کون کونک بازی تلخ

1389/09/18

خطره ايى رو که براتون تعريف ميکنم مربوط ميشه به وقتيکه من دوم راهنمايى بودم,تو کلاسمون چنتايى چاقال داشتيم ولى من تو کف يکىشون بودم که اسمش ممد بود .اون قد و قواره رزيزى نسبت به
بچه هاى کلاسمون داشت و من نسبتا درشت اندام بودم , واسه همين ممد بخاطر اينکه بچه ها اذيتش ميکردن با من رفيق شد چون تو مدرسه کسى حريف من نبود . ممد خوشگل و سفيد بود و خيلى آ ميخواستن بکننش ولي از ترس من نميتونستن.

ما هروز باهم صميمى تر مىشديم تا اينکه يه روز ممد بهم زنگ زد و گفت : که جوجه مرغ خريده منم رفتم که جوجه ها شو ببينم, رفتيم تو پار کينگشون و مشغول جوجه بازى شديم, به خودم گفتم الان موقع خفت گيريه. گفتم ممد گفت ها , گفتم اگه بهم کون ندي ميگم آ رمين بزنتت.حالا پدرام کيه ميگم, اون تنها کسي تو مدرسه بود که ازم نميترسيد . پدرام ممد و اذيت ميکرد و ممد بيشتر بخاطر اون اومده بود سمت من از طرفى من با پدرام زفيق بودم م ممد ازين موضوع می ترسيد. داشتم ميگفتم , که به ممد گفتم بهم بده ولى اون گفت که فقط با کيرم بازى ميکنه, منم قبول کردم,چند وقت اينجورى حال ميکرديم تا يه شب ممدو تو خيابون ديدم که از مغازه ميومد , بهش گفتم بريم
جوجه هاتو ببينيم گفت بريم , رفتيم تو پارکيگشون در از پشت بستيم يه کم به جوجه هاش غذا دادم بعد کيرم در آوردم و ممد وشغول بازى شد ,تازه شروع کرده بود که من کونشو گرفتم گفت کون نه گفتم از رو شورت گفت باشه , بهش گفتم برگرد و اونم برگشت يه کم از رو شورت کيرمو به کونه توپولش مالوندم يدفه شورتشو کشيدم پايين اولش مقاومت کرد بعد راضى شد , شروع به لاپايي کردن شدم بعد بهش گفتم برام ساک بزن اونم کيرمو خورد , بعد نوبت به اون سوراخ تنگش رسيد يه کم تف به کيرم و کونش زدم بعد سر کيرم کردم تو کونش ولى کونش تنگ بود که کيرم تو نميرفت ممد خيلى دردش گرفته بود و اشک تو چشاش جمع شده بود در اين حين که مشغول جا زدن بودم و ممد که ديگه داشت گريش ميگرفت ناگهان صداى در و شنيدم که باباى ممد بود , محکم درو ميزد و ممد و صدا ميزد من از ترس داشتم سکته ميکردم سريع شلوارمونو کشيديم بالا و ممد رفت درو باز کرد باباش اومد تو وقتى ممدو ديد گفت چى شده ممدم گفت که چى شده باباش نامردى نکردو تا ميخورديم کتکمون زد.

با هزار بدبختى از زير دستش فرار کردمو تا جايي که جون داشتم دويدم ممد بيچاره همچنان داشت کتک ميخورد. فرداش ممدو تو مدرسه ديدم که تمام بدنش کبود بود, واقعا ناراحت شدم از اون روز تا الان توبه کردم ديگه کير به کسى نشون ندم .
از همتون تشکر که داستانمو خونديد.

نوشته: ح.ا


👍 0
👎 0
34558 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

269653
2010-12-10 10:07:01 +0330 +0330
NA

قشنگ بود - البته تو هم یکم نامردی کردی ها :D

0 ❤️

269654
2010-12-12 22:18:29 +0330 +0330
NA

هرچند کوتاه بود ولی واقعیتر از خیلی های دیگه بود

یادش بخیر کون کونک بازی خیلی مهیج بود و با اینکه بالغ نبودیم ولی حس بهتری نسب به بعد از بلوغ داشت

من هم خیلی از این خاطرات دارم ولی حیف که دوران وفور نعمت ما گذشت

0 ❤️

269655
2015-01-05 08:14:54 +0330 +0330
NA

منم تقریبا خاطره ی مشابه تو رو دارم
البته تقریبا lol

0 ❤️




آخرین بازدیدها