قضیه منو خواهرم همونجوری آرام داشت پیش میرفت تا اینکه یکروز که حشرم زده بود بالا رفتم تو اتاقش.آیدا رو تختش دراز کشیده بودو وقتی منو دید که با عجله رفتم تو اتاقش یه لبخندی زدو به شوخی گفت چیه اومدی منو دید بزنی روحیه بگیری؟ منم فوری پریدم تو تختشو دو دستی سینه هاشو محکم چنگ زدم،سینه های تقریبا سفتی داشت که وقتی فشارش دادم با فرو رفتن انگشتام توش خیلی بهم حال داد.خواهرمم خواست دستامو از رو سینش برداره و با یه لبخند شیطنت وار بهم گفت که ولش کنم اما من حالیم نبود.خواهرمم که خوشش میومد هیچ حرفی نزد من از رو لباس چند دقیقه سینه هاشو مالیدم.کیرم دیگه به نقطه انتهایی بلندیه خودش(15-16 سانت)رسیده بود و از رو گرمکنم کاملا معلوم بود.خواهرم وقتی این صحنه رو دید بهم گفت که فعلا برم تو اتاقم بعدا یه حالی بهم میده چون مادرم خونه بود و منم قبول کردم. از وقتی رفتم تو اتاقم فقط به یاد حرف خواهرم بودم که گفت یه حالی بهم میده،یعنی بالاخره میخواست بهم بده یا بازم میخواست تو کف بزاره منو چون میدونستم که با دوست پسراش رایطه داره و اونجوری ارضا میکنه خودشو( اما میدونم خیلیها به خودشون میگن چرا کاری با این موضوع نکردی اونایی که خواهر بزرگتر از خودشون دارن درک میکنن که اگه پدر و مادر ادم این موضوع رو بفهمن دخترو خیلی اذیت میکنن و منم چون خواهرمو دوست داشتم نمیتونستم بهشون بگم از طرفی سنم هم خیلی کوچیکتر از اون بود بعلاوه از یه زمانی دید جنسی بهش پیدا کردم ،خب بگذریم)و میترسیدم اینبارم نتونم به خواستم برسم.یادمه دو سه ساعت بعد این موضوع حوالی ساعت 6 غروب پاییزی بود که بابام و مامانم واسه خرید رفتن بیرون.بعد چند دقیقه آیدا صدام کرد و منم با یه حس خوشحالی و البته دلهره و تپش قلب زیاد (چون فکر میکردم شاید واقعا میخواد یه حالی بهم بده)رفتم تو اتاقش. وقتی وارد اتاقش شدم دلم هوری ریخت پایین،با اینکه تو این چند مدت این صحنه رو زیاد دیده بودم اما انگار تا حالا با این صحنه مواجه نشدم. خواهرم موهای فرشو کاملا باز کرده بود وبعضی قسمتاشو از رو شونش انداخته بود جلوش طوری که کاملا رو سینش بود و چهرشو فوق العاده سکسی کرده بود،یه سوتین کرم که قسمت بالا تا نوک سینش توری بود پوشیده بود با یه شرت سفید معمولی که طرح چندتا البالو هم روش بود که احساس کردم این البالوها میتونن خوشمزه ترین آلبالویی باشن که تا حالا یکی خورده…
نوشته: امیر
مغز کیریتو گاییدم با توهماتت . من که نخوندم اما همون دو خط اول معلومه کسشعر تلاوت میکنی
هم خواهرت یه جنده حرفه ای هستش هم تو یه بچه کونی جلقی هستی بی شرف
سمين مميمي راست ميگه.
اگه فوحش ميدي پس اينجا تو اين سايت دنبال … ميگردي؟!
کیر ناصرالدین شاه تو کس خواهرت !!1!!!
اینطوری داستانت تاریخی هم میشه!11!!!
من تا حالا خیلی از داستان هارو خوندم و اکثرا حرفای چرت و بافته ذهنشون هست و فانتزی خیالات و فش هم دوست ندارم بدم و به افکار همه احترام میذارم.ولی خدایش میدونم داستانت دروغ هست ولی فکر سکس با خواهر یا مادر هم عذابم میده واقعا برا شما متاسفم که این طرز فکرو داری هر چند اسم انسان نمیشه به شما داد و لیاقت فش هم نداری فقط تاسف که یک حیوان هم حتی بهش فکر نمیکنه چه برس به انجام دادنش
خدا مرگت بده تو رو با اون خواهر حشریت و اون پدرومادری که همچین دسته های گلی درست کردن. اه اه اه . سگ از تو بیشتر غیرت داره
من نوشتم.البته مال 3 سال پیشه.روسایتم گذاشتنش.اسمش اتوبوس سکسی
سایت که سایت آزاده ولی فحش ناموسی دادن یا ندادن واسه شخصیت آدمه نه آزادی و زندانی بودن. بعدم من خودم داستان خالی بندی می نویسم ولی تهش میگم خالی بندیه مثلا برو داستان صیغه ای عیدت مبارک رو بخون. در پایان چه داستانت واقعی بود چه نبود کیرم توش… حداقل نمیتونی خوب خالی ببندی فحش خوب رو واسه خودت نخر…
خوبه رو شرتش البالو بود به خوردن کفایت کردی اگه خیار بود که شورتو میکردی تو کونت موز که حامله شده بودی کونی
آخه کونی آدم قحطی بود آبجیت اومده به تو داده تو هم رفتی کردیش مرتیکه جلقی خجالت بکش خونه وخونواده حرمت داره
شما که میخاید به نویسنده مطلب
شما که میخاید به نویسنده مطلب ناسزا بگید چرا داستان رو میخونید؟؟؟؟
.
.
.
کیری خب اگه تو شعور نداری ما داریم
آدم به شعورش بر میخوره بعضی چیزارو میشنوه
دیگه اون کسی که داستان مینویسه باید یکم واقع بین باشه و هر کس شعری که به ذهن مجلوقش
میرسه رو تایپ نکنه
آیه که نازل نشده باید همه داستان سکسی بنویسن
چقد میگیرین که دیگه این کس شعرارو ننویسین؟؟
dash1
واقعا حتی فکر نظر داشتن به خواهر یا مادر یا دیگر محارم برام عذاب آوره…
خدا لعنت کنه بانی این سایت رو …
خواهرت جندس کسکش