روستا پر حاشیه (۳)

1401/05/08

...قسمت قبل

بعد از شستن ظرفها و شنیدن اون حرف از محمد خیلی استرسم بالا رفت نمیدونستم چه کار کنم اگر به شوهرم میگفتم که امکان داشت دعوا بشه یا اون پسره احمق رو کتک بزنن یا شوهر قاتی کنه و داستان بشه برامون تن و بدنم میلرزید از ترس همش تو خودم بودم و لعنت میفرستادم به خودم که چرا همون شب اول نزدم تو گوشش و خودم رو خلاص نکردم و به این فکر میکردم که اون فیلم چه میشه اگر همه روستا ببینن یا به دست دوست شوهرم برسه چه واکنشی نشون میدن ولی خوب شوهرم بود کار بدی نورده بودم همه این فکرها مثل خوره به جانم افتاده بود واقعا حالم بد بود تا شب که بخوابیم همش نزدیک شوهرم بودم و ازش دور نمیشدم با خودم گفتم اگر بریم تو اون اتاق لعنتی حتما میاد و کارش رو انجام میده به شوهرم گفتم ببین میایی شب تو همون اتاق با من بخوابی پیش بچه ها باشی و زهرا و بچخ هاش برن بیرون پیش شوهرش بخوابن اونم گفت برو خودت به زهرا بگو من که از خدای دو جهانمه منم رفتم گفتم زهرا جون میشه ما شب تو اتاق بخوابیم با شوهرم چون بچها همش بهانه میگیرن اونم گفت اره چرا که نه و شب شوهرم امد تو اتاق از این که پیروز شده بودم خوشحال بودم و دیگه میدونستم دستش بهم نمیرسه زهرا هم رختخواب ها رو اورد منم کمکش کردم اون توله سگم هم همش میامد تو اتاق و منتظر بود من خم بشم که سینه هام رو نگاه کنه ولی منم نمیذاشتم و لباس خیلی پوشیده ای رو تنم کرده بودم خلاصه سوهرم امد و خوابیدیم رفتم تو بغلش اونم منو سفت بغل کرد خدا رو شکر کردم که این مرد خوب رو دارم و اونم منو محکم گرفت و دستش روی سینم گذاشت دیدم کیرش داره راست میشه گفتم میخوایی بکنی گفت اره کیرش رو از پشت به کسم رسوند و عقب جلوی میکرد و میمالیدش روی کسم یه کم نوک سینه هام رو فشار داد و کیرش رو کرد تو کسم وای چه حال میداد بیشتر از این که از دست اون فرار کردم این شهوت برام درست شده بود خلاصه حسابی منو کرد آبشم ریخت تو دستمال و صبح شد همه رفتیم برای خوردن صبحانه قیافه محمد دیدنی بود همه نقشه هاش خراب شده بود و هی میخواست بهم بفهمونه که فیلم رو نشون میدم قبل از خوردن صبحانه به شوهرم گفتم من به این محمد شک دارم ببین گوشیش رو میگیری ازش یه جوری که نفهمه گفت چرا اخه گفتم میترسم از سکس ما تو باغ فیلمگرفته باشه گفت برو بابا چه فکری میکنی گفتم حالا چه عیبی داره یه جوری سرش رو گرم کنی گفت البته بچه پرویی بعید نیست ازش خلاصه بعد از صبحانه خوردن دیدم شوهرم به محمد گفت بیا ببینم تو موبایلت بازی داری یا نه گفت ندارم اصلا گفت بیا یه کشتی با هم بگیریم و شروع کرد به شوخی کردن باهاش و موبایل خودش و اونو گرفت با ساعتش داد دست من و شروع کرد با باهاش شوخی کردن فیزیکی و همه بچه ها رو سرگرم کرد با آب بازی که شلنگ تو حیات رو اورد خیسشون کرد منم از موقعیت استفاده کردم و گوشیش رو کامل زیر رو کردم بالخره تو یه پوشه ای پیدلش کردم و زدم پاکش کردم از توی سطل آشغالم پاکش کردم و امدم تو حیاط اونم فهمیده بود داشت منفجر میشد جوجه خروس محله حلاصه به خیر گذشت همه چیز و راحت شدم و همون روز هم برگشتیم از اونجا

نوشته: مینا


👍 43
👎 13
82701 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

887574
2022-07-30 01:20:59 +0430 +0430

کاملاً قابل قبول.گوشی های امروز هم حرف گوش کن بگی باز شو باز میشنکه شما هرچی خواستی توش بگردی.رمز و پسورد ندارن مخصوصاً آدم مظلومی که مثل محمد 🤨🤨🤨🤨

3 ❤️

887578
2022-07-30 01:26:46 +0430 +0430

ریدی بو میدی

0 ❤️

887590
2022-07-30 02:00:54 +0430 +0430

ای بی پدر روانی اینم پایان بود جاکش پدر

0 ❤️

887594
2022-07-30 02:06:39 +0430 +0430

اصلا من موندم اولیش و دومیش چی بود که سومیش رو نوشتی

2 ❤️

887596
2022-07-30 02:08:51 +0430 +0430

آفرین به این میگن زن عاقل. قرار نیست با هر تهدیدی فورا شلوارتو بکشی پایین چون عواقب بدتری در انتظارتون هست

0 ❤️

887609
2022-07-30 02:31:09 +0430 +0430

ببین
محمد ها سر راه پسوورد های گوشیشون هم پسوورد دارن
لطف کن زر ننویس
ضمنا
محمدا اگ بخان یکیو بکنن چنان ب زمان متکی هستن ولی بالاخره میکنن
من خودم یکیو خاستم بکنم اولش خیلی ناراحت شد وقتی بش گفتم ولی سه سال بعد با چنان رضایتی کردمش ک هنوزم بساطش جور بشه میکنمش

0 ❤️

887640
2022-07-30 07:09:33 +0430 +0430

اصلا این قسمت نیازی به نوشتن نبود چون خیلی مختصربود میتونستی همون قسمت قبلی بیاری این مطالبو وتمامش کنی

0 ❤️

887653
2022-07-30 08:38:37 +0430 +0430

خستهنباشی

0 ❤️

887672
2022-07-30 10:49:20 +0430 +0430

اونوقت اون گوشی بی رمز بود

1 ❤️

887683
2022-07-30 13:05:34 +0430 +0430

قسمت آخرش رو خیلی ابکی و تخمی جمع کرده بودی

0 ❤️

887747
2022-07-31 01:03:44 +0430 +0430

احساس میکنم فقط خواستی داستان یجور خوب ببندی رنه این نبوده؟؟؟

0 ❤️

887983
2022-08-01 09:24:25 +0430 +0430

آفرین به تو دخمله کصمشنگ خودم اومدی بگوزی ولی ریدی و أب هم که قطعه متاسفانه لاجرم فقط یه لطفی بکن و دیگه از این کصشعرای فانتزیت واسمون تفت نده دیگه و بیشتر سعی کن به درسات برسی، آی بارییییکلااااا 🙃

0 ❤️

887991
2022-08-01 10:43:46 +0430 +0430

چه پایان تخمی

0 ❤️




آخرین بازدیدها