گی با هم کلاسی در امتحانات خرداد

1397/07/08

کلاس نهمم و استعدادهای درخشان درس میخونم، امتحانات نوبت دوم است و ما هم بنایی داریم . به خاطر همینم میخوام برم خونه ی صمیمی ترین دوستم رسول. تا آخر امتحانا که دو هفته ست اونجا باشم ، مامان و باباش چون منو میشناسن ، رفتار خوبی با من دارن یعنی من و رسول ۶ ساله که با هم هم کلاسی و دوستیم ، بابای رسول به خاطر اینکه تو بانک یه شهر دیگه کار میکنه و خونش این جاست هر دو هفته، یکی دو بار کلا میاد خونه .
خب! سه روز دیگه تا اولین امتحانمون هست و دو روز دیگه بابای رسول میره . اما به طرز عجیبی که نمیدونم این چه تقدیر و سرنوشتیه که امروز بعد از ظهر متوجه شدیم که خاله و دایی و مادر بزرگ رسول تصادف شدیدی کردن و مادر رسول هم که خیلی بی تابی و گریه میکنه،قرار شد بره همدان برای نگهداری و جمع کردن و عیادت از اونا و فردا صبح هم قطار همدان گرفته.
فردا امتحان قرآن داریم، ناهار یه چیزی سمبل کردیم و خوردیم و بعدش ییکم کانتر بازی کردیم و الان داریم میخونیم و نکات و سوالاتمون رو هم به هم میدیم ، باورم نمیشه که ما به خاطر رقابت هم دیگرو میزدیم ولی الان تبادل اطلاعات میکنیم!
شام پیتزا سفارش دادیم و الان هم قراره بخوابیم . چراغ خاموشه و داریم برای فردا صحبت میکنیم و من طبق عادتم که شب یه کسی ، بالشتی رو بغل میکنم . دستمو گذاشته بودم رو رسول و اونم مخالفتی نداشت و آخرشم همو بغل کردیمو خوابیدیم. باورتون نمیشه این لحظه رو اما ما نماز خون هستیمو به هم هیچ نظری نداشتیم در صورتی که اون کسی بود که بچه ها با عکسای معمولیش جق میزدن .
امتحان قرآن آسون بود و پنج روز دیگه ریاضی داشتیم ، برا همینم بعد امتحان رفتیم گیم نت و استخر ، تا حالا لختیشو ندیده بودم،خیلی صاف و تمیز بود ، حالا حس اون جقی ها رو میفهمم مخصوصا وقتی تو سنا هم دیگرو ماساژ میدادیم. برای شب هم کلی فیلم تخمی تخیلی گرفتیم . ساعتای ۸ و ایناست الان تو حمومم ، زنگ حموم رو میزنم که برام حوله بیاره ، نمیدونم قصدی بود یا سهوی که وقتی حوله رو آورد کل لختیمو دید و هر دو مون یک باره هول کردیم ، راستش منم پوست جو گندمی متمایل به سفیدی دارم و موهام هم بور هست .
_چه فیلمیه علی همش صحنه است ، اوف دختررو ببین چه چیزیه
_دوست دارییییی؟
_آره عمو جون
_جوووووون
(اینا یه سری حرفای پسرونست، اما جدای از اینا یه جورایی انگار داریم زیادی میریم)
امشب دیگه حشری شده بودم ، لعنتیا شما نمیدونین این سن چقدر رو آدم فشار میاد. فیلتر شکن نصب کردم و چند تا فیلم گرفتم و کامل لخت شدم و رفتم زیر پتو . رسولم دیگه ظرفا رو شست و اومد دید مثلا من خوابم .لامپو خاموش کرد و کنارم دراز کشید و طبق روال هرشب با هام بغلی کرد
من خیلی یواش دستمو تا آرنج و بعدش تا بازو از زیر پتو در آوردم تا لختیمو ببینه و حس کردم بلند شد نشست و بعدشم پتو رو از من کشید و منم نقشم رو عالی بازی می کردم ، زیر چشمی نگاه کردم دیدم داره یکم چشماش جاهای بدی رو نگاه میکنن ، چند ثانیه بعد کیرشو از رو شلوار میمالید و کنارم دراز کشید و دستش رو دورم آروم حلقه کرد ، یه هویی به سمتش چرخیدمو سه چهار بار ازش چند تا لب آبدار گرفتم و هم دیگرو تو بغل هم فشار میدادیم و اون پشتمو دست میکشید و منم اونطور که از بچه ها شنیده بودم لاله ی گوششو مکیدم و گلوشو لیس زدم و بعدش گلوشو خوردم.
_رسول پاهاتو جفت کن
_بیا
کیرمو تف زدمو کردم لای پاش و تند تند تلمبه میزدم و برای شور و هیجانش هر دو مون آه آه میکردیم
_آآآآآآآآه آآآه آه
_جووون اووووف. اهمممممم
همشو تو حرفای یواشکی بچه ها شنیده بودم و الان عملی شده ، معرکه ترین لذت عمرم بود وقتی آبم اومد ، از بس حال کردیم که اون آبش از من زود تر اومد،،، قربون صدقش رفتم:{الهی قربونت برم فدات شم عسلم جااان و یه بوس از لپ نرمش کردم ، تو بغل هم خوابیدیم.
ساعت ۸ صبح بود که بیدار شدم و با کلی پشیمانی و نفرت از خودم رفتم حموم که غسل کنم ، که این کارم کردم و رفتم پیش رسول بهش گفتم : ((رسول داداش پاشو برو حموم ، هر دوتامون خر بودیم دیگه ولش کن غلط کردم ))اونم رفت حموم.
خیلی فکری شده بودم ، هم پشیمون و هم تجربه ی لذت به شدت عجیب و غریب و دیوونه کننده ای رو کرده بودم . حوله رو که از بدنم در آوردم ، به یاد رابطه ی سکس دیشبمون افتادم و نشستم که جق بزنم اما نمیدونم که چی شد که نگاهم به زیر تخت دو نفره افتاد که یه بسته کاندوم رنگارنگ رو دیدم ، و لعنت به این شهوت که فیلو به زمین میزنه ، دو تا از اونا و یک پماد مرطوب کننده رو برداشتم و یه هویی خودمو لخت انداختم تو حموم ، اون منو با جدیت پس زد اما من به زور زدمش به دیوار و برای اینکه مست و راضییش کنم کیرشو مثله تو فیلما طوری ساک زدم که شل شد و افتاد رو زمین ، بعد بیست سی ثانیه هم بلند شدم و کاندوما رو زدیم رو کیرمون و گذاشتم که چهار پنج ثانیه ازجلو لا پایی بزنه ، وای که چه فازی میداد ، بعدش از شکم رو زمین خوابوندمش و کیر خودمو کون اونو پماد زدم و با شدت تمام کردم توش ، چه داغ و نرم بود و سریع تلمبه میزدم که اون درد شدیدی رو احساس میکرد اما من ادامه میدادم و چند لحظه بعد چشاش خمار شد و آخ و اوخش در رفت ، با یه خوشی عمیقی آبم اومد و ریخت توش و بعدشم انقدر ساک زدم براش که آبش اومد

نوشته: حسرت گی


👍 6
👎 13
17740 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

720889
2018-09-30 21:08:56 +0330 +0330

خوبه نماز خون بودی و یه شبه به جانی سینز تبدیل شدی!!

1 ❤️

720994
2018-10-01 05:50:04 +0330 +0330

جوووون کاش یکی اینجوری گیر ما بیاد

0 ❤️

721052
2018-10-01 12:39:29 +0330 +0330

یه روزی جا میزارمو میرم شهوانی رو
سهم منم برای شما کونیها که باعث افتخار این مرزو بومید.
خخخ
قلبم آکنده از دردیست که مال خودم نیست.

0 ❤️

721106
2018-10-01 19:23:45 +0330 +0330

چقدر ناراحت کننده…

0 ❤️

721207
2018-10-02 02:33:15 +0330 +0330

فانتزی بود!
توتخیلات فقط میشه یهو زد توش بريزی توش وقتی کاندوم زدی و…

0 ❤️

721317
2018-10-02 13:26:31 +0330 +0330

انشا نوشتی؟

0 ❤️

721876
2018-10-04 16:39:50 +0330 +0330

داستانت خیلی‌ خوب بود. بازم بنویس لطفا
داستانهای اولین جق‌های دو نفره خیلی حال میده

0 ❤️

722405
2018-10-07 11:11:35 +0330 +0330
NA

اين فيلم اكشن بود يا رمانتيك دهن سرويس اصلا حال نكردم

0 ❤️

756951
2019-03-28 13:10:06 +0430 +0430

حسرت نوجوونیمو میخورم.نذارید حیف شه

0 ❤️




آخرین بازدیدها