دیگه تحملم تموم شده بود. پنجشنبه هفته دیگه درست یک سال میشد که من با داریوش رابطه “اس ام” داشتم. بکارت برام مهم بود و سکس از پشت هم نمیخواستم چون دردش برام قابل تحمل نبود. داریوش گفته بود از بات پلاگ استفاده کنم اما اگر میتونستم بذارم خب کیر داریوشو میکردم توی کونم. رابطه ما همه چیز داشت جز سکس و از کیر داریوش فقط دهنم نصیب برده بود. ارضا شدن های بدون دخول دیگه داشت حالمو بهم میزد. من دلم یه سکس کامل میخواست و بعد از رد کردن پیشنهاد بات پلاگ، داریوش فقط یک پیشنهاد داشت که ازدواج کنم.
-مزخرف میگی. من کیسی رو میخوام که به گرایشم نزدیک باشه
حدود ظهر بود که کافه کم کم شلوغ میشد. دوستام رفته بودن و فقط من و سپیده مونده بودیم. یه فنجون قهوه ترک دیگه سفارش دادم و به چشمای سپیده نگاه کردم. با وجودی که چند سال از من بزرگتر بود و تجربه تلخ طلاقو داشت اما بهترین دوستم بود و از همه چیز زندگی من خبر داشت. یه زن سفید تپلی جذاب که اگر پسر بودم حتما هر شب باهاش سکس میکردم. سینه هاش برخلاف سینه های من درشت و خواستنی بود. یادم نیست از اول سلیقه ما شبیه هم بود یا به مرور و بعد از سالها دوستی شبیه هم شده بودیم. تنها تفاوت ما این بود که سپیده لزبین بود و من از لز کردن خوشم نمیومد. قهوه منو روی میز گذاشتن و برای سپیده هم دمنوش ترش آوردن. عاشق طعم ترش بود.
بالاخره تسلیم شدم. به داریوش که نمیتونستم اعتماد کنم برای باز کردن کونم. خودمم نمیتونستم. تا یه ذره دردم میگرفت بیخیال میشدم. ناچار به سپیده اعتماد کردم و شرط گذاشتم فقط بازم کنه اما لز نکنیم. قبول کرد. حدود یک هفته هر روز میرفتم خونه سپیده. روز اول ازش خواستم مثل داریوش دست و پامو ببنده تا مجبور بشم تحمل کنم. با انگشت شروع کرد و بات پلاگ های باریک و کوچک و هر روز بزرگترش میکرد. واقعا دردش برام قابل تحمل نبود. نمیدونم چند بار ولی از درد و سوزش کونم زیاد جیغ زدم و گریه کردم و سپیده با صبوری ادامه میداد.
بالاخره روزی که با داریوش قرار داشتم رسید. سپیده گفت قبل از اینکه بری اونجا بیا پیش خودم. یه کم کونمو آماده کرد و بعد یه بات پلاگ خیلی جذاب که انتهاش شبیه دم روباه بود برام گذاشت و پرسید میتونم باهاش راه برم؟ که گفتم آره. گفت با همین برو پیش داریوش.
از در که اومدم داخل، داریوش روی کاناپه نشسته بود و اخماش توی هم بود. با حرکت دستش اشاره کرد که لخت بشم. میدونستم که بعد از دو هفته غیبت تنبیه میشم اما اون هم خبر نداشت که امروز میتونه کونمو بکنه.
زیر نگاه تند و تیز داریوش لباسامو درآوردم. رو به روش بودم و نمیتونست دم روباهمو ببینه. با اشاره اش به سمتش رفتم. جلوی پاهاش دو زانو نشستم. بات پلاگ توی کونم جا به جا شد که یه کم درد احساس کردم ولی به روی خودم نیاوردم. دست های داریوش جلوی دهنم بود و شروع کردم به لیس زدن انگشت هاش. همونجور که به چشمام زل زده بود با دست دیگه اش زیپ شلوارشو کشید پایین و با دستش کیرشو درآورد. هنوز خوابیده بود. به موهام چنگ زد و سرمو کشید بین پاهاش. نگاهم به کیرش تغییر کرده بود. یعنی این کیر خوشمزه امروز میرفت توی کونم؟ لبمو به کلاهک کیرش چسبوندم و شروع کردم مکیدن و لیس زدن. داریوش که سرشو عقب داده بود دوباره به صورت من نگاه کرد و مردمک چشمشو تعقیب کردم که به سمت دیدن اندامم پیش میرفت. انگار چشماش چهار تا شد. کیرش که حالا نصفه نیمه شق شده بود از دهنم بیرون کشید و گفت:
تمام. 🙏 😎
نوشته: Sina101s
Reza.sd77
چشم داداش 😁 اون "تمام 🙏 😍 " مثله پایان فیلم فارسیای قدیمه 😁 بخون آقارضا. داستانکهای من خشن نیستن بیشتر در مورد حسه “اس ام” مینویسم 🌹 😎
Miss_zed
خب اینا داستانک هستن 😁 داستان کوتاه نیستن که 😁 😎
آقا سینا جدیدا زیاد تو سایت فعلا شدی.تو این چند وقته که همه داستانه دِموده و تکراری شده داستانای شما سبک خودش رو داره. قبمت مون گار📖🖋️
MR._.ANSWER
مرسی 🙏 من فعال هستم این داستانکارو قبلا نوشتم فقط تازه ارسال شده. جدید چیزی ننوشتم ❤️ 😎
Sadafjoni85
هنوز نخوندم 👌 خب راست میگه دیگه 😁 😎
اسلیوها و ساب ها عاااااشق درد هستن عزیزم. پس این گشاد کردن کون و تحمل نکردن درد با اسلیو و رابطهی اس ام مغایرت داره .در ثانی ارباب از اسلیوش اطاعت نمیکنه.دستورش وحی مُنزله ، یعنی تصمیم بگیره از پشت سکس کنه اسلیو باید یک کلمه بگه اونم چشم ارباب
نگارش خوبی داری اما روابط اس ام رو باید بیشتر مطالعه و تحقیق کنی .چون چیزی که شما ترسیم کردی اس ام نبود 🙏
لایک بهت
نه لایک نه دیس
دخترا اگه از انال خوششون نیاد هیچوقت نمی کنن
کمی از دخترا آنال دوس دارن
آقایون خودتونو با دخترا مقایسه نکنین
sepideh58
مرسی خیلی کامل توضیح دادین. این داستانکها قدیمی هستن جدید چیزی ننوشتم. به مرور منتشر میکنم و عکس العمل ها برام جالبه. نوشته های قدیمیو فقط به روز میکنم علاقه ای ندارم تغییرشون بدم. 🙏 😎
Nafas7196
مرسی که خوندیش. خب داستانک خیلی کوتاهه دیگه 🙏 😎
مهلت بده داداش یه تنه داری تعداد داستان های تگ “بی دی اس ام” رو ارتقا میدی:(
پ.ن: خرابِ اون “تمام. 🙏 😎” آخر داستاناتم😁
پ.ن۲: دوست دارم یکی از داستان هات رو بخونم ولی چون بی دی اس ام هستش دست و دلم نمیره؛ ولی چون میبینم زحمت میکشی و هر شب دو جین داستان اپ میکنی این یکی رو لایک میدم😁❤