صدای نفس هاش هنوز زیر گوشمه ، سینه ی گرد و سفیدش رو هنوز حس می کنم ، اون لحظه هایی که زبونمو می کشیدم روی کسش و اون از تا وجودش ناله میزد و من حریصتر براش زبون می زدم ، تپل بود قد کوتاه ، خوش اندام نبود ولی پر از حس بود ، اولین کسی بود که توی تمام پارتنرهای سکسی که داشتم ، حاضر شدم براش کسش رو بلیسم ، دوست داشت وقتی کسش رو میلیسم با سوراخ کونش ور برم ، دیوونه می شد ، اینا لحظه های کوتاهی از دو سال رابطه من با دوست مادرم بود ، راحیل دوست صمیمی مادرم بود ، رفت و آمد خانوادگی داشتیم ، راهس کمی دور بود از تهرانسر میومد خونه ی ما که انقلاب بود ، من خاله صداش می کردم از به دنیا اومدنم منو میشناخت تا الان ، اولین بارها که بهش حس جنسی پیدا کردم پانزده سالگیم بو د و اون اونموقع سی و هفت هشت سالش بود تا اولین رابطه ی احساسیمون که توی بیست و پنج سالگی من باهاش شکل گرفت و من و اون رسما دوست پسر ، دوست دختر شدیم و اون چهل و هفت هشت سالش بود ، یه به قول خودش پیردختر ، چون ازدواج نکرده بود ، روزای اول فقط بیرون می رفتیم و کافه گردی و شبگردی می کردیم بعد یواش یواش دوستت دارمها و عاشقتما شروع شروع شد.
شب یلدای سال ۹۴ بود که اومد خونه ما و تا دیروقت اونجا موند ، بعد من گفتم می رسونمت ، به مامانم اینا هم گفتم خاله رو برسونم می رم خونه دوستم ، رسیدیم دم خونه و پیاده شد که بره توی آپارتمانش ، دلم طاقت نداشت بهش گفتم راحیل میشه بیام پیشت؟ واقعا نیاز دارم پیشت باشم ، تنها زندگی می کرد ، وقتی بیست سالش بود تو یه تصادف پدر و مادر و برادرش رو از دست میده ، قبول کرد ، رفتم بالا یکم خسته بودیم باهم جا انداختیم روی زمین و خوابیدیم کنار هم ، من یکم قربونت صدقه اش رفتم و عشق بازی کردم ، آهسته لبم رو گذاشتم روی لبش ، و با دست سینه اش رو گرفتم ، زبونش رو هل داد توی دهنم ، منم براش مکیدم ، اولین بار بو بعد این همه وقت ، اومدن و رفتن به خونش می خواستیم سکس کنیم ، دلیل سکس نکردنمون این بود که من واقعا دوسش داشتم و نمی خواستم احساس کنه چون تنهاست و سن بالا و دم دسته ، من می خوامش ، جلوتر می فهمید که واقعا دوسش داشتم ، خلاصه دستم رو کردم زیر شلوارش و شروع کردم مالیدن کسش ، انقدر مالیدم تا خیس شد ، لباسشو در آوردم ، از روی سوتین سینه های گرد و سفیدش رو می مالیدم و هر از گاهی ازش لب می گرفتم ، شلوارش رو در آوردم و از روی شورت براش خوردم ، ناله می کرد ، شورتشو داد پایین و گفت بلیس! من از کس لیسیدن بدم میومد ولی راحیل بود ، فرق داشت ، با حالت چندش شروع کردم ریز ریز زبون زدن ، ناله هاش بیشتر شد ، منو دیوونه کرد ، افتادم به جون کسش و حسابی لیسیدم ، بلند شدم لباسامو در آوردم ، کیرم داشت منفجر میشد ، گذاشتم دم سوراخ کسِ سبزه اش و آهسته آهسته کردم تو ، درد می کشید تا حالا سکس نداشته بود تا اونروز ، آروم آروم کردم که زیاد درد نکشه ، خون نیومد ولی خیلی تنگ بود ، طاق باز بود و من افتاده بودم روش آهسته تلنبه می زدم و اون ناله می کرد ، لباش میخوردم با دستم سینه اش رو میمالیدم ، یهو پاشو حلقه کرد دور کمرم ، من تا ته کردم تو کسش و نگهداشتم ، یکم لرزید و منم یکم عقب جلو کردم ، سریع کشیدم بیرون ، یکم چندشش شد ، گفتم برگرد ، دمر خوابودمش ، کیرمو گذاشتم روی قاچ کونش و عقب جلو کردم تا آبم اومد ، تخمم روی قاچ کونش بود و سر کیرم پایین کمرش ، آبمو خالی کردم تو گودی کمرش ، بینظیر بود ، کنارش بیهوش شدم … من راحیل رو دوست داشتم و باهاش ازدواج کردم ، مادر اینارو ندیدم ، عروسیم فقط برادرم اومد ، اما من تا امروز نتونستم هیچکس رو بعد راحیل تو زندگیم بیارم ، من دوسال با راحیل زندگی کردم بعدش اون هم مثل خانوادش که اونو ترک کردن ، تو یه تصادف منو ترک کرد ، غصه نبودنش رو خاطراتش قابل تحمل می کنه …
نوشته: شاهرخ
من فقط اونجاشو خوندم ک گفت بیا بالا بعد جا انداختن کنار هم فهمیدم کسشره ی جقیه
چه تگ مناسبی گرفته این داستان!
کاملا مشخص هست که ادمین جان با دقت این داستان رو خونده!
خیلی خوب نبود ،ولی مزیتش به شر و ورایی که مینویسند این بود که شربت و کامپیوتر و … نداشت
خالی بندی
تو هم مانند هر کس میزنی جق
بپا کیرد نشه چون یک فنر، لق
کجا دیدی تو یک جلقوی کاتب
گمانم یاتاقانت میزند تق
عطری که میزده رو لباسیه که میپوشی نیست؟؟
سلطان خونوادت با سن طرف مشکل نداشتن
اینا ارثی کس دست بودن!
والا!ناموسا ایل و تبار تو تصادف بمیرن زارت و زورت خب ی مشکلی هست دیگه
نگارشت
مثل یه دیونه ای بود که راه میره وباخودش هذیون میگه و هیچی براش مهم نیست.
پینوشت:
خسته شدم بس که دلم دنبال یه بهونه گشت،
بس که کصتان خوندمو برگ زمونه برنگشت.
آپو جان گل گفتی.
یه دستفروش دوره گرد هم بعضی وقتها میاد کوچمون هه وار میکنه ،
عینأ خودش.
البته اون دیونه نیست ولی یه خرده کم داره.
اینجا سایت سکسی یه.پاورقی خانوادگی مجله روزهای زندگی که نیست آخه.چغندر دزده جغی.
دیگه فیلم هندیش کردی هر کی با داستان به جایی نمیرسه رو میزاره به چصناله جمش کنین بابایا