یاسمن عشق کودکی من....

1396/01/09

از دوران کودکی دختری تو محله ما بود که خیلی دوسش داشتم و منتها اون به من حسی نداشت و تو دوران دبیرستان چند باری بهش پیشنهاد دوستی دادم ولی اون رد کرد و میگفت تو مثل داداشمی و این چیزا…
من سه سال ازش بزرگترم و الان 23سالمه.
خلاصه پیارسال برای همیشه رفت سوئد و اونجا اقامت گرفت البته تابستون ها و عید ها میاد ایران اما داستان از اونجایی شروع میشه که یه شب دیدم توی تلگرام یه پیام با آیدی ناشناس اومد و توش نوشته بود تو خیلی پسر خوبی هستی کاش میشد باهم باشیم منم اون موقع دوست دختر داشتم و فکر میکردم زیدم ازین مسخره بازیا و بچه بازیا در آورده بعد از 2 3ماه اومدم به یاسی یه پیامی دادم و یه چیز جالب دستگیرم شد اونم اینکه و وقتی گفتم خوبی گفت مرسی خووبم به فینگیلیش به جای استفاده از یو دوتا او میزاشت و اون پیام ناشناس هم همبنجوری بود و زیدم همیشه از حرف یو استفاده میکرد
داستان اومد دستم اون صمیمیت بین ما همونجوری حفظ شد تا اینکه یه ماه بعد با یه پسر لهستانی دوست شده بود و دیگه کلا یادش رفت منو منم کابل گرفتم و بیخیال شدم ولی قرار بود واسه یه عمل زیبایی عید 20روزی بیاد تهران. سرتون رو درد نیارم گذشت یه 2ماهی و یه روز با رفقا داشتیم میرفتیم فوتبال یهو سر 2تا کوچه بالاتر از خونمون همو دیدیم من واقعا پشمام ریخت ازین که چی ساخته بود حدود 10ثانیه زل زدیم بهم یه سلام ریز دادیمو گاز دادم رفتم چون رفقام باهام بودن دوست نداشتم اونا باز شروع کنن چرت و پرت گفتن اما تو همین فاصله از یاسی براتون بگم قد 175 وزن دقیق نمیدونم ولی حدودا 60 کیلو اینطورا نه خیلی لاغر نه تو پره واقعا خوش استایل سایز سینه هاشم 80 اینو بعدا پرسیدم البته…
موهاشو مش کرده بود عمل زیبایی کرده بود خلاصه خیلی خوب شده بود فک و دهنم جر خورد اصلا البته منم با جون کندن تونسته بودم یه سوناتا وای اف بگیرم و کار هر شبم ولگردی تو سعادت آباد و شهرک بود یادمه موقعی که رفت یه پراید چوسکی داشتم اونم یه خورده جا خورده بود دخترا همشون حتی خوب خوبشون آهن پرستن
خلاصه شب رفتم خونه پیام دادم عذرخواهی کردم و اینا اونم نه گذاشت نه برداشت گفت الان پیش دویت پسرمم اومدم خونه پیام میدم بهت امیر جان.!!!
اصلا ریده شد تو سر و هیکلم از یه طرفم تو کونم نمیرفت خلاصه صبح شد من شبش زود خوابیدم دیدم پیام داده امیر چقدر آقا شده بودی دلم واست خیلی تنگ شده عزیزم بیا ببینمت من بازم دوچاره شوک شدم اصلا فازشو درک نکردم خلاصه گفتم عصر ساعت 5میام دنبالت تا کی میتونی بیرون باشی اونم گفت تا صبح بیرون باشمم مشکلی نیست ولی همون 10 11اینطورا بریم که شام خونه باشیم که منم گفتم بچه خوبی باشی شامم میدم بهت
اومد رفتیم بیرون خیلی نمیخوام فیلم هندیش کنم ولی در همین حد میگم که وقتی ازش پرسیدم دوسم داری یه خورده من من کرد منم گفتم او پیام ناشناسه تو بودی بازم هیچی نگفت بعد بلند شد اومد کنارم رو صندلی (تو یه کافه بودیم) نشست گفت امیر من خیلی دوست دارم یعنی عاشقتم ولی مسیرامون یکی نیستو خلاصه رید تو حال و اعصابمون منم ساعت 10و نیم رسوندمش و بیخیال شدم اینم بگم من تا این لحظه نمیدونستم تنها اومده ایران و ساعت 12زنگ زد داشتم میخوتبیدم عصبی شدم بلند گفتم بله گفت جرا داد میزنی صداش لرزید حس کردم بغض کرده گفتم ببخشید جانم بگو هواسم نبود گفت خوابش نمیبره کسله منم گفتم خوب پاشو بریم یه دوری بزنیم باد بخوره سر کلت که یهو گفت بیرون نه بیا پیشم منم دوزاریم افتاد ولی کابل گرفتم گفتم دیوونه ای مگه مامانت اینا چی پس…
گفت امشب رفتن جایی تا صبح نیستن البته زر میزد بعدا گفت 1هفته اومدن اونم واسه جراحی بعدم سریع برگشتن اینم اصرار کرده که بمونه باباشم تخمشه کلا همه چی گفته اوکی.خلاصه گفتم نیم ساعت دیگه میام 3تا کوچه فاصله بود سریع رفتم دوش گرفتم یه عطر سکسی زدم خوشگل کردم راجع به خودم بگم 185قدمه 65وزنم فیتنس و لاغرم
خلاصه رفتمو دیدم بله جه شود خانوم لباس خواب موشیده بود قرمز یعنی تابلو بود میخواست بده.رفتم تو خونه به شوخی گفتم آماده کردیا اونم سرخ شد رفت تو اتاق گفتم شوخی کردم بابا بیخیال بیا بعده 12سال با عشقم تو خونه…
ایشالا قسمت همتون بشه.
تنش مثل بلور بود اصلا خیلی خوب بود خیلی
اومد کنارم گفت همیشه عاشقت بودم ولی میدونستم که مسیرامون جداست میدونم که نمیشه اما میخوام با عشقم باشم حتی شده یه روز منم خدایی دوسش داشتم اصلا بغض کرده بودم ولی جلو خودمو گرفتم شروع کردم نوازش کردن بوسیدنش اونم هکاری کرد لباش رو گذاشت روی لبام فوق العاده بود تمام تنم وجودش شده بود بهترین لحظه بود لباشو شروع کردم به خوردن نمیدونم چقدر ولی میدونم یه تایم طولانی از هم جدا نشد لبامون دستمو گرفت رفتیم اتاق خواب انواختمش پایین شروع کردم خوردن لباش دییوونه شده بود آروم رفتم روی گردنش و لیسش میزدم دیگه کم کم ناله هاش بلند و بلندتر میشد لباسامون رو خیلی سریع در آوردیم و رفتم سراغ سینه هاش نمیدونم چرا قلقلکی بود سینه هاشو خیلی نتونستم بخورم دیگه از خودش بیخود شده بود لبامون رو هم بود و مشتمو چنگ میزد سعی میکرد کسشو به کیرم نزدیک کنه ولی نمیزاشتم دیوونش میکرد اینکار یه دفعه بلند شدم رفتم سراغ کسش آه و ناله تبدیل شده بود به فریادو جیغ که یهو دیدم گفت امیر شروع کرد لرزیدن یه چند ثانیه وایساد یهو دیدم اومد جلوم یه ماچ کرد لبمو گفت عشقم مرسی.خوابوندمش دیگه نمیتونستم تحمل کنم اومدم کیرمو بکنم تو دیدم خیلی تنگ خلاصه هیچی حالیم نبود با فشار و یهو کردم تو دیدم یهو جیغ کشید گفت آیییییی منم شروع کردم تلمبه زدن یه خورده گریه کرد بعد آه و نالهش شروع شد تند تند میزدم که گفت بسه نوبت منه جا به جا شدیم من خوابیدم اون نشست خیلی خوب بالا پایین میکرد همزمان گردنمم میخورد گفتم عزیرم آبمو کجا بریزم گفت کجا دوس داری گفتم هرجا تو بخوای گفت بریز رو صورتم تو کونم عروسی شد فکرشم نمیکردم تند تر شد تلمبه زدنم یهو شروع کرد لرزیدن در آوردم از کسش شروع کرد ساک زدن کثافت واقعا خوب میزد معلوم بود اونجا خوب تجربه کسب کرده دیگه کم کم آبم داشت میومد گفتم داره میاد گفت جون آبتو بده آبه عشقمو میخوام جووون منم آبم و با فشار ریختم رو صورتش و شل شدم افتادم خلاصه رفت تمیز کرد اومد تا صبح پیش هم بودیم…

یه بار دیگه هم سکس داشتیم تو خونه یه بارم شمال اونارم مینویسم نظر بدید

نوشته: Amir


👍 1
👎 4
11205 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

586333
2017-03-29 09:31:35 +0430 +0430

اولى
خخخخخخخخخ
خواهم خواند

0 ❤️

586344
2017-03-29 09:55:17 +0430 +0430

خوندمااا … گفتي قدم ١٨٥ وزنم ٦٥ بيخيال شدم .

0 ❤️

586359
2017-03-29 10:37:10 +0430 +0430

عجبببب. چرا واسه من پیش نمیاد از این اتفاقااا. کیرم تو زندگییی

0 ❤️

586416
2017-03-29 14:55:31 +0430 +0430
NA

bad nbod ye dastane normal ba vaqieo khialish kar ndarm age khasti bazm bnvisi qado vaznto ngo

0 ❤️

586519
2017-03-30 02:15:19 +0430 +0430

جي ش دارم

0 ❤️

586620
2017-03-30 11:25:34 +0430 +0430

ميدوني با قد ١٨٥ ، ٦٥ كيلو بودن يعني چي ؟ معلومه كه معني فيتنسو نميدوني عمو.

0 ❤️




آخرین بازدیدها