کل کل دو تا دوست

1398/02/22

سلام دوستان گرامی
دیدم هرکسی یه داستانی نوشته منم گفتم یه خاطره ایی از اتفاقایی که گاهی واسه ادم پیش میاد و تعریف کنم به هر حال اگر کم و کسری توی نوشته ها و قسمتی دیدین به بزرگواری خودتون ببخشید.
ما دو تا رفیق بودیم که بنده سعید و دوست گرامی آقا کریم،که البته الان به خاطر گرفتاری ها و مشکلات زیاد باهم در ارتباط نیستیم.
داستان برمیگرده به چند سال قبل که ماها ۲۷ سالی داشتیم و اپلیکیشن لاین خیلی مشتری داشت و ملت توی گروهای لاین خیلی فعال بودن و مخ زنی خیلی رواج داشت?
ما دوتا هم توی یه گروه با چنتا در و داف بودین که یه دختر خانمی خیلی فعال بود به اسم سارا، حالا من و رفیقم رفته بودیم تو نخ این خانم و هر روز باهم کل میذاشتیم که کی زودتر مخ اینو میزنه و دیگه آره?..
سرتون و درد نیارم والا ما هر روز با این دختره چت میکردیم و چتارو هم به همدیگه نشون میدادیم که کَلِ همو بخوابونیم، ماشالله دختره هم کم نمیذاشت واسه هر دوتامون???
دیگه به هر فیلمی بود خانوم و راضی کردم که باهم قرار بزاریم که همو ببینیم و توی قرار اول هم دیگه یه عملیاتی هم بریم، راسی نگفتم که من متاهل هستم و خانم و چند روزی فرستاده بودیم خونه باباش و خونه هم خالی و باید دیگه سریع میجنبیدم تا کَلِ آقا کریمو بخوابونم?
به هرحال شبش پیام داد دختره که سعید جان مادرم مریض شده حالش بد شده باید مراقبش باشم و نمیتونم بیام فردا، منم گفتم ای بابا خدا شفاش بده انشالله و اشکال نداره، فرداش رفتم سر کار و دیدم این اقا کریم ماهم نیست و مرخصی گرفته و اون روز به هر ترتیبی گذشت و خونه همچنان خالی و منم دست از پا دراز تر و فکرم درگیر که قبل اینکه خانمم بیاد خونه اینو باید کارش و یه سره کنم و کم کم داشتم بیخیال میشدم که عصر همون روز پیام دادم که فردا صبح میتونی بیای، دیدم جواب داد که حالا تو رو هم امتحان میکنم دیگه، باشه بیا دنبالم ساعت ۸ صبح فلان جا?
با خودم گفتم چی میگه این، تو رم امتحان میکنم ینی چی؟؟?
گفتم کون لغش بابا فردا دیگه این داستان و باید جمش کنم حالا خداکنه یه چیز تحفه ایی باشه این همه وقت داریم میذاریم براش.
اقا سرتون و درد نیارم صبح رفتم دنبالش سر قرار و دیدم نه ماشالله چه دافیه و سوار شد و یه راست اومدم خونه و اقا نشستیم و یکم پذیرایی و شربت البالو و دیگه رفتیم سر اصل مطلب و اینم خیلی ریلکس اصلا نه مخالفتی چیزی، خیلی اوکی، گفتمش بریم بخوابیم و اونم گفت بریم، نه چک زدیم نه چونه لباساشو کندم و منم لخت شدم و لباس کارو کشیدم سر سالارو آقا چه کوص و کونی، وای وای هلو لامصب، داشتم از شق درد منفجر میشدم و دیگه عملیاتو شروع کردیم، ممه نگو طبیعی انگار پرتز کرده باشه، کمر باریک، کون لامصب مثل اسب و کوص کولوچه ایی مثل کولوچه ی لاهیجان درشت و پنبه ایی??
اقا جای دوستان عزیز خالی نشست لبه ی تخت و منم چسبیدم به ممه هاشو خوردمو دیدم دراز کشید گفت سعید بکن توش، منم گفتم چشم و سالار مبارک که ماشالله چشم نخوره انشالله که بسا قد و قواره ی خوبی داره رو یه جا کردیم داخل کوص کولوچه ایی ایشون و روش خوابیدم و لنگارو حلقه کرد دور کمرم و تلمبی بود که میزدم، لعنتی خیلی جذاب بود واقعا حال میداد، دیگه باز پوزیشنو عوض کردیم باز به پهلو خوابید و چند روش دیگه سرتونو درد نیارم انقدر که این بشر ناز بود ازش نمیشد دل کند، ساعت و نگاه کردم و دیدم اوه اوه باید برم سر کار و داره دیر میشه، جالب بود برام که اولین بار برای من پیش اومده بود که انقدر لذت بخش بود این سکس که طولانی ترین سکس عمرم شده بود و دیگه دختره مینالید میگفت مواد زدی؟؟ چرا آبت نمیاد، بسه دیگه
حدود یه ساعتی تلمبه زدیم که بخاطر این که دیرم نشه کشیدم بیرون و کاندومو دراوردم و خانم خانما به شکم خوابید و سالارو گذاشتم لای کپلای کون تپل و نازش و یکم مالیدم تا آبه بیاد و سریع جمع کردیم که گفت من برم حموم و باهم رفتیم و من از عجله زودی اماده شدم و اون طفلکم همین جور و بردم رسوندمش و برگشتم باز خونه و اثار جرم و پاک کردم و تا رفتم سر کار دو ساعتی تاخیر خورد و گفتم مهم نیست این کوص و کون ارزششو داشت???
دیگه سرتون و درد نیارم رفتم سر کار و آقا کریم من و دید و گفت کجایی تو ، چرا دیر کردی پسر، گفتم بیا بریم تو اتاق برات تعریف کنم.
نشستیم و قبل اینکه براش تعریف کنم کریم گفت:
ازین دختره خبر نداری؟؟
گفتم چرا خبر دارم برا چی؟
گفت از دیروزه پیامای من و جواب نمیده،
گفتم چه میدونم، بگذریم حالا ببین من چه کردم امروز صبح باهاش
اقا براش تعریف کردم و اینم گوش کرد،
بعد که تموم شد گفت لباشم خوردی؟؟
گفتم نه چرا؟؟
مگه چشه؟؟
گفتش چون دیروز که من نیومدم سر کار و مرخصی بودم داشتم سارا خانومو میکردم و خیلی هم برام ساک میزد پر تف???
گفتم ای کیرم تو کونت بره لاشی تنها خور…
بعد تعریف کرد که برده خونه و شربت البالو داده بهش و…
گفتم‌ خوبه ما چه تفاهمی داریم، منم شربت البالو دادم بهش و جفتمون خندیدیم و…
خیلی اعصابم به هم ریخت اومدم به سارا پیام دادم که تو مادرت مریض بود یا خودت کوصت میخاریده با یکی دیگه قرار داشتی؟؟???
و البته دیگه هیچ وقت جواب پیامای منم نداد و همچنین آقا کریمو.
و یاد اون جمله ی (که حالا فردا تو رو هم امتحان میکنم ) افتادم و به کریم گفتم و جفتمون از خنده پاره شدیم و توی کار این سارا خانوم مونده بودیم.
و هر موقع همو میدیدیم تیکه کلام جفتمون شده بود بفرما “شربت آلبالو” داداش???
مخلص همه دوستان.
موفق باشید?

نوشته: Saeed


👍 5
👎 40
38441 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

767013
2019-05-12 20:36:36 +0430 +0430

اولین دیسلایک
خیلی چرت بود
مجبور نیستی رو دروغات اسم خاطره بذاری :/

1 ❤️

767018
2019-05-12 20:44:45 +0430 +0430

فقط ی دهه هشتادی جقی که سگ هم بهش پا نمیده به کیرش میگه سالار یا اسم واسش میزاره !

4 ❤️

767019
2019-05-12 20:48:44 +0430 +0430

بفرما شربت البالو بدمت

0 ❤️

767020
2019-05-12 20:53:08 +0430 +0430

دیس۴

0 ❤️

767027
2019-05-12 21:17:00 +0430 +0430

بدبخت بیچاره اون انرژی که واسه دیگران میزاری واسه زنت گذاشته بودی …چی بگم ولش کن

1 ❤️

767059
2019-05-13 01:25:44 +0430 +0430

تخمی

خب مبارکه. فقط خبر نداری که همون موقع زنت داشت شربت آلبالوی یک کیر کلفت دیگه‌ای رو می‌خورد، حالا غریبه و یا آشنا را نمی‌دونم. شاید سالار کریم‌آقا را راه انداخته. البته ما بخیل نیستیم، نوش جونتون. شاشیدم رو بند و بساطت.

چون به کیر خیس ما دست می‌زنی
با دو دست با کیر ما جق می‌زنی
کل کل و کون کون، داری با کریم
تف بزن بر کیر که مَلَق می‌زنی


ها کوکا

1 ❤️

767066
2019-05-13 02:33:14 +0430 +0430

چی داشت که نظر بدم ؟ انگار یکی فقط کیری ترین داستانای سایتو خونده باشه و اخرشم همینقدر به عقلش رسیده باشه !

0 ❤️

767073
2019-05-13 03:57:22 +0430 +0430

مشتی مگه داری برای عمو پورنگ مینویسی

خیلی بچگونه بود

کیر کریم باقری تو کون زنت بی شربت البالو

2 ❤️

767083
2019-05-13 05:42:03 +0430 +0430

رسما کسشعر بود
ما که کیر نداریم اما اونا که دارن توی دهنت

1 ❤️

767084
2019-05-13 06:28:15 +0430 +0430

فلش 32 گیگ تو کونت
بدبخت خانمتم از اون ور رفته بوده مال کریمو امتحان می کرده

3 ❤️

767085
2019-05-13 06:55:54 +0430 +0430

روی پدرت سیاه با این چرندیاتت.
روی باوکت رش بی.‏‎ ‎

1 ❤️

767089
2019-05-13 07:37:27 +0430 +0430

دیس ۱۷تو کون تو اون کریم

2 ❤️

767108
2019-05-13 10:38:23 +0430 +0430

شما حتما خودت رو به یه پزشک نشون بده البته ن پزشک برای اچ آی وی پزشک روانشناس،،بفرما شربت آلبالو،دیس 22مال منه

1 ❤️

767134
2019-05-13 13:49:06 +0430 +0430

اون احمقی که لایک کرده این داستانو کیه؟!
فقط یک ملجوق ۱۸ساله میتونه ابنهمه کُس بگه. (dash)

2 ❤️

767140
2019-05-13 14:13:22 +0430 +0430

پاره شدم ازخنده

0 ❤️

767150
2019-05-13 15:24:08 +0430 +0430

آقا چرا هرچي جنده و كون پاره و سر خيابونيه اسمس ساراس :)))))
كل داستاناي اين چند وقت با اسم سارا آپ شده -_-

2 ❤️

767171
2019-05-13 18:31:33 +0430 +0430

کس نگو مومن

1 ❤️

767175
2019-05-13 19:19:37 +0430 +0430
NA

چقد چرت بود !!! واي واي

جزو بدترين و مسخره ترين داستانها!!!
كي بهت گفته خيلي نمكي!!!

0 ❤️

767942
2019-05-17 09:51:54 +0430 +0430

مزخرف بود
ديسلايك

0 ❤️




آخرین بازدیدها