تلقین

1398/03/17

سلام
امیدوارم حال دلتون خوب باشه.
این داستان رو که می خونید برا حال کردنتون نگفتم .
اسم من کاوه اس . 19 سالمه.
داستان از کجا و چطور شروع میشه بماند…
پدر من یه ارتشی هستن.واسه همین ما تمام ایران رو گشتیم.یادمه سوم راهنمایی که بودم خانواده پدرم دست جمعی اومده بودن خونه ما تو اهواز(ما اصالتا آذری هستیم).
عید بود.هر روز گردش بودیم یه روز آبادان یه روز خرمشهر و…
عموی بزرگم یه دختر داشت بنام پوران.
من هیچ حسی بهش نداشتم.
راست اش رو بخواید من عاشق دختر عمه ام بودم. سیما. سیما نه قیافه خوبی داشت نه خوش هیکل بود عوض اش در یک کلام خانم بود خیلی متین . نه زیاد سنگین بود و نه زیاد سبک(دقیقا بر عکس پوران که خیلی سبک بود)…
11 ام بود که بیشتر خونواده که 20 نفر میشدن با یه اوتوبوس کرایه ای رفته بودن هویزه و طلائیه. منو پوران سیما مادربزگم و داداشم و پسر عمه ام و مامانم خونه بودیم…
منو داداشمو پسر عمه ام که هردوشون دو سال ازم کوچیکترن و تقریبا هم سن سیما و پوران هستن ، از کوچیکی جیک و پیک مون با هم یکی بود و اونا میدونستن من سیما رو دوس دارم و نمیدونم چطور روشون شده بود که به پوران گفته بودن
همون روز که داشتم پمپ آب حیاط رو آچار کشی میکردم دیدم پوران داره جایی میاره برام.تشکر کردم.نشست اونطرف و بعد یکم کسشر راجع به درس و مدرسه ،بهم گفت واقعا سیما رو میخوای ؟
من که جا خورده بودم با ترس گفتم این چه حرفیه چرا مزخرف میگی به بابات میگم و از این جور کسشر ها
گفت: من دلم با توعه. همه چیزو داداشت بهم گفته.اگه منو بخوای میتونیم تا ابد با هم باشیم.منم کُپ کرده بودم. هیچی نگفتم پاشد رفت.
شهوت کل وجودم رو گرفته بود.نمی دونم اون لحظه چرا اصن به سیما فکر نمی‌کردم.فقط اندام پوران از ذهنم می گذشت.آخه لامصب خیلی خوش هیکل بود البته تقریبا.
رفتم حیاط پشت دیدم کنار یه نخل داره تلفن میزنه . بی اختیار از پشت چسبیدم بهش. و این شروعی شد بر رابطه 3 ساله ما.
تو این سه سال تو هر کدوم از شهرایی که بودیم هر وقت همو می دیدیم میرفتیم یه گوشه خلوت و معاشقه میکردیم.
آخری ها حاضر شده بود برام لخت هم بشه و ساک هم بزنه . اما نذاشت بهش دخول کنم.
چیزی که آزارم میداد این بود که من اصلا دوسش نداشتم.این شهوت بود که منو میبرد سمت اون.اون همه بوسیدن و بغل کردن اونو عاشق من کرده بود ولی من اصلا حسی بهش نداشتم.فقط میل جنسی.
سال قبل براش خواستگار اومد و پوران هم اسم منو آورده بود(قرار بود رابطه مون مخفی بمونه) و این باعث یه دعوای بزرگ تو فامیل شد که آبروی من رفت.
ولی من زیر بار نرفتم و نگرفتمش.
اونم ازدواج کرد و الان حامله اس.
ولی تمام این مدت من فقط عاشق سیما بودم.فقط اون تو قلبم بود.
اما امان از شهوت.
همون سیما هم زن یه نفر دیگه میشه و می ره …
اما من جرات ندارم بهش بگم دوست دارم چون بهش خیانت کردم…
امان از شهوت

نوشته: کاوه


👍 3
👎 13
18655 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

772201
2019-06-07 20:22:48 +0430 +0430

اگر با سیما بودی با پوران میخوبیدی اسمش خیانت بود. شما با هم نبودید اینجوری حساب کنی همه ما الان داریم به همسرای ایندمون خیانت میکنیم…

6 ❤️

772208
2019-06-07 20:30:44 +0430 +0430

اول بگو به چه زبونی نوشتی تا منم نظر بدم
کیرم دهن معلم املا و انشای بچگی هات

0 ❤️

772209
2019-06-07 20:31:55 +0430 +0430

سیما نه خیلی سنگین بود نه خیلی سبک درست برعکس پوران که خیلی سبک بود؟؟؟!!!
لامصب خیلی خوش هیکل بود البته تقریبا؟؟؟!!!
ناموسا خودت میفهمی فازت چیه؟؟؟

2 ❤️

772211
2019-06-07 20:33:12 +0430 +0430

کصشعر محظ…کیرم تو داستانت کصکش داداشای پوران مثل سگ کردنت بعد اومدی واسه انتقام این کصشعرا رو تلتوت میکنی؟؟کیر تو کص سیما

1 ❤️

772213
2019-06-07 20:35:31 +0430 +0430

پسرجان تو که هیچ اراده ای از خودت نداری و افسارت دست شهوتت هست بیخود میکنی اینجوری از عشق حرف میزنی. عشق حرمت داره بچه جان.

1 ❤️

772215
2019-06-07 20:36:03 +0430 +0430

WTF??? (dash)(dash)(dash)

1 ❤️

772224
2019-06-07 21:35:30 +0430 +0430

این یارو کیه لفظ قلم (بیایید احترام بزاریم به تفکرات و نوشته ها)دایی جون مسجد سایت بقلیه سیکتیر پلیز کن اونجا پهلکوون،هر ننه قمره عقب مونده ای میاد میگه تورکم یا کوردم یا لرم تو داستانای تخمیتون لازم نیس بگید به کیا دادید یوموشاخ دیوث تورکا سیک دارن اندازه من پس خودتو به اونا نچسبون فاقد خایه دست خالی شدی داستان تخمی ننویس بشین باتخمات بیلیارد بازی کن‌هم چوبش داری هم سوراخشو

2 ❤️

772246
2019-06-08 00:21:29 +0430 +0430

سلام مارکو چلو
چون گفتی تمام ایران رو گشتی شدی مارکو چلو
اگه همه دنیا رو گشته بودی میشدی مارکو پولو
بگو ای مارکو از این سفر برایمان چه اورده ای؟
مارکو: داستانی از سرنوشت پوران و سیما
خب مارکو عاقبت چه شد
مارکو:
پوران پرید
منتظرم سیما هم بپره

3 ❤️

772251
2019-06-08 01:13:14 +0430 +0430
NA

کیرم دهنت اخهدرسته اولش گفتی سکسی نیس ولی اموزنده هم نبود جقی

1 ❤️

772259
2019-06-08 02:37:21 +0430 +0430

پدرت ارتشی بود واسه همون تمام ایران گشتی !!!کسو شررررررر (dash)

0 ❤️

772267
2019-06-08 03:23:22 +0430 +0430

چی شد نفهمیدم سیما رو لخت میکردی?
با سیم چین دیگه?
برقکاری ?

6 ❤️

772293
2019-06-08 07:08:19 +0430 +0430

الان که کودک هستی
چند سال دیگه که بزرگتر شدی و از روزگار و آدما کیر خوردی ، عشق و عاشقی و این خاطرات بچگانه یادت میره

4 ❤️

772342
2019-06-08 16:17:21 +0430 +0430

هیچی ندارم بگم فقط تو راهنمایی بودی این همه اتفاق افتاد برات؟!!! و تو سن کم آچارکشی میکردی؟!!!
از عجایته!

1 ❤️

772346
2019-06-08 17:46:45 +0430 +0430

سریال ترکیه زیاد نگاه میکنی اره !
داداش فقط تو داستان نقش کوری گونی و جمره رو با سیما و پوروان و خودت جا به جا کردی
خوب بریم سراغ سریال عمر گل لاله نویسنده بعدی بیاد جلو قرار یه متن توپ بدم ویرایش کنه و یه جقی بزنه بعد داستان رو بدیم به ادمین های تگری

1 ❤️

772718
2019-06-10 15:59:51 +0430 +0430

خاک توسرت پس…تاتوباشی دیگه هرجاشهوتی شدی دخول نکنی.خخخ

0 ❤️




آخرین بازدیدها