سلام
داستانی که براتون می‌نویسم متاسفانه قسمتی از زندگی منه .
اسم من مهدی من ۳۰ سال دارم در خانواده ای تقریباً پولدار و سطح فرهنگ بالا هستیم تنها خطاکار خانواده من هستم که فیلم پورنو می‌بینم و گاهی با دوستان میریم سکس پولی البته خانواده من متوجه کارهای من نشدن .
نمیدونم شاید افرادی از خانواده من مثل من کارهایی بکنند خب بی خیال بریم سر اصل مطلب.
من یک جوان ۳۰ ساله با قدی ۱۸۰ هستم بدن خوبی دارم چون بدنسازی و تناسب اندام میرم یک روز مادرم گفت نمیخوای زن بگیری تو کار داری خونه داری منم مثل جون های دیگه خام حرف های مادرم شدم آخه من احمق چرا باید زن بگیرم منی که همه جور حالی میکردم .
گفتم چشم مادر جان یک دختر خوبی برام پیدا کن روی چشمام اونم دختر دوست خودش رو معرفی کرد گفت ببینی غیر ممکنه خوشت نیاد مادرم هماهنگی لازم رو کرد منو پدر و مادر و خواهر بزرگترم رفتیم برای دیدن دختری که مادرم گفت این خانواده دوست قدیمی مادرم بودن دختری سفید و لاغر با چشم های عسلی زیبا آمد نشست با نگاه اول خوشم اومد مادرم راست می‌گفت ببینی خوشت میاد وقتی آمدیم بریم خونه مادرم گفت نظرت چیه گفتم خوبه بد نیست کلی تو راه بابام و خواهرم سربه سرم گذاشتن .
تمام کارها انجام شد خواستگاری رفتیم پدر مینا که همسر آینده من بود به بابام گفت ما دخترم رو به پسرتون میدیم ولی تنها شرطی که هست برای ما عیبه که دخترمون عقد یا نامزدیش طولانی باشه اگر همدیگر رو پسند کردن کارهای ازدواج رو انجام بدیم بابام نگاه من کرد و گفت قبوله گفتم قبوله ما آزمایش دادیم و نامزدی بعد عقد و عروسی اصلأ معنی نامزد بازی رو متوجه نشدم همش تو یک هفته انجام شد .
حالا کاری به این حاشیه ها نداریم شب زفاف مینا گفت مهدی جان باید چیزی بهت بگم گفتم بفرما گفت متاسفانه امشب شب دوم عادت ماهانه منه باید چند روز دیگه نزدیکی بکنی گفتم باشه اشکال نداره شب کلی باهم عشق بازی کردیم و تا نزدیکی صبح گذشت و کادوهای ازدواج رو گرفتیم بعد چهار شب گفتم حاضری گفت بله شب که شد وقتی دوتامون رفتیم تو اتاق لخت شدیم وقتی ژل روان کننده زدم آروم گذاشتم اجازه نمی‌داد به این راحتی بزارمش توش هی میگفت دردم میاد با یک بدبختی بعد از ۱۰ دقیقه پرده بکارت پاره شد کلی خون آمد ولی چی سه سانت هم کیرم توش نرفت با این همه ژل روان کننده داشت گریه می‌کرد از درد اون شب نتونستم سکس کنم با مینا همسرم گفتم شاید تنگه یا اولشه چند مدتی گذشت هر شب برنامه ما این بود .
تا اینکه نوبت گرفتم دکتر زنان مینا بردم برای معاینه وقتی رفت داخل بعد از چند دقیقه مینا آمد بیرون گفت دکتر کارت داره مینا خیلی بهم ریخته بود گفتم خیره .
رفتم خانوم دکتر به مینا گفت شما برو بیرون نشستم خانومی تقریباً ۴۰ سال سن داشت گفت آقا مهدی خانومت مشکل داره گفتم چه مشکلی گفت ببخشید میشه بگید اندازه آلت تناسلی شما چه اندازه هست؟
گفتم تا حالا اندازه نزدم گفت مگه میشه گفتم بله گفت خب مهم نیست متاسفانه ورودی دهن واژن خانومت تا ورودی رحمش سه تا چهار سانته بیشتر از این نمیتونه آلت تناسلی رو تحمل کنه گفتم خوب باید چه کنم گفت نمیشه کاری کرد یا اینجوری باهاش زندگی کن یا یک کاری دیگه بکن.
منظورش از یک کار دیگه یعنی طلاق بدم .
چند وقتی از این قضیه گذشت هرجا هر دکتری می‌رفتیم جواب درست نمی گرفتیم .
تا اینکه وقتی هم به من فشار میومد هم خودش خیلی اذیت میشد کارمون به طلاق کشیده شد .
اینم شانس گوه من بود. کیرم اندازه زدم برای اولین بار دیدم ۱۵ سانته آنقدر بزرگ هم نبود .
ممنونم که خوندید .
🙏🙏🙏🙏🙏

نوشته: مهدی