دوست پسر ۱۸ ساله من

1391/09/25

م من یلداست.این جریانی که میخوام واستون بگم کاملا واقعی هستش ولی چون اولین بارمه که داستان مینویسم لطفا اگه ایرادی داشت فوش ندید.من1 دختر19 ساله هستم ولی این جریان به 16 سالگی من بر میگرده.من1دوست پسر داشتم که 4ماه بود باهم بودیم.توی این4ماه موقعیت سکس برامون جور نشده بود.بردیا همش از سکس حرف میزد.راستشو بخواین منم حسابی حشریم ولی همیشه با خودم میگفتم که باید تا ازدواج برای سکس صبر کنم.ماه اذر بود که مادر و پدرم رفتن ترکیه و منم رفتم 1هفته خونه ی مادر بزرگم.3روز از رفتن مادرم اینا گذشته بود که 1دفعه بردیا زنگ زد و گفت که خاله ی مادرش فوت کرده و مادرش اینا مجبور شدن برن کرج.پاشو بیا خونمون.من خیلی بردیارو دوست داشتم ولی چون از سکس میترسیدم گفتم نه.اونم عصبانی شد و گفت به درک که نمیایی و گوشیو گذاشت.منم زدم زیر گریه.2دقیقه بعد دوباره زنگ زنگ زد.گوشیو بر داشتم.گفت میخواستم بدونم چرا نمیایی؟اگه نیایی باهات بهم میزنم.منم گفتم که از سکس میترسم.میترسم نجابتمو از دست بدم.اونم گفت اگه بیایی قول میدم بهت دست نزنم.منم که چون با مادر بزرگم بودم میتونستم راحت به هر بهانه ای از خونه بیام بیرون.قبول کردم.راستی یادم رفت از قیافم بگم.من چشمای سبز دارم.هیکلمم نه چاقه و نه لاغر.ولی نسبت به سنم سینه های درشتی دارم.بردیا هم چون حرفه ای فوتبال بازی میکرد هیکلش حرف نداشت.خلاصه رفتم حمام.1تاپ سرخابی با 1 شلوار جین تنم کردم.حاظر شدم و به بهانه ی دیدن دوستم از خونه اومدم بیرون.از ولیعصر سوار اتوبوس شدم …تا این که بلاخره رسیدم.زنگ زدم.درو باز کرد.خونشون طبقه ی 2بود.وقتی همو دیدیم همو بغل کردیم.خواست لبامو ببوسه که گفتم بذار بیام تو اول…رفت از اشپز خونه 2تا چایی اورد.نشستیم به حرف زدن که2باره اومد بغلم کرد و منو بوسید.گفت بیا بریم تو اتاقم.من از جام بلند شدم و گفتم که تو پایه تلفون به من قول داده بودی(من عاشقش بودم و میخواستم باهاش سکس کنم ولی میترسیدم.)اون اجازه نداد حرفمو تموم کنم.لباشو گذاشت روی لبام.شروع کرد به خوردن گردنم.و در گوشم میگفت عاشقتم.منم اخه عاشقش بودم و نمیدونم چرا ولی منم ناخوداگاه باهاش همکاری کردم.رفتیم تو اتاق.منو انداخت روی تخت.تاپمو در اورد.از روی سوتین سینه هامو میخورد.سوتینمو در اورد و نوک سینه هامو گاز میگرفت.از گردن تا نافمو میخورد.لبامو گذاشتم رو لباش و تی شرتشو در اوردم.دکمه ی شلوارمو باز کرد و دستشو برد تو شرتم.شرتم خیس خیس شده بود.شلوارمو در اورد و از روی شرت شروع کرد به خوردن کسم.شلوار و شرت خودشو در اورد.وقتی کیر بزرگشو دیدم جا خوردم.کیرشو از روی شرتم به کسم میمالید.شرتمو در اورد و شروع به خوردن کسم کرد.69شدیم.من که از ساک زدن بدم میومد ولی انقدر حشری شده بودم که واسش ساک میزدم.1دفعه گفت ابم داره میاد.کجا بریزمش؟گفتم بریزش روی سینه هام.گفت میخوام بکنمت ولی مخالفت کردم و اونم خدارو شکر بیخیال کردنم شد.نیم ساعت کنار هم دراز کشیدیم و لب گرفتیم.بعدش2تایی رفتیم حمام و منم رفتم خونه.الان3سال از اون ماجرا میگذره و ما2ساله بهم زدیم.اگه ایرادی داشت لطفا فوش ندید چون اولین بارمه.

نوشته: یلدا


👍 0
👎 1
73190 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

348349
2012-12-15 02:43:05 +0330 +0330
NA

:/ اخه این چه نوعش بود انگار داری کتاب داستان میخونی

0 ❤️

348350
2012-12-15 02:53:54 +0330 +0330

Shayad in etefagh baraye khodet jaleb bude vali chi baes shod fekr koni digaran ham az in khosheshun miyad?

0 ❤️

348351
2012-12-15 04:01:07 +0330 +0330
NA

قربونت برم عالی بود الان ۲۱ سالته نه؟؟

0 ❤️

348352
2012-12-15 04:52:53 +0330 +0330
NA

.شیرجوان

ای جانم با این داستانت . :))

0 ❤️

348353
2012-12-15 05:54:59 +0330 +0330

داداشیره آپ میکردی همینجا ، سه ماه بعد که چاپ شد سورپرایز بشیم!
:-D

0 ❤️

348354
2012-12-15 06:48:15 +0330 +0330
NA

خسته نباشى. … :|

0 ❤️

348356
2012-12-15 10:32:53 +0330 +0330
NA

کیر تو این دروغ کس شعر نگو

0 ❤️

348357
2012-12-15 11:30:08 +0330 +0330
NA

عزیزم داستانت واقعا مزخرف بود خیلی شتاب زده نوشتی نتونستی فضاها رو تو داستانت در بیاری البته این که شما نوشتی داستانک نه داستان و ی نصیحت هیچ وقت علا قه ات به سکس و گردن عشق ننداز بگو میخواستم بسکسم اما روم نمیشد چرا واسه هوس خودت عشق و بد نام میکنی

0 ❤️

348359
2012-12-15 17:50:50 +0330 +0330
NA

بله!!!دنیارو چه دیدی…
یه دفعه دیدی شد!!
ببخشید 1سؤال داشتم خدمتتون میخواستم بدونم
میشه تعجب کنیم؟؟؟

0 ❤️

348360
2012-12-15 17:58:18 +0330 +0330
NA

ببببله
دددددنیارو چه دیدی
یییییییه دفعه دددددیدی شد
ببببببخشید 1سؤال داشتم خدمتتون مممممیخواستم بدونم
مممممممیشه تعجب کنیم؟؟؟

0 ❤️

348362
2012-12-15 19:21:20 +0330 +0330
NA

زیاد سخت نگیرید من به خاطر ادبش بهش 20 فقط ادبش. =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D>

0 ❤️

348363
2012-12-15 19:23:18 +0330 +0330
NA

زیاد سخت نگیرید من به خاطر ادبش بهش 20 فقط ادبش.

0 ❤️

348365
2012-12-16 01:37:01 +0330 +0330
NA

یاد اون داستان ایرج میرزا افتادم که تا دسته میکرد تو زنه ولی زنه حاضر نبود چارقدش رو از سرش باز کنه

0 ❤️

348366
2012-12-16 18:56:44 +0330 +0330
NA

خاک تو سر دوس پسرت من بودم حداقل دو سه ساعتی از کون از خجالتت در میومدم. تادیگه هوس کیرنزنه بسرت

0 ❤️

348367
2013-01-05 14:36:21 +0330 +0330
NA

خودش میگه 19تو میگی21؟؟؟

0 ❤️

348368
2013-01-21 15:22:23 +0330 +0330
NA

…dige behtar az in nemitoonam nazar bedam

0 ❤️




آخرین بازدیدها