رابطه مخفی من و نسیم همسر برادرزنم (۲)

1403/03/07

...قسمت قبل

همون طور که گفتم اون شب حسابی توی چت با نسیم لاس زدیمو دیگه همه چی اوکی شده بود .شب اونجا موندن صبحا شوهرش ساعت4 بیدار میشد و 5 میزد بیرون . منم معمولا 5 بیدار میشدم که 7 سرکار باشم صدای در که اومد پاشدم مثل همیشه کارمو کردم در اتاق خودمونو طبق معمول بستم که زنم بیدار نشه هوا هنوز تاریک بود و چراغای خونه خاموش به جای در خونه بی اختیار رفتم پشت در اتاق نسیم درو باز کردم و رفتم داخل خیلی استرس داشتم چون مادر زنم خیلی باهوش بود و میترسیدم متوجه تیک تاک ما شده باشه و چون گوشای تیزی داشت میترسیدم فهمیده باشه که من هنوز بیرون نرفتم . ولی کیرم بدجوری شق شده بود و از دیشب گرسنه نسیم بودم . درو بستم آروم رفتم پشتش دراز کشیدم بغلش کردم و چسبوندم بهش دستم بردم توی یقش اونجا هنوز نمیدونستم ک شبا بدون شورت میخوابه .یهو از خواب پرید هنو گیج بودو تو تاریکی مطلق اتاق متوجه نشده بود که منم وقتی مالیدن سینشو شروع کردم گفت دیوونه اینجا چیکار میکنی گفتم دیشب کارمون نصفه موند هرچی اصرار کردم نذاشت لختش کنم گفتم دارم ازشق درد میمیرم بزا ابمو بیارم . با کلی اصرار قبول کرد برام ساک بزنه کیرمو از زیپ شلوار اورد بیرون همینطوری که به پهلو خوابیده بودیم رفت پایین و شروع کرد به خوردن . دیرم شده بود و استرس لو رفتنم داشتم بعد چند دقیقه دستمالی و خوردن کیرم داشتم ارضا میشدم بهش گفتم دارم میشم ابمو میخوری با سر گفت نه گفتم پس ابمو چکار کنم از کنار تشک شورتشو برداشت انداخت دور کیرمو تند تند برام با دست میمالید و سرشو لیس میزد منم دستو بردم تو یقش سینه هاشو گرفتم از فشاری که سینش اوردم فهمید که وقشته سرشو برد عقب و شورتشو گرفت جلو سوراخ کیرمو به جق زدن ادامه داد که یهو آبم اومد ریخت توی شورتش .سر کیرمو با شورتش تمیز کرد و گفت یدونه شورت باید برام بگیری حالا پاشو برو تا تابلو نشده. منم بی سروصدا از اتاق اومدم بیرون و رفتم سر کار . کل مسیرو تو مترو باهم چت میکردیم در واقع کل روز رو و همش بهم میگفت خیلی کله خری تو با این حشری بازیات , منم بهانم این بود که نمیشه ازت گذشت . خیلی راحت با تعریف کردن ازش میشد تو مشت گرفتش کیف میکرد ,وقتی از بدنش میگفتمو داف فامیل صداش میکردم منم اینو فهمیده بودم چون تو همون صحبت کردنا میگفت که هر وقت میره بیرون بهش پیشنهاد میدن این قبول نکرده .دیگه حرفامون فقط جنبه سکسی نداشت یه جور علاقه بینمون درست شده بود. اونجا بود که فهمیدم شوهر اونم مشکل داره و با هم سکس ندارن میگفت میره دکتر یه امپولی میزنه که بتونه شهوتشو کنترل کنه که من زیاد سر در نیاوردم ربطش چیه . میگفت حتی چند تا فامیلای شوهرش توی اینستا بهش پیام دادن و پیشنهاد دوستی دادن بهش. اون روز عصر تو مسیر خونه بهم پیام داد که همه رفتنو با پدر خانومم خونه تنهاس . وقتی رسیدم اون جلو تلویزیون خواب بود و پدر زنمم تو اتاق درو بسطه بود و بساطش به راه .همین ک رسیدم متوجه شدم خودشو بخواب زده لباسامو عوض کردم و اومدم افتادم روش هیچی نگفت و فقط یه لبخند ریز زد دستمو بردم زیر تنش و دوباره شروع کردم مالیدن سینه هاش و کیرمو فشار میدادم روی کونش دیدم این بهترین فرصت بود تا اومدم شلوارشو در بیارم با دست گرفتش . گفتم فقط بوسش کنم قبول کرد یه شورت مشکی لامبادا پاش بود که لای درز کونش رفته بود دو طرف کونشو بوس کردم تا خواستم شورتشم بدم پایین باز نزاشت گفتم میخوام سوراخشم ببوسم گناه داره دوباره رام شد شورتشو دادم پایین کونشو باز کردم سوراخشو یکم زبون زدم از بازو بسته شدن سوراخ کونش فهمیدم که داره حال میکنه همینطوری که رو زانو بودم خوابیدم روش کیرمو گذاشتم لای پاش , کصش حسابی خیس شده بود پاشو قفل کرده بود و نمیذاشت گفت زوده واسه این عزیزم .منم که میترسیدم دیگه نذاره ادا در بیاره قبول کردم .اول کونشو باز کردم سرشو دادم لا پاش یک دستمو بردم زیر سینه هاش یه دستمم دادم زیرش بهش لاپایی میزدمو کیرمو فشار میدادم به کصش . انقدر قبلش حشری شده بودم کیرمو اینور اونور مالیده بودم که بعد چند دقیقه ابم اومد دست خودمو لای رونش پر آب شد یه کم با کسش ور رفتمو گوششو خوردم . دیگه نزدیکای برگشتن شوهرش بود گفت بسه پاشو الان مجید میاد. روی شلوارم یه لک بزرگه آب افتاده بود دستمو با لباسم پاک کردم دوباره کونشو بوسیدمو شلوارو شورتشو دادم بالا گفتم تو میری حموم یا من برم .اونم گفت تو برو باید لباساتو عوض کنی .تو یک روز دوبار با نسیم ارضا شده بودم احساس ضعف میکردم از خستگی کارو کمر خالی همین که دوش آب باز کردم صدای شوهرشو شنیدم که سلام کرد بهش. داشتم به نسیم فکر میکردم که با اون همه آب لای پاش چکار کرده . به قول گزارش گرای فوتبال شروع طوفانی داشتم باهاش ولی من به فانتزیام فکر میکردمو کلی کارای نکرده که قبل رابطم با نسیم تو تخیلاتم باهاش داشتم

ادامه دارد …

نوشته: slash1100

ادامه...


👍 19
👎 7
50201 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

985404
2024-05-28 01:15:37 +0330 +0330

چه جمع همه کنار جمعه 🤣🤣

0 ❤️

985452
2024-05-28 14:11:40 +0330 +0330

من فقط با ی جای داستان مشکل دارم اخه جلو تلویزیون یعنی منظورش تو حال بوده دیگه
باباعه بی هوش نبوده که مرد حسابی بعد بهت یچی میگیم ناراحتم میشی
حالا من فحش نمیدم ولی دیگه ننویس ممنون

0 ❤️




آخرین بازدیدها