مثنوی کس: داستان راستان (باب دوم)

1396/04/18

عاغا, اول از همه چند تا چیز رو راجع به داستان قبل بگم, بعد بریم سراغ کس شرامون.
-اول اینکه, ازین به بعد عنوان داستانام همینه’°•**مثنوی کس.داستان راستان** '°• (این راستان , اینجا ایهام داره,خوشم اومد ازش :) )
-دوم اینکه تو داستان قبل گفتم میخوام از جق زدنام بگم براتون.گفتم جق زدن,به خاطره اینکه پیشه ایناای که میان داستان مینویسن,اونطور که اونا میگن,مال ما جق زدنی بیش نیست. باور نکردید. من یارو رو کررررررردم. یه بارم نه, دوباااااار. بعد برچسب طنز زدن روش :| من چی بگم دگ؟ بله. نوکرتم ادمین :|
-دوم اینکه این چندتا داستان اول مربوط میشه به خیلییییی سال پیش و من به طور دقیق و کامل یادم نمیاد که چی به چی بوده و اگر بخوام فقط همون داستان رو بنویسم,کلا میشه پنج خط. واسه همین مجبورم از جزئیات,بیشتر بگم بجز اونجاها که یادمه درست.
بازم دوم اینکه چون کاملا یادم نیست داستانها رو , فکر کردم که با این سبک نوشتن بهترین گزینس برای این داستانا و این سکس های اخیرم که یادمه همه چیز رو, مطمئن باشید که کلا سبک عوض میشه و زمین تا آسمون تفاوت داره. پس عجله نکنید و غر رو مطمئن نیستم که اینطوری مینویسن یا نه,اما نزنید که لوس شده و بکش بیرون از اینطوری نوشتن و اینا.
دوم باز.بعضیا اومدن گفتن چرت بود و بی مزه و اینا,من نخواستم خوشمزگی بشه,من همیشه همینطوری تعریف میکنم همه چیزو و نهایت وسطش چند تا تیکه بندازم. و مهمتر این که,اگر حال نمیکنید ازین به بعد این عنوان رو دیدید نیاید.
دو.فک نکنید حواسم نیست,الان کل داستان رو ول میکنن,میان میگن دوم رو ده بار نوشتی. این دوما رو, روی شماره 15،20 یادم افتاد,ولی چون مهم بود آوردمش دوم.اگر میخواستم این رو بکنم سوم,باید تا آخر پاک میکردم عددا رو و درستشون میکردم.
البته الان که فک میکنم,میبینم میتونستم این دوم رو کات کنم ببرم آخر.ولی الان که فک میکنم باز,میبینم الان اگر این کارو کنم,اینهمه کس شر رو باید پاک کنم.حسش نی, نوشتم دگ. سگ خورد. دوم اینکه فک کنم یادم اومد واسه چی خودم رو میگرفتم توی داستان قبل. میخواستم جلوی اون دوستم که خونشون بودم کلاس بزارم :)
-سوم اینکه, هی میگید این کیره خودته,تو داستان قبل که گفتم,من کیر ندارم,ماله من دودوله.این کیره بابامه,گذاشتمش رو پروفایلم که بگم همیشه یادم میمونه از کجا اومدم و تو داستان قبل هم که گفتم به کجا قراره برم.چنین شتابان :))) ( میدونید؟)

  • چهار .اینم حواسم هستا کس کلیدای مثلا نکته بین.داداشا,قربون اون روی ماهتون,من اهل پسر اینا نیستم,دمتون گرم که انقدر بخشنده اید و مرامی میخواید بدید :)))
    همینطوری بخوام ادامه بدم باید بریم رو هفت هشت هزار.
    -پنج عاغا,پنج.پنج.پــــــــنـــــــج, دیوثا هولم نکنید یادم بیاد خوب. عاها, پنج اینکه دنبال لوله جارو برقی نباشید که کیرتون رو بکنید توش, تو داستان قبل,به اندازه ی شاهنامه کس تفت دادم, یه کلمه اسرار رو اشتباه نوشتم, یارو اومده میگه غلط املاای, خوب ناموسا به این نباید چیزی گفت الان؟ بعد میگن بی ادبم.
    -شــــــــــش. لایک کنید بیاد بالا که سریع بزارم بعدیا رو و تو صف نمونه.
    -هفت. تموم.
    جونم براتون بگه بریم سره نفر بعد. انگار ازین مسابقه هاس, بریم نفره بعد :))))

داستان ازینجا شروع میشه

    غضنفر و بلقیس

این داستانم تو همون دوران پیش دانشگاهیم بود که دگ استارت زده شد وماشالا ماشالااااااا,خدا بیشترش کنه, گوش شیطون کر, چشم حسود کور, همینطوری هر روز داره به طبقات جهنممون اضافه میشه. الان دگ شخصا خودم یه برج شخصی توی جهنم دارم.پنت هاوسه پنت هاوسه. بلند ترین ساختمونه جهنمه. یزید کیرمم نمیخوره,اون تو طبقه چهارم یه ساختمون پنج طبقه ی قدیمیه تخمیه. طبقه پنجمشم که مال داداشم ابلیس جونه قربونش برم.
یه روز داشتم با شاه غلام, توی خیابون اصلی راه میرفتم, نمیدونم دوتاای بودیم یا بیشتر,اما حد اقل دو نفر بودیم,چون هیچکدوم از دوستامون تنها نمیرفتیم کس چرخ,همیشه حد اقل دو نفر بودیم.پیاده ها,اونموقع ها هنوز دودولمون مو در نیاورده بود (اره عاغا,میدونم شماها از یک ماهگی سیبیل و پشماتون در اومده, ولش کنید, میدونم خودم, نیاید تو نظرا بگید اینو. الان باز میان میگن, فقط سر همین که گفتم نیاید بگید. حالا ببینید :) ) و ماشینو اینا نداشتیم.یادمه هوا تازه تاریک شده بود. یه دختره بود, چشما درشت و مشکی و واااااقعا خوشگل بود چشماش. بدون هیچ آرایشی. قد متوسط و اندام هم تو پر بود. ( معنیه تو پر هم از نظر خودم بگم, بتونید تجسم کنید. من خودم عاشق تو پر هستم. تو پر یعنی قد و هیکلش به هم بخوره و لاغر نباشه و چاقم نباشه. عضلانی,رون گنده . این رونه مهمترین چیزه برام,حتی از سینه مهمتر :) ) در کل خوب بود قیافش.
نمیدونم وایساده بود من دیدمش, از رو به رو اومد, جلوی ما راه میرفت, نمیدونم,یادم نیست اما چشم تو چشم شدیم و یه 20،30 ثانیه ای چشم از چشمم برنداشت. منم یه لبخند زدم,دیدم همینطوری مثه بز داره نگام میکنه هنوز. اینطوری :| معمولا اونم باید یه لبخندی چیزی میزد دگ خوب. منم کیر شدمو نیشم رو بستم. شک کردم ,پشتمو نگاه کردم گفتم شاید به یه چیزه دگ نگاه میکنه,دیدم خبری نیست پشتم.باز نگاش کردم دیدم هنوز مثه یابو داشت نگاه میکرد(اینا کلا تو یه دقیقه هم بیشتر نشد فک کنم) گفتم یارو شاید کور موره,دست تکون دادم,دیدم به یه زنه بغلش اشاره کرد. گفتم منظورش اینه برم خاستگاری الان؟ برم اون زن چادریه رو مخ بزنم. چیه داستان؟دوستمم این وسط فهمید داستان رو, گفت فک کنم ننشه غَضی. گفتم خوب چیکار کنم الان؟ یکم وایسادیم,زنه راه افتاد و اینم پشتش رفت و اشاره داد بیا. چند دقیقه پشت سرشون بودیم,رفت تو پاساژ,شمارش رو نوشت رو دستمال کاغذی که از ذرت مکزیکی گرفت و انداخت زمین و رفت ( عاغا, چشمتون روز بد نبینه, یهو سیل عظیمی از مردا,مثه دعوای برره بود, شیرجه زدن رو دستمال کاغذی, من تا اومدم به خودم بجنبم دیدم دستمال تیکه تیکه شده و هر شمارش افتاده دست یکی :| )
تو پرانتز رو کس گفتم شاد شید.
ما دستمال رو برداشتیم و رفتیمو واسه اینکه کلاس بزارم ز نزدم بهش تا آخر شب.آخر شب ز زدم ج نداد , گفتم خودش زنگ میزنه دگ. دیدم هیچ خبری ازش نشد و گفتم گوه خوردم بابا.کاش همون موقع ز میزدم, خلاصه چشمم به گوشی خشک شد که ز بزنه,نزد که نزد بی ناموس. گفتم کس ننش بابا یا پرید, یا اینم میخواد کلاس بزاره دگ.
فرداش بیدار شدم باز خبری نبود ازش. ما شب عروسی دعوت بودیمو کلا یادم نبود دگ اون دختره رو, که وسط عروسی دیدم ز زد,من کلا شوخی میکنم همیشه اما اون خیلی خشک حرف زد. ما کیر شدیم قشنگ و گفتم خوب حالا باید سنگین باشم. چند دقیقه ای صحبت کردیم, یهو برگشت گفت ببین من نامزد دارم. تو دو ثانیه یک میلیون فکر تو ذهنم رد شد.الان میخواد منو نامزدش گروپ بزنیم خودشو ؟ میخواد نامزدشو خودش گروپ بزنن منو؟ کس خوله یارو؟تریپ ازدواج میخواد برداره تو دقیقه ی اول؟ چیه داستان؟
گفتم بسم ا… این دگ چطورشه؟ چه فازیه,چرا آمار داد پس؟ من که اصلا حواسم نبود بهش,این خودش خواست دگ.
هیچی عاغا,چند ثانیه ای مکث کرده بودمو گفتم خوب؟ گفت شمارت رو برای یکی از دوستام میخواستم,بلقیس. گفتم میشناسید منو؟ ( معمولا میشناسن مارو به خاطره گوه کاریامون و قدیمی بودن تو محل)
گفت نه, هیچکدوممون نمیشناسیم, من هنوز گنگ بودم, گفتم خوب؟ گفت ببین بلقیس خیلی دختره خوبیه و دوست پسر نداره و ازین کس شرا. با خودم گفتم کیر تو سگ.ببین یارو چقدر کیریه که نه دوست پسر داره و این میگه خیلی وقتم هست که نداشته, و یکی دگ میخواد براش دوست پسر جور کنه. شانستو گائیدم غضنفر. گفت شمارتو میدم بهش. منم کلا کیر خوردم دگ, و بی میل حرف میزدم و فک کنم طرف فهمید, یهو برگشت گفت ببین دختره خیلی خوبیه, خوشگله, پولداره فقط چون مامان باباش گیرن زیاد بیرون نمیاد و دوست پسر نداره. عاغا خوشگل رو که شنیدم کیرم نیم خیز شد. پولدار رو که شنیدم داشت آبم میومد که یهو گفت ننه باباش گیرن, کلا خوابید دگ. تو پنج ثانیه دودولم این سه تا مرحله روطی کرد و چون هیچوقت چنین اتفاقی براش نیوفتاده بود و آیتم , آیتم سنگینی بود ( خدا رحمتت کنه روح ا… داداشی) نیم سوز شد همونجا و کمرش شکست. ازون به بعد دگ کلا راست نمیشه, فقط نیم خیز میشینه طفلک. قربونش برم من :(
مام گفتیم کیر توش,نمیاد بیرون که نمیاد , تهش اینه که شارژ میکنیم ازش دگ.
گفتم بده بهش شمارم رو.
فک کنم همون شب ز زد دختره,یادم نی.
صداش عاااااااالی بود. صحبت کردنشم خیلی خوب و باحال و صمیمی بود. خوشم اومد.
نمیدونم چقدر گذشت, فرداش بود, کی بود یادم نیست, قرار گذاشتیمو رفتیم تو یه پارک دیدیمش.
دیدم دختر سبزه, خوشگل, قد بلند, لاغر. ازون یکی بهتر بود اما درصورتی که بینیش رو فاکتور میگرفتی.
ولی خیلییییی خوشتیپ و با کلاس بود. نشستیم رو صندلی و یکم کس تفت دادیم و یهو پشت سرم رو نگاه کرد و با حالت ترس گفت وااااااای.
منو میگی,پشماااااام ریخت,گفتم یا خدااااا,خفتمون کردن ( سه تا پا داشتم, (یکیش دودولم بود که اون وسطا قربونش برم از پام بزرگتر شده بود.تا اونموقع هنوز کمرش نشکسته بودا, فقط نیم سوز شده بود. مثل سرو , قد علم کرده بود که با اون حالتی که اون گفت وای, کمرشم شکستو دیگه هیچوقت مثله جوونیاش نشد و مثله پیرمردی قد خمیده به زندگیه کیریش ادامه میده) شش تا دگ غرض گرفتم. پشتمم نگاه نکردم و جیغ کشان و نعره زنان و جامه پاره کنان, پا به فرار گذاشتم. هرچی صدام زد حتی نگاهشم نکردم دگ, فقط داشتم جیغ میکشیدمو میدو ایدم) (الان تا اینجاش رو ول کن, بیا بگو قرض رو اشتباه نوشتی , قرض نه غرض :/ . فحش بدی بهشونا )
تو پرانتزیا کس بود که فازه جقتون بپره یه لحظه :) ولی حواستون باشه ها,فک نکنید رسیدید به پرانتز, بگید خوب این که کس شره,بگذرم ازش. یهو دیدی یه جا مهمترین قسمت داستان رو تو پرانتز گذاشتم. معلم بازی :)
گفتم چی شد, یکم مکث کرد و آب دهنشو قورت داد,گفت فک کردم بابامه,قلبم وایساد. من :| چند ثانیه تو دلم فقط داشتم خدا رو شکر میکردم و تازه فهمیدم ننه بابای گیر یعنی چی. مثه امتحانای ترم که میرسه,به گوه خوردن میوفتیم و میگیم از ترم بعد میخونم, گفتم حاجی این قرار تموم شه,سیکتیرش میکنم بابا. که ناااااااااگگگگگگگهان حرکتی زد که پشمااااااام ریخت و گفتم ننه بابای گیر که سهله,خدام بیاد پائین ولش نمیکنم دگ.
دستم رو گرفت گذاشت رو سینش گفت ببین قلبم چطوری میزنه, وای نزدیک بودم بمیرم.
من تنها کاری که اون لحظه انجام دادم, مثه بز نگاه کردن بود. هیچ فکری تو سرم نمیگذشت و چند ثانیه انگار تو خلأ بودم. کس کش خیلی غیر منتظره انجام داد و اصلا آمادگیشو نداشتمو وسطه کیری ترین حال ممکن و تو فکره چطوری پیچوندن, یهو این کارو کرد.
هیچی دگ,من دوباره شروع کردم کس لیسی و کس تفت دادن اما با هزاران برابر میل بیشتر :)
پیاده تا جلوی در خونشون رفتیم, تاریک شده بود, منم پرو شده بودم دگ, گفتم یه بوس بده بعد برو.( البته پرو شدنه ما در همین حده و مثه ایناای که داستان مینویسن که پرو شدنشون اینه که یهو یه خانواده رو تو سی ثانیه میگان نیست. واسه همین ما بچه مثبتا رو به بزگواریتون ببخشید دگ) اونم نه گذاشت,نه برداشت یهو اومد تو لبام و من باز هم مثله گوسفند قفل کردم. خوب بی نااااااموس , خداوکیلی این کارا چیه؟قراره اول, یهوای بی مقدمه یه کاراای میکنی که من آرزوشونو دارم و شده 1ماه کس لیسی و خایه مالی میکنم تا یه بوس بده,بعد تو یهو نه میزاری نه برمیداری لب میدی؟ :/ خوب بابا فکره مام بکن. دودولم که دگ نگم براتون, نیم خیز که سهله, شلوارمو پاره کرد دگ.
عاغا ما خدافظی کردیمو طبق معمول مثه سگ بگرد دنبال مکان.یادم نیست چقدر گذشت و همدیگه رو باز دیدیم یا نه. تا اینکه دید من کیره خرم از دستم بر نمیاد, گفت ننه بابای من صبحها میرن سرکار, پاشو بیا اینجا. من نمیدونستم خوشحال باشم یا ناراحت. هم مثه سگ ترسیده بودم هم کُسه دگ؟ فک کردن داره آخه کس خول؟کیرت تو ترسیدن. مدرسه رو پیچوندیمو رفتیم خونشون.
یدونه از همون کاندوم قرمز ده بیست کاره ها برداشتمو رفتم. دره خونه رو که باز کرد,نگم براتون, نمیدونستم خونه رو نگاه کنم یا اینو. عاغاااااااا نگم,نگم. خونه که هیچ ولش کنید.
خودش یه لباسه سفیده کوتاه که تا پائین کونش بود پوشیده بود. پاهاشو که دیدم تاااااازه فهمیدم چی گیرم اومده . فک کن, قد بلند, با رون های فوووووق العاده خوشگل,کشیده, یکم بزرگ و سبزه. البته نمیدونم برنز کرده بود یا چیزی زده بود یا رنگ پوستش همین بود واقعا, اما هرچی که بود, واااااااااقعا خوب بود رنگش و خیییییلی دوست داشتم. ناموسا همونجا داشت آبم میومد دگ. بوی ادکلنش, وای وای وای وای. کله خونه رو گرفته بود و چقدررررر که خوب بود. آرایشش هم فوق العاده حرفه ای بود.کم بود اما خیلی خوشگلش کرده بود. یهو یه دست جلوی چشمام تکون داد و گفت عاغا خوشگله اگه برانداز کردنت تموم شد بفرما داخل. عاغا خوشگله رو که گفت من پشمام ریخت, گفتم یا حسین,فک کنم کونه رو به باد دادم. خدایا خودت رحم کن,الهی به امیده تو.رفتم تو و نشستم روی یه صندلی و اومد نشست روی پام و دست گذاشتم رو رونش فهمیدم یه چیزی زده به بدنش که خنک بود و مرطوب. عاغا ناموسا حسم فوق العاده بود اونموقعه. خیلیییییی باکلاس بود حروم زاده. نمیدونم چی شد , چقدر گذشت چی گفتیم, چطوری رفتیم رو تخت.
لخت دراز کشیده بودمو اومد خورد برام. وای که چه حاااااالی میداد. خیلی خوب بود. بعد اومد بشینه روی دودولم, با خودم گفتم بابا کس خول, این با این کلاس و دک و پوز, از هفت جد آباده منم تمیز تره, کاندوم رو بکش رو سره خودت.
نشست رو کیرمو دیدم اوه اوه یا خداااااا, داره میکنه تو کسش.
عاغا من نگم دگ براتون, داشتم سکته میکردم از خوشحالی. اولین کُس عمرم هم رقم خورد اونموقعه.
انقدر که خوشحال بودمو حسم عالی بود و اونم تنگ بود, تنگ بوداااااا, ازون موقع تا حالا دیگه کس به این تنگی نکردم. چند دقیقه نکشید که آبم اومد. نمیدونم چی شد و کجا ریختم. این حسه خیلی مهم بود,با اون حس,حتی اگر خودمم دست میزدم به دودولم, دو ثانیه ای اومده بود چه برسه به اینکه برای اولین بار کس بکنی.
ز زد دوتا چیز برگر آوردن و یکم کس گفتیمو گفتم حاجی,من باید اینو ارضا کنم, خیلی ضایعس اینطوری.
بردمش رو تخته مامان باباش, اینجا رو هم ولش کنید که تخت مامان باباش از تمام خونه ی ما گرون تر بود, بقیه چیزاش به کنار. آدم دوست داشت بده اصلا رو اون تخت, کردن که هیچ.
گفتم کاندوم بزارم , آبمم تازه اومده, اینم شاید تأخیر بندازه , بهتره.
خجالت میکشیدم و ازون مهمتر, پوزیشن و اینا بلد نبودم که, فک کنم تو حد اکثر یکی دوتا حالت کردمش و حتی کسش رو هم ندیدم درست حسابی. ما کردیمو خیلی بیشتر از دفعه قبل شد , ولی دودولم دگ درست حسابی راست نمیشد ولی با هر بدبختی ای که بود هم اون ارضا شد و هم من دوباره.
بعدش نمیدونم چی شد, چقدر گذشت ولی یه ماهم نشد و سره چی نمیدونم, ما کات کردیم.
نمیدونم چه خبر بود, اما خونه ی فامیلمون چند روزی مکان بود و من دربه در دنبال کس حالا. دیدم بخوام مخ جدید بزنم یه ماه طول میکشه راضی کنم بیاد بده.گفتم یه ز به بلقیس بزنم ببینم میشه خرش کنیم یا نه؟ عاغا ما ز زدیم بهش و کلی کس شر و خایه مالیو اینا, اکی. شد و قرار شد بده دوباره. آوردمش خونه فامیلمون.
لخت شدیم, کاندوم جدید گرفته بودم. اسمشو یادمه, شوت. تازه فهمیدم خار دار یعنی چی.
نشستم رو مبل و یکم برام خورد. درازش کردم رو مبل, خودم زانو زدم جلوی مبل, پاهاش رو دادم بالا.یکم با دودولم زدم رو کسش,خیلی حال داد. ازون موقع به بعد عاشق این حرکت شدم. صداشو دوست داشتم و مخصوصا اگر طرف کسش هم خیس باشه که دگ نگو. آبش میچسبه به کیرت و کش میاد و خیلی خوبه.چون کیرت با آبه دختره هم خیس میشه,خیلی خوب میره تو. حتما امتحان کنید. دودولم رو گذاشتم رو سوراخ و یهو مثه این فیلم پورنو ها کردم تو کسش که جیغ کشید, حواسم نبود اصلا که چقدر تنگ بود. شل کردم و یواش یواش فقط یکم بیشتر از سره دودولم رو جلو عقب کردم توش و داشتم همینطوری کسش رو میدیدم و میمالیدم. ایندفعه خیلی بیشتر حال داد چون نه خجالت میکشیدم نه چیزی. عاها, راستی, لیدوکائینم زده بودم. چند دقیقه ای کردمو دیدم میگه بسه دردم میاد و میسوزه و اینا.میخواست شروع کنه به گریه کردن. (خیلی جو گیر و فیلم بود, یادم رفت بگم قبلش. خیلی خوب فیلم بازی میکرد) منم کشیدم بیرون و با خودم گفتم داره خودشو میگیره و رفتم تو قیافه, گفتم الان میگه ببخشید, بیا بکن, دیدم پاشد شروع کرد به لباس پوشیدن. منم مثله کیر خر موندم .فقط تو دلم داشتم دعا میکردم جون ماااادرت نپوش, دیدم دعا فایده نداره, گفتم ولش کن, بهش بگم بزاره بکنم, آبم بیاد. بعد گفتم کس ننش بابا, نمیخواد, رفتم دستشواای و یه جق درست درمون زدم و ششام حال اومد. اومدم بیرون و رفتیم رسوندمشو شد دیدار یه قیامت دگ.
دوستتون دارم زیاد. کیرتون شاد. بوس بوس.

نوشته: شومبول طلا


👍 12
👎 5
1551 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

638876
2017-07-09 20:48:50 +0430 +0430

فقط کیر آقایون شاد باشه باشه :(
بخاطر همین دیسلایک

0 ❤️

638884
2017-07-09 21:01:03 +0430 +0430
NA

ﻋﮋﺏ ﺟﻮﺭﻱ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﺕ ﺗﻌﺮﻳﻒ ﻛﺮﺩﻱ ﺍﻭﻝ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﻛﻪ ﻓﻜﺮ ﻛﺮﺩﻡ ﺑﺎ ﭼﻲ ﻃﺮﻑ ﻫﺴﺘﻢ /: ﺣﺎﻻ ﭼﻮﻥ ﺍﺯ ﻛﺼﺘﺎﻥ ﻫﺎﻱ ﺩﻳﮕﻪ ﺳﺎﻳﺖ ﺑﻬﺘﺮﻩ ﻻﻳﻚ

0 ❤️

638886
2017-07-09 21:02:27 +0430 +0430
NA

ﺻﺪﻑ ﻫﺴﺘﻢ ﺍﺯ ﻃﺮﻑ ﺍﻭﻥ ﻣﻴﮕﻢ ﻛﻴﺮﻩ ﺷﻤﺎ ﻫﻢ ﺷﺎﺩ ﺑﺎﺷﻪ:D

0 ❤️

638908
2017-07-09 21:53:56 +0430 +0430

حاجی چی زدی انقد کسشر میگی ناموسا؟؟ آخه دیوث به اندازه یه داستان اولش مقدمه چینی میکنی که چی خو مگه میخواستی نامه به سازمان ملل بنویسی! شل مغز چهار خط کسشر گفتن که دیگه این حرفارو نداره
ولی معلومه خیلی نظر ما برات مهمه ها! ترسیدی نه؟؟ بچه دبیرستانی نگاییدیم باوو راحت باش ?

0 ❤️

638946
2017-07-10 04:29:08 +0430 +0430

بقول شومبول طلا (آره…منظورم خودتی ;) ) :
چید طولانیییی (dash)

داستان خوبی بود…بسی خندیدم و روحم شاد شد…دمت گرم… ? … لایک ۳ ? ?

0 ❤️

638957
2017-07-10 06:15:07 +0430 +0430

بسی خنیدیدم :D

0 ❤️

638993
2017-07-10 16:59:04 +0430 +0430

یه جاهاییشو بلند بلند خندیدم 🙄
بسی شاد شدیم …
امروز روز بدی داشتم :-| … ی ذره حالم خوب شد …

0 ❤️

639000
2017-07-10 19:34:34 +0430 +0430

به اندازه داستان اولت خوشم نیومد ولی در کل خوب بود…
سبک نوشتنت خیلی باحاله:)))

0 ❤️

639143
2017-07-11 14:36:16 +0430 +0430

صدف هستم : خوب کیره شمام شاد باشه :|
shadow69 :تعریف؟ من؟ کجاش؟ داستان قبلم رو نخوندی؟

دکتربیل : حوصله جواب دادنت رو هم ندارم حتی

butterflyir چقدر اسمت سخت بود. پاره شدم تا نوشتمش :| فدات . بوس بوس.

kinglion کامل گفتم که داستانهای بعد هی نخام بگم یه چیزاای رو و فقط داستان باشه.

salt_less_ بقران من نخاستم اینطوری شه. توی گوشی خودم زیاد نبود, نمیدونم اینجا چرا انقدر زیاد شد. :|

amirhoseinh876 یاشار.85 persianlady93 نوکرم, نووووکرم, و باز هم نوکرم. شما هم بوس بوس.

miss_secret ایشالا تو بعدی جبران میشه . چشمک :)

loveissosofar بابا ناموسا ایم اسون بنویسید , دهن ادم سرویس میشه تا اسمتون رو بنویسه مت نفهنیدم, اینی که گفتی, الان تعریف بود یا فحش :|

0 ❤️

639148
2017-07-11 16:11:25 +0430 +0430

خخخ…دیوونه من میشینم رمان میخونم…این یه ذره کجاش طولانی بود؟! ?
اونو محضِ مزاح گفتم طلا…:) ? …

0 ❤️




آخرین بازدیدها