او یک فرشته بود

1400/05/27

سلام دوستان، من حسینم، اهل تهرانم و الان 29 سالمه این خاطره ای که میگم عین حقیقته و مدت ها پیش برای من اتفاق افتاده. تویی که دنبال لذت و شهوتی، خاطره من رو کلمه به کلمه بخون تا ازش نهایت لذت رو ببری و لطفا تا وقتی که تمومش نکردی نظر نده و قضاوت نکن چون این داستان، داستان زندگیه و مطمئن باشید خوندنش ضرر که نداره هیچ، بلکه هم ازش لذت می برید و هم یه داستان فوق العاده رو براتون تعریف می کنه!
این خاطره شیرین که می خوام براتون بگم مربوط میشه به 12 سال پیش یعنی سال 88، زمانی که 17 سالم بود. قبل شروع داستان یه چیز کوچیک بگم. من حدود یه ماه پیش اتفاقی با سایت شهوانی آشنا شدم و از خوندن داستان های اون لذت می بردم ولی یه چیز همیشه رو مخم بود و اونم اینکه داستان های این سایت بیشتر داستان های کلیشه ای و تخیلی اند. همیشه یه پسر حشریه که با یه دختر خوشگل و خوش اندام و کون گنده آشنا میشه و ترتیبشو میده و این ترتیب دادنه هم کلیشه ایه! اول خوردن کص توسط پسر بعد خوردن کیر توسط دختر، چند دقیقه ای تلمبه زنی و در نهای ارضا شدن پسر. و حالا این وسط شاید یه چند تا لیس هم به گردن و سینه های دختر توسط پسر زده بشه و جالبه که همیشه هم دختره بهترین قیافه و بهترین اندام رو داره.
این داستانی که می خونی اصلا اینطور نیست بلکه پر از جزئیات و ریزه کاریه که تو هیچ قسمتی ایرادی بهش وارد نیست چون عین حقیقته و قراره شما خوانندگان حشری و دوست داشتنی رو به شدت به وجد بیاره.
ببخشید که روند داستان رو کند پیش می برم و با جزئیات می نویسم ولی حتما کامل بخونید و کامنت هم بزارید .
خب بریم سر اصل مطلب: من تو سن 17 سالگی خیلی پسر حشری ای بودم و اون موقع نمی دونستم ولی بعدا فهمیدم که سادیسم خفیف هم داشتم، همیشه تو تخیلاتم آزار دادن دختر هارو تصور می کردم و لذت می بردم. کشیدن موهاشون، سیلی زدن، پاره کردن دهنشون و مهم تر از همه یکی کردن کص و کونشون! ولی در حقیقت و توی دنیای واقعی پسر خیلی مودب و با حیایی بودم و برای دختر ها و مخصوصا خانم ها خیلی احترام قائل بودم و خیلی جلوشون مودبانه رفتار می کردم و به خاطر همین رفتار خوبم هم تو فامیل عزیز همه بودم.
همیشه سادیسم و تمایلاتم رو سرکوب می کردم و می ریختم تو خودم و با وجود ارتباط نزدیکی که با خیلی از دختر ها و زن های فامیل مخصوصا دو تا زن دایی هام داشتم ولی حتی یک بار هم به یه کدومشون به چشم وسیله ای برای لذت بردن نگاه نمی کردم.
مورد اعتماد همه بودم و تعریف از خود نباشه ولی بچه با دست و پایی بودم و با این که فقط 17 سالم بود ولی همه آشنا ها و… من رو تو جمعشون آدم حساب می کردن و حتی با من مشورت هم می کردن.
دهه 80 کامپیوتر باب شده بود و تو تهران تقریبا تو هر خونه ای یه کامپیوتر بود.
اون زمانا شغل تعمیرات و فروش کامپیوتر حسابی رونق داشت و اونایی که تو کار کامپیوتر بودن نونشون تو روغن بود. من عاشق کامپیوتر شده بودم و همه چیزشو از اینور و اونور یاد گرفته بودم و واسه خودم استاد بودم و هر کس تو فامیل و رفقا مشکلی برای کامپیوترش پیش میومد و یا سوالی داشت میومد سراغ خودم.
یه روز تابستون، مامانم بهم گفت که یکی از دوستاش می خواد ویندوز کامپیوترشو عوض کنه و آیا من می تونم براش انجام بدم؟ من هم که عوض کردن ویندوز برام مثل آب خوردن بود قبول کردم. مامانم هیچی از دوستش نگفت و فقط گفت که خونشون شهرک غربه (که به ما کمی دور بود) و باید با ماشین منو ببره. قرار شد همونروز بریم خونه دوست مامانم تا کار کامپیوترشو انجام بدم ولی مامانم براش کاری پیش اومد و نمی تونست منو ببره و چون نمی خواست جلوی دوستش بدقول شناخته بشه، من رو با آژانس فرستاد خونه دوستش.
کمی خلاصه کنم: رسیدم به اون آدرس که یه آپارتمان 5 طبقه شیک بود و آیفونو زدم و با آسانسور رفتم بالا طبقه سوم و در واحدشون رو زدم که در باز شد…
یه زن 37-38 ساله در رو باز کرد. انصافا نمی خوام اغراق کنم ولی خیلی خوشگل بود. با این که 38 سالش بود و شادابی یه زن جوون بیست و چند ساله رو نداشت ولی خیلی جذاب بود. سبزه بود ولی نه خیلی تیره، چشماش مشکی و موهاشم خرمایی بود ( به نظر خیلیا موی دختر بلوندش خوشگله ولی سلیقه من موی مشکیه مخصوصا مشکی خرمایی) لباسی که تنش بود ساده بود، یه بلیز گشاد آستین کوتاه تقریبا صورتی رنگ که طرح دار بود و یه شلوار سفید جذب که تا یه وجب پایین زانوشو می پوشوند پوشیده بود. پاهاش تو دمپایی روفرشی جلوباز بود و رنگ لاک ناخن های پاش که سفید شیری بود خیلی تحریکم کرد(چون علاقه خیلی زیادی به پا داشتم و فوت فتیش بودم که اینم بعدا فهمیدم!) لاک دستاشم همون رنگ بود. از دستاش نگم که دست چپش یه دستبند خوشگل نقره ای داشت که وقتی دستشو بالا میاورد تقریبا تا وسط ساعدش پایین میومد و وقتی دستش پایین بود از مچش پایین تر میومد.
از اینا بگذریم، بعد از سلام و احوال پرسی منو به داخل راهنمایی کرد و تو حال روی مبل نشستم و ایشون هم رفت که برام آب بیاره، تو حالشون کولر اسپلیت داشتن! اونموقع داشتن کولر گازی حکم داشتن شاسی بلندو داشت! با یه لیوان آب خنک از تو آشپزخونه برگشت و خم شد و دودستی لیوان رو جلوم گرفت، منم با احترام لیوانو از دسش گرفتم و همشو سر کشیدم. روبه روم روی مبل نشست و کمی صحبت کردیم و از مامانم پرسید و … با احترام ازش اسمشو پرسیدم که گفت پریساست، خیلی از اسم پریسا خوشم میومد. گفتم: خاله میتونم پری صداتون کنم؟ گفت آره عزیزم اتفاقا همه منو پری صدا می زنن.
بحث رو عوض کرد و گفت: خب حسین جون (مامانم اسممو بهش گفته بود)سی دی ویندوز رو آوردی؟
منم از تو کوله پشتیم یه جا سی دی درآوردم و گفتم آره خاله. با هم به سمت اتاقی که کامپیوتر توش بود رفتیم و من پشت کامپیوتر نشستم و پریسا بهم گفت: خاله من میرم یه تلفن بزنم تو کارتو بکن چیزی هم خواستی تعارف نکن برو تو آشپزخونه بردار. تشکر کردم و مشغول شدم. اونم رفت. تو جا سی دی ای که آورده بودم علاوه بر نرم افزار و ویندوز، دو تا دی و دی سوپر هم بود که یکیشون پر عکس بود و یکی چند تا فیلم توش بود (اون زمانا خیلی فیلم سوپر می دیدم و زیادم جق می زدم ولی تصمیم گرفته بودم بزارم کنار ولی نمی تونستم چون از 14 سالگی می زدم، فقط تونستم جقو کمش کنم و هفته ای 1 بار بزنم) اون روز 5 روز بود نزده بودم و اگه جقی باشید می دونید 5 روز نزدن یعنی چی…
تا اون لحظه حتی فکرم هم به سمت پریسا نرفته بود، اصلا تو این خطا نبودم (همونطور که گفتم) البته چون سن مادرمو داشت طبیعی هم بود به علاوه اینکه نمی دونستم شوهر داره یا نه و خودشم منو جدی نگرفته بود چون در برابر اون بچه بودم!
خلاصه سرگرم کار شدم و بعد از 45 دقیقه کارم تقریبا تموم شده بود و تو اون 45 دقیقه هم فقط یه بار پریسا بعد تلفنش اومد بهم سر زد.
صداش زدم: پری خانوم! اومد. ویندوز جدیدشو بهش نشون دادم و اونم خوشحال شد و تشکر کرد. منم پاشدم و گفتم میرم یه سر سرویس و اونم نشست جای منو مشغول ور رفتن با سیستم جدیدش شد.
سی دی ویندوز زیر سی دی های سوپر بود و برای ورداشتنش مجبور شده بودم سی دی های سوپر رو بردارم و بزارم رو میز و سی دی ویندوز رو هم هنوز تو کامپیوتر بود و نزاشته بودم سر جاش، هیچی دیگه پریسا بود و یه کامپیوتر و دو تا سی دی پورن رو میزش!
وسط دستشویی یه یاد این قضیه افتادم و پشمام همونجا ریخت، سریع شلوارو کشیدم بالا و اومدم بیرون و رفتم سمت اتاق که دیدم پریسا خیره شده به مانیتور، مانیتور هم پشت به در اتاق بود و نمیتونستم ببینم چی داره می بینه.
تا برسم به پشت میز فقط از پشت مانیتور نگاهم به صورت متعجب پریسا بود و وقتی رسیدم دیدم که بعله… فضول خانوم سی دی پورن رو گذاشته و با تعجب به یه عکس از لیسیدن کص خیره شده.
خیلی خجالت کشیدم ولی با دیدن اون عکس خودمم حشری شده بودم و زیبایی و جذابیت پریسا و خونه خالی و 5 روز جق نزدن من همه و همه دست به دست هم دادن تا اون روی دیوانه ام بیاد بالا منو به فکر گاییدن پریسا بندازه. خودتون دیگه استادید، آدم وقتی حشری میشه دیگه هیچی جلودارش نیست مخصوصا یه آدم سادیسمی فوت فتیش که سال ها ریخته تو خودش.
صندلی کامپیوترشون دسته نداشت و بزرگ هم بود، من آروم رفتم سمت صندلی و خودمو کنار پریسا که هنوز خیره بود و هیچی هم نگفته بود جا کردم. خیلی حشری بودم، دستمو انداختم دور گردنش و آروم صداش کردم: پریسا؟ بالاخره نگام کرد ولی باز ساکت بود. گفتم خاله دوست داری مثل این عکس منم برات اونجاتو لیس بزنم؟ بالاخره طلسمو شکوند و گفت: اصلا بهت نمیومد! گفتم: از ظاهر قضاوت نکن(به حالت پچ پچ حرف می زدم چون فاصلله دهنم تا گوشش 10 سانت هم نبود!) دیگه منتظر جوابش نموندم. آروم اون یکی دستمو بردم سمت گردنش و شروع به نوازشش کردم. اول نوازش بود ولی بعد دستمو دور گردنش حلقه کردم و فشارمی دادم. هیچی نمی گفت فقط بهم نگاه می کرد که نگاهشم خیلی مظلومانه بود. موهاشو که از پشت بسته بود(یادم رفت اولش بگم) رو نوازش کردم و رفتم سمت لبش که اونموقع بود که اونم ویندوزش بالا اومد و همو بوسیدیم.
بازوشو گرفتم و برش گردوندم به سمت صندلی به حالتی که پشتش به من بود و شلوار و شرتشو کشیدم پایین (تا نصف رونش) و با زیباترین کصی که شبیه شو حتی تو فیلما هم ندیدم مواجه شدم. همرنگ صورتش برنزه بود و مو هم نداشت و جالب اینکه حتی توشم صورتی نبود. دستمو دراز کردم به سمت جلوی صندلی (پریسا رو به پشتی صندلی چسبونده بودم و خودم جلوی صندلی بودم) و گرفتم زیر چونش و گفتم تف کن، دو بار آب دهنشو کف دستم خالی کرد و منم اون رو مالیدم به کصش که خیلی خیلی نرم بود، خیلی مردد بودم و قلبم هم مثل توپ داشت می تپید ولی در نهایت خودمم کشیدم پایین و خیلی آروم بعد از کمی بازی بازی کردن با لبه های کصش، بالاخره کیرمو که اونموقع 14 سانت بود رو فرو کردم تو کصش.
نگران بودم که این چرا انقدر ساکته به خاطر همین شروع کردم به ناز دادنش و قربون صدقش رفتم که اونم جواب داد و کمکم اونم یخش آب شد و خیال منم تخت شد. اون عکس کص لیسی هنوز باز بود و پریسا چشش بو اون بود. دیگه داشت آبم میومد که کشیدم بیرون ازش و دستشو گرفتم و از صندلی آوردمش پایین و در حالی که وایساده بود اول دمپایی هاشو کندم و بعد شلوار و شورتش که جفتشون بوی بدنشو می دادنو در آوردم. بوی بدنش خیلی خوب بود. هیچ وقت فکر نمی کردم آدمی انقدر تمیز و خوشبو باشه، بعضی از زن ها و دختر ها هستن که وقتی بهشون نگاه می کنی دلت می خواد وقتی دارن حرف می زنن ازشون لب بگیری و یا محکم بغلشون کنی، پریسا از همونا بود…
بعد از اینکه پایین تنه شو لخت کردم آروم خوابوندمش به حالت دمر رو زمین و افتادم روش و در حالی که موهای بسته شدشو آروم می کشیدم، خیلی محکم تلمبه می زدم تو کصش و اون هم خیلی ریز آه آه می کرد. کلا زن با وقاری بود و جلف و اهل زبون بازی نبود و یه غمی هم تو چهرش داشت که البته زیباترش می کرد. سادیسمم زد بالا و کم کم شروع به نیشگون گرفتن از باسنش کردم و چند تا هم محکم در کونش زدم ولی هیچی نمی گفت، اون موقع شهوت کورم کرده بود وگرنه بشکنه دستی که بخواد رو زن بلند شه. مثل یه فرشته، رام و مطیع خوابیده بود و بدنشو در اختیارم گذاشته بود و هرکاری هم که باهاش می کردم، چیزی نمی گفت. برش گردوندم به پشت و کمکش کردم بولیزشو در بیاره و سوتینشو هم در آوردم، سینه های برنزه و خوش تراشش خیلی خیلی بی نقص و زیبا بود. چاک نداشت، شاید به خاطر فرم خاصش بود. سینه های بزرگی داشت ولی این سینه ها چاک نداشتن! عین دو تا پرتقال بزرگ جدا از هم بودن!! ولی دیوانه وار زیبا و جذاب بودن.
سرمو گذاشتم کنار سر و زیر گوشش و مست حرارت بدن و عطر خوش موهاش بودم و داشتم آروم آروم ( چون خسته شده بودم) تلمبه می زدم که یهو احساس کردم کیرم از گرما داره می سوزه و همزمان نفس های پریسا هم تند شده بود، در حالی که هنوز کیرم تو بدنش بود، بالا تنه ام رو از روش بلند کردم و دیدم که تمام موکت زیرش رو خیس کرده و کیر و رون های منم خیس شدن و هنوز هم از کصش داره ترشح می کنه و قطره قطره از محل تلاقی کیر من و کص خانوم داره چکه می کنه^، بعله، خانوم ارضا شده بودن اونم همراه با برون ریزی!! تو فیلما زیاد دیده بودم ولی از نزدیک واقعا آبش خیلی زیاده (فکر کن اندازه شاش ما مرد ها آب کص دارن!)
کیرمو ازش کشیدم بیرون و دستمو رو بدنش مالیدم تا خیس بشه و بعد دستمو رو شکمش که هنوز داشت می لرزید و تند تند بالا پایین می رفت کشیدم تا تر بشه و بعد کیرموکه هم از ترشحات بدن پریسا و هم از مذی خودش خیس بود رو گذاشتم رو شکم گرمش و مثل یه غورباقه با پاهای باز روش افتادم و شروع به بالا و پایین کردن کیرم کردم. نمی دونم چرا اونکارو کردم واقعا الان که بهش فکر می کنم خندم میگیره ولی اونموقع نا خودآگاه اینکارو کردم. اونقدر رو شکمش مالیدم (یا به قول دیگه شکمشو گاییدم^) که آبم اومد و بدن زیبا و خوشرنگ پریسا رو خیس کرد، پاشدم نشستم ولی پریسا توهمون حالت مونده بود و قطرات آب من که از پهلوش جاری می شد و مثل قطرات اشک از خودش رد باقی می گذاشت خیلی صحنه جذابی رو ساخته بود. کمی از آبم هم تو گودی نافش جمع شده بود.
دستشو گرفتم و روبه روی خودم به حالت دوزانو نشوندمش (البته دو زانو که نه، زن ها چجوری میشینن رو زمین؟ به حالت کج روی ساق پا و باسنشون، کلا توصیفش سخته) و به چشمای براقش نگاه کردم، گفت، بعد از 3 سال واقعا خوب بود! اون فرشته من رو به بهترین نحو ممکن ارضا کرد اونم نه یه بار، بعد از اون هم در همون حالی که نشسته بودیم روبه روی هم دست چپشو گذاشتم رو کیرم تا برام بماله و بعد از 5 دقیقه کف دستی زدن برام اونم در حالی که دستبندش بالا و پایین می رفت آبم اومد و در حالی که تو چشاش نگاه می کردم و زیر لب اسمشو می بردم، از ته دل ارضاء شدم.
بعد از ارضای دوم خودمونو تمیز کردیم من نه لباس داشتم و نه وقت پس دوش نگرفتم ولی پریسا با اون همه کثیف کاری که کرده بودیم نیاز به حموم داشت. اون رفت حموم منم اول فرش رو تمیز کردم و بعد هم وسایلم رو جمع کردم و بعد از اینکه بانوی زیبای من( که هیچوقت نه فامیلیش رو فهمیدم و نه فهمیدم که شوهر یا بچه داره یا نه) از حموم در اومد، در حالی که دوباره همون حسین مودب قبلی شده بودم و مَرَضَم فروکش کرده بود، جلوش دو زانو نشستم و خم شدم و روی پای راستشو (که پر از رگ هم بود^^) رو بوسیدم و بعد بلند شدم و محکم و طولانی بغلش کردم و یه بوسه هم به لپش زدم و ازش خداحافظی کردم و رفتم. اون اولین و آخرین دیدار من با پریسا و همچنین اولین و (تا الان) آخرین سکسم بود.

نوشته: HOS


👍 9
👎 28
49001 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

826792
2021-08-18 01:30:21 +0430 +0430

1- 39 سالته فقط یه بار سکس کردی همین نشون میده چه عتیقه ای هستی!!
2- او ن زمان هرکی میداد مغازه محل کامپیوتر براش جمع کنه وقتی ویندوزش به مشکل میخورد یا کیس رو میداد میبردن درست میکردن میاوردن یا همون مغازه دار میومد خونه ویندوز میریخت هیچ الاغی از شهرک غرب زنگ نمیدز یه بچه مدرسه ای جقو بیاد براش ویندوز بریزه!!
3- سی دی سوپر حکم جام مقدسو داشت تو هفتاد تا سوراخ قایمش میکردن هیچ کس با خودش نمیبرد اینور اونور خونه مردم هم میرفت نمیزاشتون رو میز!
4- زنی که به اون سن رسیده و طبیعتا کلی سکس داشته یه دختر مدرسه ای 14 ساله نیست با یه عکس یا فیلم خودشو وا بده!!
5- زنی که اینقدر حشریه صد در صد یه بکن با کلاس از همون منطقه خودشون پیدا میکنه اینقدر صبر نمیکنه ویندوزش خراب بشه یه بچه مدرسه ای جق مرگ مغزی شده از دورقوز آباد آژانس بگیره بیاد بهش بده!

اصل ماجرا : اینقدر با پورن جق زده با زندگی واقعی قاطیش کرده فکر کرده هرجا بره بگه اومدم ویندوز بریزم بهش کس میدن ! سی دی برده دوست مادرشو مثل فیلماش بکنن نگو شوهره خونه بوده کاری باهاش کرده که چهل سالشه هنوز از سکس میترسه!! 😁 👿 😀


826795
2021-08-18 01:34:29 +0430 +0430

برو بابا کیرم دهنت 😂
بعد به داستانهای الان ایراد میگیره
همه هم تو 17 سالگی بکن بودن آره ✌

0 ❤️

826798
2021-08-18 01:38:25 +0430 +0430

دیـــــــوث کلیشه ای ترین داستان سایت رو نوشتی
یعنی کلکسیون تمـــــام کلیشه ها یه جا بود

1 ❤️

826811
2021-08-18 02:53:20 +0430 +0430

خوب تلاوت میکنیا ، بیا فردا پس فردا برو دو تا هیئت کس بگو براشون

0 ❤️

826843
2021-08-18 11:34:43 +0430 +0430

جقی کمتر بزن از موتوری مواد نگیر

1 ❤️

826848
2021-08-18 13:02:33 +0430 +0430

در مجموع خوب بود ولی معلومه که تازه کاری. ببین سکس با یه نفر اینطوری نیست که ناگهان بپری بکنیش. اینکه باهاش سکس کردی خوب اکی بحثی نیست ولی طرف دوست مامانت بوده. هرچقدر هم که حشری باشی وقتی اون فیلمای پورن رو ببینه خیلی احتمال داره که به مامانت بگه. حالا تو تازه رفتی پیشنهاد سکس هم دادی؟ خودت باشی باور میکنی؟

1 ❤️

826854
2021-08-18 13:39:45 +0430 +0430

غم تو چهرش که زیباترش کرده بود رو چجوری دیدی؟؟؟؟؟؟

0 ❤️

826858
2021-08-18 13:58:38 +0430 +0430

خب برادر کجای داستانت غیرکلشیه‌ای، غیر تکراری و غیرتخیلی بود؟ اتفاقاً داستانت و مقدمه‌ت روند کسشرای شهوانی بود :))))

1 ❤️

826892
2021-08-18 18:00:09 +0430 +0430

این تخمیترین و کلیشه ای ترین داستانیه که تو ۵ سال گذشته شهوانی خوندم. واقعا حیف از وقت
هم داستان کاملا کلیشه ای و بدون محتوا
هم پر از زاییده های ذهن جغی
آخه کونی چجور میشه که یه جغی اینقدر کمرش سفت باشه

0 ❤️

826907
2021-08-18 23:39:32 +0430 +0430

ای بابا کی جلو دره،هر کی جلو در وایستاده به این هوشنگ کس مشنگ که تازه میخواد بیاد تو بگه داستان خرابی کامپیوترو نمیدونم حاج کس خانم به مادرم گفت به هوشنگ بگو الهی خیر ببینی این کامپیوتر ما خراب شده بهش بگو یه سر بیاد ببینه چشه،داره میاد بگو یه زحمت بکشه سر راه از داروخونه یه کاندوم واسه خودش بگیره خیر ببینی پسرم یه قطره حشری کننده هم بگیر بیار یه جوری که من نفهمم بریز تو شربتم،بعدم پیشاپیش چون میدونم کیرت از شوهرم بزرگتره این بهترین سکس زندگیم میشه،دستت درد نکنه منتظرم،هر کی جلو دره بگه ما خودمون داستانت رو نوشتیم،یه زحمت بکش خیلی محترمانه سرش رو بگیر اونور.

1 ❤️

827034
2021-08-19 14:07:47 +0430 +0430

آفرین ولی سعی کن هیچ وقت وقتی یا یک زن رابطه داری جایی مطرح نکنید و زبان خودتون و نگهدارین تا محرم اسرار باشی دوستان مردی که زبانش لق باشه به هیچ نمی ارزه

0 ❤️

827275
2021-08-20 22:47:15 +0430 +0430

چی میزنی؟ ساقیت کدوم کصکشیه؟ دیوص اون روز ننت اومد پیش من براش ویندوز بریزم😂😂😂🍆

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها




آخرین بازدیدها