پایان تلخ بهتر از تلخی بی پایان (۱)

1396/07/22

سلام دوستان اول یه معرفی کوتاه میکنم
من امیر محمدم 17 سالمه و امسال پیش دانشگاه میشم البته دیپلم ردی هستم
نه اینکه درسم بد باشه ولی خب جوری شد که یکی از بهترین دانش اموز های شهر اینطوری بشه
داستان گی هست اگر دوست ندارید نخونید صحنه سکسی هم کم داره قسمت های اخر دو سه تا داره >
از الان بگم نرید تو نظرات فوش بدید.

خب داستان رو شرع کنیم:
همه چی از مهر سال اول دبیرستان شروع شد طبق معمول هر سال دانش اموز مدرسه نمونه شهر بودم از بهترین ها و امید های کنکور ،رفتم مدرسه و مث همیشه انتخاب کلاس و اینور و اونور اولش کلاس 102 بودم ولی دوستام همه 103 بودن و رفتم اونجا و از همون روز های اول بدبختی های ما شروع شد رفتم و نشستم کنار دوستام ولی خب یه بچه خشگل توی کلاس خیلی جلب توجه میکرد خیلی اوقات چشم همه بهش بود اون کسی نبود جز پرهام! دوست و همکلاسی راهنماییم ولی خب اون موقع خیلی گرم نبودیم در حد یه سلام علیک بیشتر نبود
اکیپ اونا یه اکیپ کلا خشگل بودن یه پسره به اسم آریا و یه پسره به اسم امین بغل دستش بودن و دوستای صمیمیمش میشدن خلاصه رفت و رفت و رفت تا اواسط ابان ماه که تمام رروحیاتم عوض شده بود احساس بدی بود وقتی کسی درباره پرهام حرفی میزد ناراحت میشدم با وقتی اذیتش میکردن بدتر هر روز دعوا بود شر واسه من اونم هر بار بی اهمیت تر از روز قبل.
کم کم داشتم افسردگی میگرفتم و منزوی شده بودم با خودم فک کردم یه حرکتی باید ولی مشکلات یکی دوتا نبودن من و اریا دشمن های باستانی هم بودیم و امینم که یه عوضی فرصت طلب بود
بار اول به امین نزدیک شدم کمکم دوست شدیم فهمیدم بله این دوتا گی هستن از امین خواستم که بهش بگه که چه حسی بهش دارم :
_سلام امین خوبی؟!
+سلام بله بفرما
-میشه یه لطفی در حقم بکنی
+چی مثلا؟!
-خودت خبر داری که من چقد رو پرهام حساسم و چقدم بهش اهمیت میدم و بارم میدونی که پرهام هر روز بیشتر سگ محلم میکنه
+خب که چی میخوای چیکار کنم؟!
-بهش بگو! بهش بگو دوسش دارم بگو بهش وابستم
+به من چه؟! گیریم من گفتم چی گیر من میاد؟!
-امین بهش بگو هرکاری بخوای واست میکنم
+هرکاری؟!!!
-آره
+ببین اون پسره سال چهارمه اسمش میلاده رو میشناسی؟!
-آره میاد سالن میبینمش خیلی وقتا
+برو و چندتا عکس ازش بنداز با تله واسم بفرست
-چیکار کنم؟!
+کوری!؟
-نه امین بیخیال یه کار دیگه بگو
+همینه که هست باید انجام بدی حالا که گفتم اگرم انجام ندی کاری میکنم هر روز از پرهام دور تر بشی
-امین این وحشی بازیا چیه؟!
+انجام میدی یا نه؟!
-یا نه گمشو !

  • شروع بدبختی های ما تا دوسال بعدش از این شب بود که امین بعد از اینکه خواسته اش رو انجام ندادم سریع فردا شبش جبران کرد و مخ پرهام رو زد (تله امین رو هک کردیم فهمیدیم چی گفته)
    -سلام پرهام
    +عه عه بچه پررو بعد از سالی یه خبری ازت شد
    -نمیخوام دو ساعت چرت و پرت بگیم بزار برم سر اصل مطلب
    +چی شده؟! اتفاقی افتاده؟!
    -نه فقط مواظب اون پسره امیر محمد باش برنامه واست داره
    +یعنی چی؟!
    -میخواد ببرت بیرون بنمت فیلم بگیره ازت که تا اخر عمرش ازت سواستفاده کنه
    -گوه میخوره پسره احمق عوضی مرتیکه بیعشور بزار فردا بریم مدرسه…

*حرکت بعدی من بعد از شکست ناجور از امین این بود خودم به پرهام بگم ولی خب استرس داشتم ناجور ولی یه متن واسش فرستادم:
-قهر میکنیم تا بفهمانیم دوستش داریم
گریه می کنیم تا بگوييم دوستش داریم
می رویم تا بفهمد دوستش داریم

خیلیها عاشقند
اما شاید مترجمان خوبی نباشند

کاش
دوستت دارم،
همان دوستت دارم ساده بود…
دوستت دارم این تمام من است …

+سلام فک کنم اشتباه فرستادی امیر کلک زیر ابی میری؟!
-سلام پرهام نه اشتباهی نبود…
+چی!؟ اشتباه نبود؟! یعنی چی؟!
-یعنی دوست دارم همین و بس
+میفهمی داری چی میگی؟! امیر من جور دیگه ای دربارت فک میکردم
+فردا مدرسه میبینمت
-(جوابی نداد زنگ زدم گوشیش رو خاموش کرده بود )
تا صبح نخوابیدم صبح قبل از همه بیرون زدم و حتی قبل از سرویس رسیددم مدرسه دلشوره داشتم نگران بودم نمیخواستم همین یه یه ذره کمش رو از دست بدم
-سلام اقا پژمان
+(بدون جواب دادن نشست سر صندلیش)
-خوبی ؟ بابت دیشب من گوه خوردم
آریا اومد گفت امیر بیا کار باهات دارم
+چته حاجی وقت گیر اووردی؟!؟
-انتر دیشب چی به این طفل گفتی دیشب زنگ زد فقط بهت فوش میداد
تمام ماجرو رو براش تعریف کردم از روز اول همه چی رو گفتم اونم قول داد کمکم کنه

زنگ بعد

+سلام چی شد؟!
-هیچی میگه بهش برخورده و ناراحت شده
+خدایا من چرا اینقد بدشانسم اریا خودت که میبینی همه بهش میگن بهش تیکه میندازن ناراحت نمیشه با یه حرف من ناراحت شد؟!
-من چمیدونم حاجی باهاش بازم حرف میزنم

تا اینجا هیچی درست نبود ولی حداقل یکی بود بشه بهش اعتماد کرد!
آریا، کسی که هرگز با هم ابمون تو یه جوب نرفت و همیشه درگیر بودیم ولی خب اخرین راه حل بود

صبح روز بعد (تف بهش )

-سلام بدو بدو با پرهام حرف بزن بدو

  • جوابم رو نمیده و سگ محلم میکنه
    -نه تو برو
    +خووووووو

-سلام
+سلام
سکـــــــــــوت
+نمیخوای چیزی بگی!؟
+تو که ماشالا زبون خوبی درای نثر هم زیاد بلدی الان لال شدی!؟
-باشه هرچی میخوای بگو
+ببین الان فقط تو فهمیدی من گی هستم میدونی منم الان با علی رضام پس خفه شو و همینطوری داری خفه میشی از زندگیم گمشو بیرون
اینا رو گفت و رفت منم موندم هاج و واج که چکار کنم

بعد از دو ساعت اریا اومد
+سلام کجا بودی تا الان سر کلاس نبودی؟!!؟!؟!
-نه حال نداشتم بیام
+بدتر شد؟!
-نه بدتر نشد خیلی خیلی خوب ریدم تو همه چی
+ببین محمد خودت میدونی من چقد مثبتم میدونی این حرفا واقعا برای من عجیبه ولی باهاش کنار اوومدم امیرم ،محمدم ،امیر محمدم هاااا الان شد این نه یکی دیگه بریم بیرون باو زنگ اخره مثلا

فقط داشت فک میزد همیشه فک میزنه کار فک زدنه

** این قضیه باعث شد رابطه من و اریا هر روز گرم تر و گرم تر از دیروز بشه تا جایی که امروز بهترین دوست و صمیمی ترین و نزدیک ترین دوست منه میشه گفت پایه ثابت قبرمم هست **

سال اول همینطوری گذشت فقط تنها دستاورد ما این بود پرهام همه زندگیم رو از دست و اریا یه دوست صمیمی یه مرد یه تکیه گاه رو بدست اووردیم

تا قسمت دوم یک الی دو روز فاصله هست

بله میدونم خوب نیست ولی برای اولین باره دارم مینویسم و هر بارم اون خاطررات میاد جلو چشمامم داغون میشم ولی کم کم درستش میکنم و بهتر میشه

نوشته: هناسم


👍 7
👎 2
932 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

658053
2017-10-14 20:47:40 +0330 +0330

داستانت سادگی و روایی داشته، اما جزییات داستان خلاصه وار گفتی، قسمت دوم جزییات و فضاها و زمان و شخصیت های داستانت پر رنگ تر نشون بده.

1 ❤️

658078
2017-10-14 22:23:51 +0330 +0330

اسم داستانت جمله شهاب حسینی به ترانه علیدوستی توی فیلم درباره الی میباشد!

1 ❤️

658099
2017-10-15 02:07:17 +0330 +0330

راستش موضوعش خوب بود…غلط املایی و گنگی تو متن داشتی که خب،به خاطر جالب بودن داستان میتونم ازش صرفنظر کنم…ولی امیدوارم دفعه بعد بهتر کار کنی…موفق باشی،لایک سوم…

0 ❤️

658103
2017-10-15 03:56:41 +0330 +0330

من يكم قاطي كردم تو تفكيك شخصيتهاي خاطرهت احتمالا ايراد از خودمه ، ولي اميدوارم قسمت بعدي رو بهتر بنويسي

0 ❤️

658108
2017-10-15 04:34:09 +0330 +0330

اصل داستانت بد نبود ولی نگارشت افتضاح بود و به سختی میشد متنو خوند

0 ❤️




آخرین بازدیدها