عشق كثيف

1397/11/21

“این داستان تخیلی است”
.
لبانش مثل آتش داغ بود.با هر بوسه ای كه به لبانش میزدم،از حرارت میسوختم.دستانم را روی بدن نیمه برهنه اش میكشیدم و گاهی سینه هایش را میفشاردم.چشمان سبز و درشتش خمار و شهوانی شده بود.لبانم را جدا كردم و به سمت گردنش رفتم.پوست برنزه اش زیر نور چراغ برق میزد.بوسه ای ارام به گردنش زدم.نفسش را با شدت خالی كرد.بوسه ای دیگر زدم و سپس شروع به مكیدن پوست گردنش و مالش دادن سینه های زیبایش كردم.از روی مبل بلند شدم.دستش را گرفتم و همانطور كه به چشمانش خیره بودم،به سمت اتاق هدایتش كردم.لب بر روی لب وارد اتاق شدیم.از روی زمین بلندش كردم به روی تخت انداختمش.دستانش را محك
م بالای سرش نگه داشته بودم.به ارامی از گردن پایین تر آمدم و سینه اش را بوسیدم،گازی آرام از روی لباس زیرش گرفتم.نفس هایش تند تر از قبل شده بود.با دندان لباس زیرش را پایین كشیدم و نوك سینه های كوچك و قهوه ای رنگش را مین لبانم گذاشتم.ناگهان شروع به لرزیدن كرد و سرم را به سینه اش فشار داد.باكره و لبریز از شهوت بود.شروع به وحشیانه میك زدن كردم.هردو سینه اش را میمكیدم و با زبان بازی میدادم.بلند شدم و از كشوی كنار تختم یك دستبند درآوردم.دستانش را به میله ی تخت بستم.دوباره شروع به مكیدن سینه هایش كردم.ناله و تقلا میكرد.به ارامی بوسه ای به میان سینه هایش زدم و پای
ین آمدم.شكمش را بوسه باران كردم و به زیر شكمش رسیدم.شرتی سیاه رنگ و نو تنش بود.حرارت كسش كشاله های رانش را داغ كرده بود.به ارامی زبانم را از روی شرت از پایین به بالا كشیدم.با ناله اسمم را صدا زد.دوباره تكرار كردم.موهای سیاهش روی صورتش آشفته بود.شرتش را به ارامی از تنش در آوردم.كسش زیر نور كم برق میزد.لاغر و قرمز بود.انگشتم را لای كسش كشیدم و چوچولش را بازی دادم.زبانم را لای كسش گذاشتم و شروع به چپ و راست كردن،كردم.از پایین تا بالا و از بالا به پایین میكشیدم.سوراخش را با زبان بازی میدادم و فشار میدادم.دیوانه وار ناله میكرد.بلند شدم و شلوارم را كمی پایین كش
یدم و كیرم را از شرتم درآوردم.به سمت صورتش بردم و پس از كمی نگاه كردن به ارامی سرش را وارد دهانش كرد.به ارامی میك میزد و عقب جلو میكرد.كمی فشار دادم تا بیشتر فرو رود.با چشمان زمردی اش نگاهم میكرد.چیزی خواست بگوید،از دهانش بیرون كشیدم.
+میخوام پردمو بزنی.
-مطمئنی؟
+اره مطمئنم
چشمان خمارش جدیت را نشان میدادند.به سمت كسش رفتم،كمی با انگشت بازی دادم تا خیسی اش بیشتر شود.كیرم را با آب دهانم خیس كردم و شروع به مالیدن لایه شیار كسش كردم.داغ و خیس و آماده بود.سر كیرم را روی سوراخ گذاشتم.شروع به نوازش سینه ها و موهایش كردم.سرش را به ارامی وارد كردم،آهی كشدار كشید و چشمانش را بست.بیشتر فشار دادم و نوازشش كردم.ناله میكرد.چیزی ظریف را احساس كردم.كمی فشار دادم و ناگهان جیغی كوتاه زد.احساس كردم چیزی پاره شد،اما بیرون نكشیدم.بیشتر فشار دادم.تنگ بود و به سختی فرو میرفت.تا نصف كیرم را فرو كردم.به ارامی بیرون از كسش بیرون كشیدم.كیرم كمی خون
ی شده بود.به كیرم خیره شده بود و اشك از چشمانش میریخت.كمی نوازشش كردم و بوسیدمش.دوباره كیرم را به ارامی فرو كردم.اینبار كمی راحت تر وارد شد.تا نصفه فرو كردم و نگه داشتم.به تندی نفس میكشید و چشمانش بسته بود.شروع به تلمبه زدن كردم.سینه ایش را در مشتم گرفتم و تلمبه هایم را تندتر كردم.آه و ناله اش فضای خانه را پر كرده بود.خم شدم و در حال تلمبه زدن گردنش را میك زدم.تلمبه میزدم و بوسه بارانش میكردم.كم كم تا انتهای كیرم را فرو كردم.ناله هایش تبدیل به جیغ شده بود.تلمبه هایم را محكتر و عمیقتر كرده بودم.دوباره شروع به لرزیدن كرد و ناله اش به جیغ بدل شد.ملحفه سفید تخ
ت خیس شد.تند تر تلمبه زدم.بیحال و رام شده ناله میكرد.كمی بیشتر كه تلمبه زدم احساس ارضا شدن بهم دست داد.تا آخرین لحظه تلمبه زدم و بیرون كشیدم.آبم فواره زد و روی شكم و سینه اش ریخت.بیحال كنارش دراز كشیدم.دستانش را باز كردم.با دستمال خودش را تمیز كرد و پتو را به دور خودش پیچید و در آغوشم افتاد.سیگار را از روی میز كنار تخت برداشتم و آتش زدم.با چشمان زیباش به دود سیگارم خیره شده بود.
+عاشقتم كوهیار!
نگاهش كردم و لبخندی تلخ زدم.نتوانستم جمله منم عاشقم را بگویم.پیشانی اش را بوسیدم و به سیگارم ادامه دادم.پس از چند دقیقه بلند شد و لباس هایش را پوشید.
+برام اسنپ بگیر میخوام برم!
-واسه خونتون؟

  • نه میرم خونه ملیحه
    آدرس را گفت و وارد كردم.بوسه ای عاشقانه به لبانم زد و بغلم كرد.وقتی كه از درب خانه بیرون رفت،به گالری گوشیم رفتم.فولدر “عشقم” را باز كردم و به عكس های دوست دختر سابقم كه حالا همخوابه كسی دیگر بود زل زدم.پس از چند دقیقه گوشی را گوشه ای انداختم و سیگاری دیگر روشن كردم و به دیوار سفید رو به رویم خیره شدم…
    .
    .
    .
    كوهیار

نوشته: Koohyar21


👍 6
👎 7
22632 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

747198
2019-02-10 21:59:44 +0330 +0330

عالی بودد…
عشق…
نفرت…
و
بلاخره لاشی شدن
بخاطره ی دختر
که دیگه احساسات یه پسر برنمیگیرده…

0 ❤️

747215
2019-02-10 22:25:59 +0330 +0330

هیچوقت اول داستان چنین جمله ای ننویس.
چون این که واقعا واقعی باشه یا نه واسه خواننده فرقی نداره؛ واسه خواننده فقط مهمه که داستان خوبی باشه و ارزش خوندن داشته باشه که تهش ادم نگه حیف این چند دیقه که صرف خوندنش کردم. ولی ممکنه حیلیا مثل من با خوندن اولین جملت دیگه میلی به خوندنش نداشته باشن.

0 ❤️

747283
2019-02-11 08:26:56 +0330 +0330

لایک
هیچوقت ننویس تخیلی!شاید باشه شاید نباشه اما ذهن خواننده رو درگیر کلماتت کن و دنبال خودت بکش هرجا دوست داری …این جمله اول داستانت یه سد بزرگ جلوی حرکت ذهنی خوانندس و به چشم یه داستان بهش نگاه میکنه و ارتباط برقرار نمی کنه …
داستان خوب بود فقط چند تا نکته داشت
یکی همین ک بالا اشاره کردم
دوم اینکه زیاد شخصیت پردازی نشده بود و قهرمانهای داستانت یه جورایی محو بودن و نمیشه درست دیدشون
سوم سبک نگارشی انقد ادبی برا داستان اروتیک ترکیب لذت بخش و خوشایندی نیست
در کل خوب بود موفق باشید

1 ❤️

747335
2019-02-11 16:18:48 +0330 +0330

خوب شد گفتی تخیلییه،نخوندمش

0 ❤️

747560
2019-02-12 14:36:24 +0330 +0330

لایک چهارم مستر کوهیار،،کلا داستان از اول تا انتهای یک سکس بود گرچند که من داستانها و نوشته های که بیش ازحدسکسی هستن رو نمیپسندم،اما اینو خوندم چون احساس میکردم یه بداهه پرداز خوب داره قلم میزنه

0 ❤️

747587
2019-02-12 19:52:53 +0330 +0330
NA

متنشو با فارسی سخت ننوشتی حال نکردم چند خط خوندم فقط

0 ❤️




آخرین بازدیدها