من و دوست دختر با حجابم ملیحه

1392/03/30

با سلام!
این خاطره که میخوام براتون تعریف کنم یکی از بهترین خاطرات زندگی من بود.دانشجو شهر یاسوج بودم 23 سالمه تو دانشگاهه ما دختر خوشکل زیاد بود ما هم که حسابی به خودمون میرسیدیم و با اکثر دخترا به هر طریقی دوست میشدیم،در یکی از روزها من چشم یه دختر با حجاب که طوری حجاب داشت که فقط صورتش پیدا بود ولی خوشکل و ناز و خوش هیکل بود من به هزار زور و زحمتی شمارش گیر آوردم و رفتم رو مخش و بعد از چند مدت حسابی با خودم پایش کردم و اعتمادش کسب کردم،دختره هم خونه دانشجویی داشت بعد از چند مدت که با هم تلفنی حرف زدیم منو به خونش دعوت کرد ،من هم همون روز کلی به خودم رسیدم که موقعش بشه برم،اخه خونش طبقه بالای مغازه بود که صاحب خونش بود من باید منتظر میموندم مغازه ببنده،خلاصه اینجا که ما رفتیم یه ظاهر جدید از ملیحه خانوم که از حجاب و چادر عربی خبری نبود،یه تی شرت استین کوتاه عروسکی با شلوار تنگ طوری که میخواست پاره بشه تو پاش ،روبوسی کردیم و رفتم نشستم و سعی کردم کاری کنم باهام راحت بشه،بعد از کلی پذیرایی و شام ازم خواست شب همونجا بمونم اخه میگفت هم خونه ایم نیست تنهام منم بعد از کلی تعارف موندم البته از خدام بود ولی تعجب کردم اون ملیحه…دهانم وا مونده بود چون تو اون مدت فهمیدم دوستم داره،شب موقع خواب گفت که بریم تو اتاق خودش بخوابیم منم قبول کردم ،رفتم تو اتاق دیدم تشک پهنه گفتم این یکیه که بعد جواب داد گفت رو همین بخواب منم رو زمین میخوابم که بعد از کلی حرف تصمیم گرفتیم کنار هم بخوابیم ،بعد حرف زدن بدنم سست شدم و یه دفه گرفتمش تو بغل و بوسیدمش اونم ساکته ساکت داشت نفس بلند میزد من گفتم ملیحه میخام امشب مثل زنم کنارم باشی اونم چون اعتماد داشت قبول کرد،گفتم لباسه خوابت بپوش اونم پوشید یه تاپ صورتی با یه شلوارک سفید منم گفتم با شلوار اذیت میشم که بهم گفت در بیار.ملیحه دختری با بدن و صورت سفید و سینه شماره 80 کونش هم بزرگ قدش 176 سانتی و وزن 68 کیلو .من با شرت خودم چسبوندم بهش و لبش میخوردم اصلان نمیتونست لب بخوره ولی راهش انداختم بعد دست کردم سینه هاش فشار دادن که صداش در اومده بود ازش خواستم کیرم ماساژ بده ولی روش نمیشد چون اولین بار بود میخواست کیر لمس کنه کیرم گرفت و باش بازی میکرد منم دستم کردم زیره تاپش سینه هاش نوازش دادن حال عجیبی داشتم و آرزو میکردم شب تموم نشه بعد اروم اروم دستم کردم زیره شرتش یه کس تپل و صاف رو نوازش کردم خیسه خیس بود همش داشت ناله میکرد طوری که انگار بی هوش شده بعد تاپ و شلوارکش دراوردم و رفتم روش لباش خوردم بعد اینقد شهوتی شده بودم که شرت و سوتینش دراوردم شروع کردم به خوردن سینه هاش اینقدر خوردم که میگفت کندیش اروم شکمش بوسیدم بی حاله بی حال بعد اومدم سمت کسش که واقعان کس دست نخورده و تمیزی بود کلی کسش خوردم طوری که پاهاش جمع شده بود بعد گفتم کیرم میزارم دره کست که ترسید پارش کنم گفت نه منم هواسم بود نره تو کسش.بعد با کیرم کسش ماساژ دادم خیلی بهم حال میداد همینجور هم ملیحه میگفت شوهرم ارومم کن بعد من اینقدر با کسش ور رفتم که ارضا شد بعد ازش خواستم که رو پهلو بخوابه کی همین کار انجام داد منم یه کم کرم زدم به کیرم یه کم هم زدم به کونه ملیحه کونه تنگی داشت بعد اروم کیرم گذاشتم رو سوراخ کم کم کردم تو که از درد اشکش درومده بود به هزار بدبختی کیرم رفت تو کونه ملیحه با حجاب شروع کردم به تلمبه زدن آخ و اوخش بدتر شد اونم هی میگفت بزن بهم حال میده منم تند میزدم و با دستم کسش ماساژ میدادم و لبش میخوردم اینقدر زدم که ابم اومد و خالی کردم تو کونش ،و بی حال کنارش اوفتادم،از خجالت نگاهم هم نمیکرد،کلی باهاش حرف زدم تا قانع شد بعد ازش خواستم بریم حمام چون واقعان عرق کرده بودیم و بی حال بعد کلی اسرار راضی شد با هم رفتیم حمام تو حمام تمامه بدنش ماساژ دادم و کلی زیره دوش لب گرفتیم و ازش خواستم که دوباره کیرم کنم تو کونش اونم قبول کرد بعد روشو کرد به دیوار خم شد و با حالی که درد داشت دوباره کردم تو کونش و ازم خواهش میکرد اروم بزنم منم همینجور تند تند میزدم و دستم هم تو کسش بود بعد کلی ارضا شدم بعد همو بوسیدیم و حمام کردیم و لخت رفتیم تو رخت خواب بهش چسبیدم کلی حرف زدیم و خوابیدیم تا صبح بعد زودتر از من بلند شد صبحانه اماده کرد و خوردیم و منتظر شدم ظهر بشه مغازه ببنده برم،این رابطه ما2 سال طول کشید تا ترم 7 که نیمساله اول ساله 91 بود که تو تمامه این مدت هفته ای 4 شب پیش ملیحه بودم. اینم بهترین خاطره من که با کسی شکل گرفت که فکرشو نمیکردم.

نوشته: میلاد


👍 3
👎 0
79798 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

386625
2013-06-20 03:54:05 +0430 +0430
NA

اوووووووووووووووووووووووووول
بالاخره یک بار اوووووووووول شدم

0 ❤️

386626
2013-06-20 04:42:17 +0430 +0430
بعد اومدم سمت کسش که واقعان کس دست نخورده و تمیزی بود کلی کسش خوردم طوری که پاهاش جمع شده بود بعد گفتم کیرم میزارم دره کست که ترسید پارش کنم گفت نه منم هواسم بود نره تو کسش.

چه جوری فهمیدی دست نخورده ؟ اثر انگشت برداشتی ؟
کیر خر تو سوادت . دانشجوی ترم چندم بودی ؟
کیر گاو تو هواست . که حواست جمع بشه .
واقعان خیلی مشنگی . وافعا .

تو مطمئنی سیکل گرفتی ؟
راستی سیکل همون مدرکیه که سوم راهنمایی میدن .

0 ❤️

386627
2013-06-20 05:36:17 +0430 +0430
NA

عجب…
ترکوندی حاج باقر…
چطور راحت مردم دختر تورمیزنن میبرن تو خونش میکنن ملت هم گاگول باور میکنن از اینا کسی گیر ما نمی افته…

0 ❤️

386628
2013-06-20 06:09:58 +0430 +0430
NA

آقا ب ما هم یاد بده این جور مخ زدنو…

0 ❤️

386629
2013-06-20 06:45:47 +0430 +0430

چه جوریه دفعه اول که رفتی باخودت متر وباسکول بردی که قدووزنش کردی؟

0 ❤️

386630
2013-06-20 07:20:47 +0430 +0430
NA

سلام بچه ها دیجی فری اومد یه مدت نبودم گفتم داستانها رنگ خوبی به خودشون میگیرن ولی نه بازم دانشگاه دختر دست نخرده و… خوبه حالا داستانه دیگه دانشجوهام که کلأ میدن ولی نوبت ما میشه همه محترم کردی نوش جانت
بچه ها خیلی بدید چند روز تو کما بودم

0 ❤️

386631
2013-06-20 07:49:13 +0430 +0430
NA

دوش حموم خونشون تو کونت مرتیکه جغی احمق لاشی

اصرار کردی یا اسرار احمق؟
کیر احمدی نژاد تو کونت!

0 ❤️

386632
2013-06-20 09:07:42 +0430 +0430
NA

برو بابا جلقتو بزن.
خاک بر سرت.
خیلی رو مورد حجاب مانور دادی بچه کونی.
میخای چی رو ثابت کنی اخمق.
خودت خری و هفت جد و آبادت مرتیکه.
گمشو

0 ❤️

386633
2013-06-20 10:45:12 +0430 +0430
NA

یاسوج یه شهر کوچیک با مردمی بسیار سنتی و غیرتی . تو این شهر همه همدیگه رو میشناسن چون یه نسبت فامیلی با هم دارن . کوچیکترین حرکت زیر ذره بینه . بعید می دونم به این سادگی بشه اونجا خلاف کرد . ضمنا چطور یه دختر مذهبی به این سادگی و همون بار اول اینقدر راحت باهاش هر کاری میخای میکنی ؟
موارد غیر واقعی بودن داستانت زیاده . پس راحت همون اول بگو که داستانت غیر واقیه و زاییده تخیلت هست تا اینقدر فحش نخوری .

0 ❤️

386634
2013-06-20 11:22:54 +0430 +0430
NA

تو گه خوردی مرتیکه کذاب درغگو!!

0 ❤️

386636
2013-06-20 11:39:26 +0430 +0430
NA

این دفعه نظری ندارم ولی فکر کنم داستان نوشته بودی

0 ❤️

386639
2013-06-20 14:16:12 +0430 +0430
NA

کیر تو کس نه نه ادم دروغگو

0 ❤️

386640
2013-06-20 15:08:45 +0430 +0430
NA

یه داستان تخیلی بیش نیست

مثلا زیادی بارون باریده هوای ابری برت داشته گفتی برف باریده! و حالا اینجوری باعث شد که فهمیدن تابلو هست که دروغ گفتی!

0 ❤️

386641
2013-06-20 17:34:08 +0430 +0430
NA

جناب داستان نویس هنرمند, توجه شما را به این نکته ی مهم جلب می کنم که:
این کی بورد یک کلید “و” هم داره
دقت کن :
“به هزار زور و زحمتی شمارش گیر آوردم” غلطه و باید بنویسی " به هزار زور و زحمتی شمارشو گیر آوردم.
یا
“اعتمادش کسب کردم” غلطه و باید بنویسی “اعتمادشو کسب کردم”
یا
"گفتم لباسه خوابت بپوش "غلطه و باید بنویسی "گفتم لباسه خوابتو بپوش "

یا اینکه از علامت مفعولی یعنی “را” استفاده کنی ، چون این “و” مخفف “رو” و اونهم عامیانه شده ی همون “را” هستند.

و همینطور می شه تا آخر شاهکار هنری شما 200 تا مثال دیگه هم زد!

*اونوقت اسگل , عبارتِ “ساکت ِ ساکت” را نوشته " ساکته ساکت "!!!

به نظر شما باید بخندیم یا گریه کنیم؟

0 ❤️

386642
2013-06-20 17:38:09 +0430 +0430
NA

تا رخت خوابش خوندم تشخیص کس شعر دادم,خوش تیپ,با همه زود دوس شو,جذاب,تو دل برو,رسیدی رو بوسی کن,با همه این اپشنات بیا بخورش

0 ❤️

386643
2013-06-20 17:44:37 +0430 +0430
NA

چه اسلحه ی با حالی…

0 ❤️

386644
2013-06-20 17:46:39 +0430 +0430
NA

سلام بچه ها این بچه جقی خیال بافی میکنه به قد ووزن دختره نگاه کنید قد بلند ولاغر ولی سینه وکون. بادست چپ جق بزن

0 ❤️

386645
2013-06-20 19:40:34 +0430 +0430
NA

Tarze Nevashtanet Bad Bod Nabayad Ketabi Benevisi Bayad Mahavereie Mineveshti

0 ❤️

386646
2013-06-21 02:06:54 +0430 +0430

به نظرم این داستان،نوشته ادمین هست،نظر شما چیه؟

0 ❤️

386650
2013-06-21 05:52:15 +0430 +0430
NA

بابا ایول این شد حرف حساب جالبه هرکی میره بکنه متر وترازو با خودش میبره عر ایب حلگک

0 ❤️

553722
2016-08-26 04:04:43 +0430 +0430

نظرات رو خوندم کسی به یه نکته توجه نکرده بود اونم اینکه طرف دختر چادری بود
از این چادری ها غافل نشید زیرش خیلی کیفیت خوابیده (clap)

0 ❤️




آخرین بازدیدها