلش آروم بگیرم عکس شو چاپ کردم قاب گرفتم شبا بغلش میکنم گریه میکنم بعد میخوابم هر روزم دلم براش بیشتر تنگ میشه اونم بی تابی میکنه .
امیدوارم خوشتون بیاد و فحش ندین چون دور از ادب خانوادگی هست.
دوستون دارم منتظر نظرات شما هستم

نوشته: امید


👍 5
👎 3
10401 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

783995
2020-12-30 02:56:39 +0330 +0330

قصه بود یا خاطره امیدوارم به ارزوت برسی و من هم به یک باسن خوب دست پیدا کنم

0 ❤️

784253
2020-12-31 18:05:13 +0330 +0330

واقعا بعضیا اینجور گرایش دارن به گی ؟

0 ❤️

785420
2021-01-08 10:46:21 +0330 +0330

با هم ازدواج نکردین که موردی داشته باشه،،،،،این همه کیس تو سایت هست،،،،با یکی دیگه مچ بشین،،،،،،،بعد تو داستان نوشتین هر روز با هم تلفنی،،،،چت،،،،،و غیره انجام میدین ،،،حالا داستان رو مجدد فرستادین تا اون بخونه؟

0 ❤️




آخرین بازدیدها