محمد رضا و مادرزن

1393/07/02

سلام دوستان .قبل ازشروع داستانم میخوام بگم این داستان مثل بعضی از داستانای ساختگی وتوهمی که توشهوانی بعضی ازدوستان میذارن نیست وکاملاواقعیت داره… من بادختری ازدواج کردم که پدر نداشت و فقط با مادر و برادرش زندگی میکرد.خانوادم مخالف بودن اما بزور مجبورشون کردم … من تو سن ۱۹سالگی ازدواج کردم بخاطر شهوت خیلی بالایی که داشتم. اماهیچ سکسی نداشتم وحتی بلدنبودم چطور و از کجا باید کرد. وقتی نامزدکردم بعضی مواقع که مادر زنم اجازه میداد با زنم تو اتاق خلوت کنیم از روشرت یالاپایی میزدم اما هیچ لذتی بهم نمیداد واین باعث عذاب من بود. من صادقانه این مسئله روبه مادرزنم گفتم واقعا نظری نداشتم که مخشو بزنم یا بخوام تحریکش کنم اما بعدش فهمیدم که حرفای من باعث تحریکش شده و کم کم طرزحرف زدنش و رفتارش بامن تغییرپیداکرد. مادرزنم ۳۹سال داشت وقتی باهاش سکس کردم و۳سال بود که شوهرش مرده بود وکاملاازلحاظ سکس کمبود داشت.

یک شب که خونشون دعوت بودم حواسم به ساعت نبود دیدم ساعت ۱ نصف شب شده ونمیتونم برگردم خونمون وبا اصرارمادرزنم مجبورشدم شبوهمونجابخوابم. مادرزنم برااینکه حواسش به من باشه که دخترشو نکنم رخت خواباروتو یه اتاق انداخت جای منوزنموباهم انداختوجای خودشو طوری انداخته بودکه صورتش به سمت پاهای من بود.پسرشم کنارش خوابوند. خلاصه من زنموبغل کردموچون نمیشد کاری بکنم سعی کردم بخوابم تاشق دردی اذیتم نکنه. بین خوابوبیداری بودم که دیدم مادر زنم داره با انگشت پام بازی میکنه. بازم ازسادگی فک کردم اتفاقی داره اینکارومیکنه.یکم که گذشت دیدم دستشو کشید روپاموازلای پاچه ی شلوارم دستشوکردتو وداشت پاموکامل میمالوند. دیگه شک کردم سرموبلندکردم که ببینم جریان چیه دیدم اشاره کردبلندشو بروطرف پذیرایی. ترسیدم اگه حرفشوگوش نکنم صداشوبلندکنه آروم بلندشدم رفتم پذیرایی دیدم پشت سرم داره میاد.هاجو واج مونده بودم میخوادچکار کنه دیدم اشاره کردصدات درنیادبچه هابیدارمیشن بعدش دراتاق خوابوقفل کرد اومد دستموگرفت بغلم کرد.خشکم زده بود گفتم اینکاراچیه؟ گفت مگه نگفتی لذت نمیبری ازدخترم.گفتم خب آره گفت من تاوانشومیدم و یه حالی بهت میدم که تاحالایاتا آخرعمرت نبینی. بعدشم منوبکنی دیگه خودت برادفه بعد رامیفتی. ایناروگفتو رفت درازکشیدوگفت بیاکنارم. رفتم طرفش اشاره کرد شلوارمو دربیار.خجالت کشیدم.دیدم پاشو زدبه کیرم که روم بازشه منم سعی کردم خودموبه بیخیالی بزنمو هرچی گفت انجام بدم.شلوارشودرآوردم شرت نداشت.انصافاوقتی چشمم خوردبه کسش چشام برق زد.یه کس ماهیچه ای صافوصوف تپلوخوش فرم . گفت بمالش براش مالیدم دیدم داره داغ میشه .دست گردشلوارمودربیاره خودموکشیدم عقب بلندشد آروم کشیدپایین تاکیرمودید گفت این باید صاف بره توکسم. کیرم بدجورسیخ شده بود. همونطورنشسته کیرموبلعید وخیلی شهوتی داشت ساک میزد حسابی داشتم لذت میبردم. بهم گفت حالت چطوره دهنم خشک شده بود نتونستم جوابشوبدم باسرم اشاره کردم دارم لذت میبرم.بعدساک زدنش طاق بازشد گفت نوبت توه.نشستم لای پاش روکسشوداشتم میلیسیدم دیدم ناراحت شد سرمو بردعقبتر که زبونم بره لای کسش.فهمیدم منظورش چیه.دوستان باورکنیداولین بارم بودبلدنبودم.خلاصه زبونمولای کسش میکشیدم توش میبردم با صدای قشنگ اوف گفتنش عجیب لذت میبردم وسعی میکردم بیشتربراش زبون بکشم بادستاش سرموگرفته بود جاییکه احساس کردبینیم نزدیک کسشه فشار دادبینیم رفت توکسش داشتم خفه میشدم که سرموکشیدم بیرون گفت چیه دوس نداری؟گفتم میشه بریم بعدی لبخندتخمی زدوگفت بیابالاتر.پاهاشو انداخت دورکمرمو کیرموبادستش تنظیم کرد روسوراخش چنان فشار دادبیشرف که احساس کردم کمرم خردشدوقتی کیر م بافشار رفت توکسش آه بدی کشیدوفشم دادمنم حقیقتش ازش کینه به دل گرفتم و تندتند عقب جلوکردم حال عجیبی داشتم شدیداداشتم لذت میبردم کسش شدیدا ازآب خودش خیس بود.حتی تخمامو هم خیس کرده بود.مثل سگ میکردم کسشو.راس میگفت دیگه راه افتاده بودم. اونم ازفشار لذت پستوناشودراوردکرد تودهنم پستونای گندش جلو نفس کشیدنموازبینیم گرفته بود بادستش فشارمیدادو نمیذاشت بکشم عقب اماهرازگاهی شل میکردیذره نفس بکشم بعد دوباره فشارمیداد.احساس میکردم وقتی نفسم بندمیادکیرم داره کلفترمیشه. دودقیقه ای میشد که براش تندتندتلمبه میزدم که احساس کردم آبم داره میاد حالت اونم عوض شد نفساش تندشد فهمیدم اونم انگار داره آبش میاد من وقتی خواستم آبموبریزم دیدم ناله بلندی کردو شل شد منم همون موقع آبموریختم توکسشوبیحال افتادم توبغلش.بدطورازم آب رفته بود.بوسید منو گفت لذت به این میگن حالانظرت چیه؟ به نشانه تاییدکیرموکه هنوزتوکسش بود تکون دادم اونم خندید.یکم باهام لاس زدو بلندشد بادستمال کاغذی هم خودشوپاک کردهم منو.بعدش گفت زودبرودسشویی خودتوبشورتابعدش منم زودبرم بریم بخوابیم. بعدکه تموم شد خواستیم بریم تواتاق خواب گفت باوجودناشیگریت لذتی ازت بردم که تاحالا اون خدابیامرزبهم نداده بود.ازت ممنونم.تاوقتی نامزدیدهروقت دلت خواست من برات آمادم.بعدعروسیتونم جمعه هافقط بیابکن.بعدش بغل کردیم هموبوسیدیمورفتیم خوابیدیم.الان هشت سال ازاولین سکسم بامادرزنم میگذره وتواین ۸سال حسابی ازهم لذت بردیم. موفق باشید دوستان.تمام

نوشته: محمد رضا


👍 2
👎 1
196291 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

437541
2014-09-24 16:31:49 +0330 +0330

چطوری بی ناموس؟
کسش ماهیچه ای بود :O
حتما با کسش دنبل میزنه.جمع کن توهمیِ پلشت :|

0 ❤️

437542
2014-09-24 16:35:37 +0330 +0330
NA

اگه راست و دروغش و بزاریم کنار … من نظرم مثبت / خوب بود . اگه بیشتر می نوشتی بهترم می شد … ادامه بده به نوشتن .
.
دیگر عرضی ندارم جز اینکه گرز رستم تو کونت :D
(( عادته نمیشه فحش و نداد، مجبورم میفهمی!!! بفهم))

0 ❤️

437543
2014-09-24 17:30:03 +0330 +0330
NA

من فکر میکنم داستان جاهایی ازش سانسور شده مادر زنه مرده بود و پدر زنه هر شب این بینوا رو میکرده
کونی خجالت نکش سرتو بالا بگیر به پدر زنت دادی به غریبه که ندادی biggrin

0 ❤️

437544
2014-09-24 17:32:25 +0330 +0330
NA

((کاملاواقعیت داره))»»» یه جمله ی تکراری!!!
((گفت من تاوانشومیدم و یه حالی بهت میدم که تاحالایاتا آخرعمرت نبینی))»»» تبریک میگم مادرزنت ج…دس!! خانوادت حق داشتن مخالفت کنن! احتمالا به باباتم داده و بابات چون روش نشده فقط مخالفت کرده بدبخت!!!
((تاوقتی نامزدیدهروقت دلت خواست من برات آمادم.بعدعروسیتونم جمعه هافقط بیابکن))»»»عجب برنامه ریزیی!!! یعنی با این برنامه ریزی کنکور پزشکی شرکت میکردی جزو نفرات برتر میشدی!!!
((تواین ۸سال حسابی ازهم لذت بردیم))»»» !!! خوب!! ولش کن!! از زنت چه خبر؟ حالش خوبه؟ ازش خبر داری؟؟؟؟

0 ❤️

437545
2014-09-24 17:36:43 +0330 +0330

من که نخوندم
ولی خب حتما تو هم میخوای بگی زنت مالی نبود و مادر زنت گوشت خوبی بودو از اون سر تر بود
آخه این چه توهمات لاشی گونه ای که تو داری لاشییییییییییییییییی
کیر رطیل کون بزرگ بره تو چشات چرا کسشر میگی کووووووووووووووووونی
مغزتو سگ میرزا کوچیک خان گایییییییییییییییییید با این تخیلاتت
کیر ارامنه ی مستقر در اینچئون تو دهنت
ننویس دیوووووووووووووووووووووووووووووووث.

0 ❤️

437546
2014-09-24 18:15:24 +0330 +0330
NA

مگه چندتا سولاخ هست اون پایین جقی خخخخخخخخخ

0 ❤️

437547
2014-09-24 18:33:53 +0330 +0330

عزیزم میخوام در نهایت ادب و احترام یه سؤال از شما بپرسم :
خوب تو این مثلا داستان که نوشتید ممکنه بفرمایید نامزد شما یا زن جنده فعلیت این وسط چکاره ست و یا فقط قرار بوده نقش کیر ابولهول رو بازی کنه ؟
این مادر زن کوس تاقار جنده دوزاری و شیپیشوت چطور اینقدر نگران کوس پلاسیده دخترش بود که شبا تا صبح بالا سرش نگهبانی میداده ؟ اونوقت تو کوس کش عن چهره ی چوس نفس مثلا شوهرش مگه نبودی ؟
لطفا سؤال من را پاسخ بدهید
درضمن برای شما و مادرزنتان محترمتان و تمام جنده های بازنشسته و کونی های جقی جزام گرفته آرزوی موفقیت دارم

0 ❤️

437548
2014-09-24 22:29:44 +0330 +0330
NA

گمشو بابا. چنان میگن هر کس ندونه فکر میکنه زن های مسن ایرانی مدونا هستند.برید بمیریددددد

0 ❤️

437550
2014-09-25 04:10:47 +0330 +0330

به خودم امیدوار شدم !! :-D

0 ❤️

437551
2014-09-25 05:03:32 +0330 +0330
NA

کوس گویی بود در حد انزال یک فقره جقطی!

0 ❤️

437552
2014-09-25 09:02:42 +0330 +0330
NA

نخوندم فقط اومدم فوش بدم ^^
کیره خر افغانیه دورگه توکسه ننت ^
^

0 ❤️

437553
2014-09-25 10:03:31 +0330 +0330
NA

آخه کونی اگه می خوای داستان بنویسی یه چی بگو که کسی خوند باورش بشه آخه ما که میخونیم … نیستیم که حداقل اینجور کسشر سرهم میکردی : مادرزنم رخت خابمو تو یه اتاق دیگه انداخت و شب اومد سروقتم.
گیریم همه اینا که گفتی راست باشه زن تو وقتی از توبغلش بلند شدی رفتی تو پدیرایی در رو قفل کردین با مادرزنت کلی آخ و اوف و نمیدونم این مرحله و اون مرحله کردین کردین اصلا نفهمیده و بیدار نشده خب اگه اینقدر خوابش سنگین بود همون زنتو تو خواب میکردی (تو تخیلاتت)

0 ❤️

437554
2014-09-25 14:58:58 +0330 +0330
NA

حقا که ثابت کردی یه ملجوق حرفه ای و بی سوادی هستی.
وقتی نامزدکردم بعضی مواقع که مادر زنم اجازه میداد با زنم تو اتاق خلوت کنیم از روشرت یالاپایی میزدم*
یالاپایی تو دایره لغات شما ملجوقا یعنی چی؟؟؟

گفت مگه نگفتی لذت نمیبری ازدخترم.گفتم خب آره گفت من تاوانشومیدم و یه حالی بهت میدم که تاحالایاتا آخرعمرت نبینی
بدون شرح

همونطورنشسته کیرموبلعید
کیرتو بلعید؟؟؟؟؟!!!پس با چی گاییدیش؟؟؟نکنه اون تو رو…؟؟؟

بدطورازم آب رفته بود
یعنی کیر اورانگوتان سیاه برزیلی تو کون تو و اون معلم انشاء جاکشت
خب کونده ی دفعه مادر زنتو میگرفتی دیگه؟؟؟منظمم که هست هر جمعه پایست
ننویس لاشــــــــــــــــی

0 ❤️

437555
2014-09-25 21:19:31 +0330 +0330
NA

اگه خواستم شوهرکنم حواسم به ننم یاشه

0 ❤️

437556
2014-09-26 08:48:42 +0330 +0330

سلام ودرود
خانم عزیزبانام کاربری “کس ناب” اگراینوکه نوشتین منظورتون این هست که درحال حاضرتازمانی که بخواهیدشوهرکنیدحواستون به مادرتون نیست،که این خودش نوعی چراغ سبزهست وبهتره الان حواستون بهش باشه وقتی هم به امیدخدارفتیدخونهءشوهراونوقت بیشترحواستون بهش باشه،البته اگرهمینطوری که خودتون فرمودین جنس جنابعالی ناب باشه بایدبیشترمواظب پدرشوهرت باشی که …

0 ❤️

437557
2014-09-26 09:59:43 +0330 +0330
NA

توکه راست میگی!!!
خدا شفا بده.انشا…

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها