سلام من فرزینم 18 سالمه قیافه و هیکل متوسط و سمت شمال تهران هستیم.زیاد این چیزا رو طول نمیدم مستقیم میرم سمت داستان (اسم ها و مکان ها ساختگی است).
ما تو یه ساختمون 40-50 واحدی زندگی میکنیم که با اینکه جمعیت زیادی داره اما بیشتر وقتا خلوته و هیچ صدایی میشه گفت شنیده نمیشه.
خلاصه این ساختمون شلوغ ما یه هیت مدیره داره که مدیر اصلیشون یه خانمی هست به اسم خانم محمدی تقریبا فک کنم سنش بین 49 تا 54 بود که تنها زندگی میکرد و با کسی رفت و امد نداشت. این خانم خیلی بد اخلاق و البته بد جنس هست که همین اخلاقش باعث شد چندبار با همسایه ها و از جلمه بابای من دعواشون بشه سر مسائل ساختمون. ناگفته نماند که از بعضی از همسایه ها شنیده بودم که این خانم گذشته خوبی نداره و از چیزی پشیمونه تو زندگیش اونجوری که من حدس زدم و درست هم بود ایشون جنده بوده قبلا.
مهر ماه امسال بود که بابام منو فرستاد گفت برو شارژ و حساب کن با خانم محمدی و بیا منم با اینکه حال نداشتم گفتم اوکی و رفتم پایین. (از این به بعد به خانم محمدی میگم شهین که حوصلتون سر نره).
زنگ خونه شهین و زدم و داد زد کیه؟ منم گفتم فلانی ام اومدم شارژ ساختمون و بدم، گفت باشه وایسا میام الان.
منتظر موندم دو دیقه بعد درو باز کرد چادر سرش کرده بود و سلام احوال پرسی کرد بعد رفت توی خونه که قبض رسید بنویسه و بده به من.
رفت تو داشت قبض و مینوشت که چشم افتاد به پاهاش که از زیر چادر معلوم بود یه حالی شدم تا حدودی تو کفش بودم این مدت و همیشه واسه رفیقام تعریف میکردم که یه میلف کس هست تو ساختمونمون و این حرفا.
خلاصه همینجوری که داشتم پاهاشو دید میزدم رفتم تو فکر که شلوار پاش نیس؟؟
یکم بالاتر و دیدم بعلهه شلوار پاش نبود و یه شرت زرد پوشیده بود که کاملا از زیر چادر نازکش تابلو بود. خیلی حشری شده بودم کیرم داشت میترکید که دیدم برگشت اومد قبض و داد بهم و موقع قبض دادن دستامون خورد بهم.
یه لبخند ریز زد و خدافظی کرد و رفت تو. همینجوری مونده بودم این بد اخلاق چرا نیشش وا شد.
سرمو انداختم پایین برم خونه که دیدم کیرم سیخ شده و خیلی تابلوئه فهمیدم واسه چی لبخند زد ه بود.
یه 5 دیقه وایسادم تو راه پله تو فکر بودم که دیدم درو باز کرد اشغال بنداره بیرون گفت عه فرزین هنوز اینجایی که تو منم قبض و سریع چپوندم تو جیبم گفتم قبض و گم کردم میشه دوباره بنویسید بدید.
گفت باشه هوا سرده بیا تو بشین تا بنویسم بدم بهت. منم از خدا خواسته گفتم باشه.
رفتم تو نشستم رفت تو اشپز خونه گفت چیزی میخوری؟ گفتم نه مرسی. پشتش و کرده بود بهم داشت قبض و مینوشت که نفهمیدم چی شد اصن رفتم از پشت بغلش کردم و کیرمو که سیخ شده بود چسبوندم دم کون سکسیش.
یهو برگشت یه جیغ ریز زد گفت فرزین چیکار میکنی؟؟
گفتم هیچی.
برگشتم برم بیرون ک دستمو گرفت گفت نرو کارت دارم. گفتم چیکار؟ ببخشید اصن نفهمیدم چی شد و این حرفا گفت اشکال نداره درکت میکنم.
بغلش کردم سریع شروع کردم لب گرفتن چادرش و کشیدم از تنش دیدم با شرت و سوتینه گفتم همیشه اینجوری میگردی خانم محمدی؟ گفت اولا نه دوما اسمم شهینه!
بغلش کردم بردم انداختمش رو مبل پاهاشو وا کردم و شرتش و کشیدم پایین چه کسی داشت تو این سن! تر تمیز و گوشتی شروع کردم کسشو خوردن و لیسیدن خودش سوتینشو در اورد سینه هاشو میمالید اه و اوهش رفت هوا. خوب که خیس شد گفت بسه فرزین نوبته منه.
شلوارمو در اورد کیرمو گذاشت تو دهنش و خیلی حرفه ای ساک زد واسم.
بعد خوابید دوباره پاهاشو وا کرد منم کردم تو کس خوشگلش یه ربع تلمبه زدم و گفتم برگرد گفت نه از کون درد داره منم به زور برش گردوندم و کیرمو کردم تو سوراخ کونش اه و اوهش خونه رو ورداشته بود بعد ده دیقه ابم اومد ریختم تو کونش و یذره لب گرفتیم واسم تعریف کرد که بیوس و قبلا جنده بوده و ازم خواست که بین خودمون بمونه این داستان منم گفتم باشه به شرطی که دوباره بکنمش گفت باشه منم لباسامو پوشیدمو رفتم خونه.
بعد از اون داستان ماهی دوبار یبار یواشکی و یبار هم به هوای شارژ دادن میرم پیشش و خیلی حال میده بهم.
امیدوارم لذت برده باشید.
نوشته: فرزین
بهت قول میدم شهین محمدی بدجوری ریده بهت یه اینجور جنده قدیمی تو جوجه أبنه ای رو به چوچولش حساب نمیکنه
ایییی خدا چی بگم به این کونی . اخه درخت بامبو تو کونت بره جاکش کرگدن های افریقا بگانت یه زن 50 ساله که جنده هم بوده کردی مث خر کیف کردی و هر ماهم میکنیش چ جوری رقبت میکنی
از وقتی به خانم محمدی گفتی شهین اصلا حوصلمون سر نرفت
سریع قبض رو چپوندی تو جیبت و گفتی گمش کردم اونم گفت باشه بیا هم برات قبض بنویسم هم منو بکن!!! بعد چادر هم سرش میکرد زیرش فقط سوتین و شرت تنش بود. ساقی شماها کیه؟
ینی بجون عمه کونیت این حجم از کسشر بی سابقه بوده و هست و خواهد بود.ننویس…کیر صدام تو کونت
داستان زیبایی نبود فرزین جان متاسفانه
اگه قرار باشه کسی با خوندن یک داستان نویسنده بشه همین میشه بزرگوار دوستانی که اینجا حضور دارند و داستان های شما رو میخونند به جزییات داستان شما خیلی توجه میکنند و اگر بفهمند که داستان شما دروغ هست دیگه علاقه ی نسبت به خوندن ندارند و از همه مهم تر توصیف هاب قسمت سکسی داستان تون بود که خیلی ضعیف بود فعلن برای داستان نوشتن هجله نکن عزیزم برات ارزوی موفقیت میکنم موفق باشی
یعنی تخیل تخمی تر از این تاحالا نشنیده بودم
کیر الاغ های امام زاده داوود تو کونت گوزو (dash)
تو این شهوانی نمیدونم چطوری اینقدر سریع کس میکنن
مهمتر از اون
کون میکنن انگاری کیرشون کردن تو پارچ آب به همون گشادی
اونایی که حرفه ای هم شدن دیگه میگن اول ی انگشت بعد دو انگشت بعد هم کردم تو کونش
یکم تجربه بعد نوشتن بد نیس
جدیدا صابون گلنار هم تقلبی شده و توهم آوره!