سلام دوستان
اولینبارمه اینجا داستان میفرستم و احتمالا آخرین بار! اگه نگارشم بد بود ببخشید اسمم رامینه۲۵ سالمه این خاطره ای ک مینویسم مال بهمن سال ۹۶ هست
چن وقتی بود بدجور تو کفش بودم ۲۲ سالش بود فوق العاده خشگل و ناز بود در عین حال خیلی آروم و تودار رشته هامون قرق داشت تو ی کلاس عمومی همکلاس بودیم به ندرت حرف میزد تنها میومد تنها میرف با کسی گرم نمیگرف حتی با دخترا…هیچ جوره راه نمیدآد خیلیا تو کفش بودن اما جرات نداشتن برن جلو …
۲/۳ماه اینطوری گذشت آخر دلو زدم ب دریا و ب بهونه درس پیام دادم بهش (از طریق گپ تلگرام ک عضو بود )همونطور ک حدس میزدم خیلی سرد رفتار کرد غرورم شکست اما دست بردار نبودم چن بار خواهش کردم لاقل ی بار بیاد همو ببینیم بهونه میآورد آخر یکی از روزهای بهمن راضی شد قرار بزاریم قرار بود پارک روبروی یونی منتظرش بمونم بالاخره بعد ماه ها اومد سلام دادم دستشو آورد جلو دست داد گفتم کجا بریم گف هوا سرده خونه بهتره هم کسی نمیبینه مارو با هم ۵ مین تا دانشگاه فاصله داشت خونم بعد ها فهمیدم دلیل رفتارش اذیت شدنش تو چن سال پیشه و ی جورایی انگار فوبيا اجتماعی داره و ب خاطر همون هم دیر اعتماد کرد ولی بر خلاف تصورم دختر فوق العاده حشری بود رسیدیم خونه ی کم حرف زدیم گفتم مانتو و مقنعه تو دربیار راحت باشی مانتوش رو ک در آورد زیرش ی تاپ مشکی تنگ بود ک سینه های سفید و پر بدجور دیوونه کننده بود گفتم نگام کن سرشو ک بالا گرف محکم لباشو با لبام گرفتم و فشار دادم رو لباش مقاومتی نکرد تاپ و سوتینشو درآوردم سینه های گرد و سفتش افتاد بیرون افتادم روش و شروع کردم خوردنش آه و نالش بلند شد شورتشودرآوردم کص سفید و صورتیش خیس بود شروع کردم خوردن و لیس و میک زدن دستشو کرده بود لای موهام و ناله میکرد آروم کیرم و گذاشتم روش یکم ک فشار دادم دادش رف رو هوا درآوردم دوباره شروع کردم ب خوردن ذره ذره تنش… خودش برام مهم تر بود ن فقط سکس …
چن روز گذشت دیگه بهم اعتماد کرده بود راحت باهام حرف میزد فهمیدم ۱۶ سالگی بهش تجاوز شده و با این ک خیلی دختر حشری هس ولی بدجور هم ترس داره از سکس از طرفی خیلی تنگ هم بود و من حدسم این بود پرده ارتجاعی داره چن روز بعد ک اومد پیشم دیگه هردو میدونستیم قراره چ اتفاقی بیفته و چی میخوایم بغلش ک کردم عطر تنش دیووونم کرد داغی لباش پوست سفید یکدستش چشای طوسی رنگش لبای قلوه ای قرمز رنگش انگار نقاشی خدا بود دیگه نمیتونستم طاقت بیارم باید مال من میشد بردمش روتخت شروع کردم ب بوسه گرفتن و نوازش کردنش از گردنش شروع ب خوردن کردم تا رسیدم ب سینه هاش داغ داغ بودن نوک صورتیشون زده بود بیرون میک میزدم و آه میکشید اومدم رو شکمش و بعد کشاله رانش و بالاخره کص داغ و نازش بازم خیلی خیس بود چوچولشو میک میزدم و ناله هاش بیشتر میشد عمدا ول کن کصش نبودم بدجور شهوتی شده بود تو چشاش نگاه کردم پر از شهوت و التماس بود کیرمو گرفتم تو دستم گذاشتم رو سوراخ کصش با ناله گف میخاااام رامین گفتم چی میخوای عشقم انگار خجالت کشید دوباره پرسیدم بگو چی میخوای تا بدم بهت ؟کیر میخاااام رامین کیر میخاااام دارم میمیرم …ب چیزی ک میخواستم رسیده بودم خودش اجازشو دادفشار دادم سرشو تو کصش جیغ کوتاهی زد درآوردم چن بار تکرار کردم هربار ی ذره بیشتر تا کم کم جا باز کرد نصفش ک رف تو شروع کردم ب تلمبه زدن کم کم ک ب خودمون اومدیم دیدم تا خایه رفته تو تو حال خودش نبود لحاف رو چنگ میزد و ناله میکرد پاهاش رو شونم بود و تلمبه میزدم و ناله هاش و نفس زدناش شدید تر میشد ی دفعه شروع کرد به لرزیدن فهمیدم ارضا شد منم خودمو ارضا کردم و ابمو ریختم رو سینش و بغل هم بیهوش شدیم از خستگی …بعد اون چن بار دیگه سکس داشتیم تا اردیبهشتت ماه… تو سکس خوب بود ولی مواقع عادی خیلی سرد و عادی و آخرم رف بی دلیل بی بهونه …همون طورک خیلی عجیب شروع کرد همون طور هم تموم کردبعد اون با چن نفر دیگه رابطه داشتم حتی با جنده پولی تا فراموشش کنم اما نشد هیشکی مثل اون نشد.
نوشته: رامین
چه حیف :-|
خیلی حس بدیه اینکه به یکی علاقه مند بشی ولی طرف این حس رو نداشته باشه :-/
پرده های حلقوی ایران فقط تو شهوانین جای دیگه پیدا نمیشن
رامین با کیون بری رو مین
یونی مخفف همون کیونی هااااا
تو اولین قرار خودش گفت بریم خونه کسی نبینتتون؟برو کسکش…
عطر تنش داغی لباش پوست سفید یک رنگ ش چشای طوسی رنگش لبای قلوه ای قرمز رنگش :)
یحتمل دانشجوی ملجوقِ هنر هستی. دستتو از رو کیرت بردار بنویس
خاطرت که مال بهمن بود . بعد دو سه ماه گذشت دوباره بهمن قرار گذاشتین؟ اخرشم که گفتی تا اردیبهشت ادامه داشت !! این دو سه ماه این وسط چجوری گذشت ?
منظورتو از فوبیا اجتماعی نفهمیدم . به تجاوز میگی فوبیا اجتماعی؟ حالا باز می گفتی سکس فوبیا باز یه چی .
محل هیشکی نمیداد و به زور راضیش کردی ببینتت بعدش تا دیدت گفت بریم خونه؟ بعدشم که رفتی خونه خودش راحت داد هیچیم نگفت؟؟؟
فوبیای اجتماعی و ترس داره از سکس ولی تا دیدت اومد بهت داد؟؟؟
یه بار بردیش خونه کردیش و … بعد میگی دفعه بعد که اومد هردومون میدونستیم قراره چه اتفاقی بیفته؟؟؟؟
جل الخالق شما از کدوم ستاره منظومه تشریف آوردی دوست من؟؟؟
نقطه ضعف داستانت هم این بود که براش شربت نیاوردی. شربت خیلی مهمه توی داستانهای شهوانی. اصلا یه اصل محسوب میشه
ما آخر نفهمیدم پارک بود
یونی بود
دانشگاه بود
تو گی بودی
اون لز بود
یا بیماری ۲شخصیتی داشت
سرد بود داغ بود
وات فاک!!
این کسخل هم به کسانی که تو کسشر تفت دادن " گرید A" دارن, اضافه شد.
ولکنت به کسش اتصالی کرده بود نه اینکه عمدا ولکنش نبودی
ناصر69، فکر کنم از یه برند کاندوم داری حمایت میکنیا!!!
زیر همه داستان ها میای و با توپ پر تبلیغ کاندوم میکنی
خخخخخخ
از قدیم میگن تا توانی جق بزن
همینه دیگه وابسته نشی پاره شی
داستان خوبی نوشته بودی
ولی خدا وکیلی پرن استار هم به این سرعت پا نمیده
تو اولین قرار بهت گفته بریم خونههههه
Wtf? (dash)
تا اونجاش خوندم که دختره قرار گزاشت تو پارک جلوی یونی.
پسری که به دانشگاه میگه یونی کونیه داداش.کوووووونی