خیلی خسته بودم (1)

1393/10/17

دیگه باید میرفتم خونه خیلی خسته بودم ساعت تقریبا 12 بود ولی هنوز کارای شرکت مونده بود. سارا هی زنگ میزد تقریبا یه دو سالی میشه با سارا دوست بودم قرار عید باهم ازدواج کنیم و تا یه ماه قبل از اون چیزی به پدر و مادرامون نگیم.(پدر مادر من یزد زندگی می کنند و پدر مادر اون گیلان و الا اون داره دکتری می خونه) وقتی سوار ماشین شدم میدونستم برم خونه حتما یه دعوای درست حسابی داریم آخه قرار بود ببریم پارک ارم اما کارم طول کشید،به خودم،گفتم براش گل بخرم تا خر شه اما نشد که نشد چون ساعت 12 جایی باز نیست پس به این نتیجه رسیدم که راهمو بگیرمو برم خونه وقتی رسیدم دیدم همه چراغ ها خاموشه خوش حال شدم گفتم حتما خوابیده اما همین که درو بستم از اتاق اومد بیرون به خودم گفتم کارم تمومه اما آروم اومد تو بغلم چشاش از بس گریه کرده بود قرمز شده بود بغلش کردمو یه بوس از لباش کردم و با لحن کاملا مهربونانه بهش گفتم چیزی شده عزیزم.دیدم باز داره گریه میکنه بهش گفتم بهم نمیگی چی شده سارا.جواب نداد بعد ازش پرسیدم تقصیر منه فقط به نشانه آره سرش رو پایین آورد بعدش من بغلش کردم یه بار دیگه لبشو بوس کردم بعد آروم بهش گفتم ببخشید رفتیم تو اتاق باهم خوابیدیم اون سریع خوابش برد ولی من داشتم فکر می کردم چی کارش کردم که از دست من ناراحته ولی چون خیلی خسته بودم بلند شدم مسواک زدم و خوابیدم صبح پاشدم (چون جمعه بود نرفتم شرکت)دیدم هنوز خوابه پاشدم رفتم کله پاچه گرفتم و اومدم،بیدارش کردم و بهش گفتم خانموم خانوما ساعت 8 شد پاشو دیگه.وقتی پاشد رفت دست و صورتشو شست ولی باز باهام حرف نزد منم برا اینکه سر صحبتو باز کنم گفتم ببین من صبح رفتم صبحانه ای که دوست داری رو گرفتم ولی باز جواب نداد دیگه واقعا قاطی کرده بودم نمیدونستم چرا این جوری میکنه بعد از صبحانه بهش گفتم سارا میشه بگی چرا جواب نمیدی چرا قهری.گفت واقعا نمیدونی گفتم نه. گفت دیشب قرار بود ساعت 7 خونه باشی که نیومدی تلفن شرکتم که جواب نمیدی موبایلتم که جواب نمیدی شب ساعت 12 هم که میای یعنی من حق ندارم نگران شم. بهش گفتم باور کن کار پیش اومد کارام تموم نشد باید نقشه رو برا شنبه تموم میکردم. چون شرکت بسته شده بود تلفنارو از برق کشیدم موبایلمم برا اینکه نره رو اعصابم سایلنت کردم الانم میگم حق با توىه. یه دفعه پرید وسط حرفم گفت همه حرفات درست من میگم تو که نمیای نباید یه زنگ بزنی و بهم خبر بدی منم گفتم میگم که حرف تو درست امروزم هرچی شما بگی گوش میکنم فقط بگو آشتی کردی اون گفت مگه من بچه ام که قهر کنم منم گفتم پس اگه قهر نیستی باید بوسم کنی که اون گفت خودتو لوس نکن گفتم دیدی قهری گفت اه چه ربطی داشت گفتم پس چرا بوسم نمیکنی گفت بیا بابا و یه بوس آبدار از لپم کرد بعدش من گفتم حساب نیست چرا از لب بوس نمیکنی گفت آخه خیلی بهت خوش میگذره که بهش گفتم شما بیشتر. یواش یواش لبمو گذاشتن رو لباش داشتم لباشو میخوردم کم کم رفتم پایین و شروع کردم گردنشو گوشاشو خوردن نفشاش داشت تغییر میکردم بغلش کردمو بردمش تو اتاق تی شرتشو در آوردم و از روی سوتینش سینشو می مالیدم و باز شروع کردم به مکیدن گوشش آروم آروم دستمو بردم پشتش و سوتینشو در آوردم ،آروم آروم شروع کردم به خوردن سینه هاش بعد آروم شروارکشو در آوردمو شروع کردم به لیس زدن لای رون هاش یک دفعه اون هولم داد و منو انداخت رو تخت بعد تی شرتمو در آورد بعد شروارکمو، شرتمو در آورد و آروم شروع به خوردن سر کیرم کرد چون خوشش نمیومد کیرمو تا ته بخوره داشت مک میزد و لیس میزد که یک دفعه یه گاز کوچیک از کیرم زد که دردم اومد و یکهو از دهنش بیرون کشیدم گفتم چته مگه مرض داری داشت آروم می خندید منم گفتم این جوریه گفت آره خوابوندمش و بهش گفتم کیرمو خیس کن می خواهم بزارم توت یه تف کرد کفدستشو کیرمو باهاش خیس کرد منم برای این که جبران کنم اون گازشو یک دفعه گزاشتم تو کسش که بلند گفت آی آشغال در بیار جر خوردم گفتم می خواستی کیرمو گاز نگیری و شروع کردم به تلنبه زدن محکم تلنبه میزدم که دیدم پاهاشو سفت کرده منم داشتم ارضا میشدم ولی می خواستم اول اون ارضا بشه بعد من برای همین کیرمو در آوردم کسشو خردم تا ارضا شد بعدش کیرمو گذاشتم لای سینه هاش انقدر عقب جلو کردم تا آبم اومد و ریخت رو صورتشو تختو لای سینش بعد از 10 دقیقه بلند شدیم و رفتیم حموم و اون ملافه ی تختو عوض کرد و تو بغل هم خوابیدیم و پاشدیم ناهار خوردیم و رفتیم پارک ارم ادامه دارد

نوشته: ***


👍 0
👎 0
17986 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

449737
2015-01-08 04:47:03 +0330 +0330
NA

خیس کن می خواهم بزارم توت؟؟؟؟؟؟؟ نه اون همه احساس نه این جمله عووووق
مردا کلا از احساس هیچی سرشون نمیشه حتی تو نوشتن تخیلاتشون

1 ❤️

449738
2015-01-08 08:50:23 +0330 +0330

قسمت 2 هم داره ؟؟؟؟؟؟؟؟؟

0 ❤️

449739
2015-01-08 15:51:51 +0330 +0330

نگفتی مدرک شما چیه . فکر کنم در حد ابتدایی . وکار تمیز کردن شرکت طول کشید . چون شروارکشو در اوردی. اخه بابا دهاتی شلوار. یاد بگیر . با دکتر ورست حرف بزن. به قول دوستم 20 . کمی احساس بد نیست

0 ❤️




آخرین بازدیدها