دنیای جدید (۳)

1402/12/07

...قسمت قبل

سلام مجدد به همه دوستان عزیز دلیل ببخشید با فاصله می نویسم بشدت سرم شلوغه
و ادامه دوران ما

بعد اون شب من حسابی فکرم درگیر بود صبح که پاشدم دیدم پیام داده دوباره اون دختره و نوشته چرا جواب نمیدی اگه میتونی فردا ساعت ۵ بیا همون پارک که دیدمت
بعد اینکه اینارو خوندم رفتم سمت پذیرایی تنها شانسی که آورده بودم جمعه بود وگرنه چطور میتونستم صبح بلند شم برم پادگان.
دیدم همه خوابن یه برگه تو اشپزخونه رو در یخچال چسب شده بود مریم نوشته بود
-عزیزم پاشدی برو وسایل صبحانه بگیر البته برای شهاب نوشته بود
منم رفتم لباس پوشیدم برم سنگگ و وسایل بگیرم همین که خواستم برم سمت در بیرون
از در دستشویی امیر اومد بیرون
×سلام سرکار میری پادگان
نه میرم نون بگیرم جمعه ها پادگان نیست ساعت پادگان ۵صبح نه ساعت ۱۱
×خوب صبر کن باهم بریم کله پاچه بگیرم
فکر نکنم کله پاچه واسه الان بمونه
×نه میشناسم جایی که تا ۱۲ کله پاچه داره
بریم باشه
سوار ماشین شدیم خیلی ماشینشو دوست داشتم اپتیما تازه اومده بود اون موقع خیلی خوشم میومد توش حال میکردم فهمید گفت که گواهینامه داری
اره بابا تو پادگان با ماشین سازمان میریم خرید تویوتا زیر پامه
×باریکلا به تو بچه درستی هستی اونجور که شهاب میگفت
مرسی شما ها به من لطف دارید
×تو میدونستی فانتزی مریم چیه و عاشق سکس با سرباز و دوست داره
گفتم والا من تا دیشب نمیدونستم فانتزی سکسی چیه
کلی خندید و گفت ساده بودنتو دوست دارم
گفتم آقا امیر مریم خانم همسر آقا شهاب تو فانتزی اونو از کجا میدونی درسته شما دیشب گروپ سکس کردید اما همه چی راجب میدونی
×گروپ سکس نیست ما تو اصطلاح فانتزیمون بهش میگیم سکس ضربدری این نوع سکس گاهی اوقات زندگی ادمو به تغییر میده گاهی جوابگو و راه گشای مسائل میشه و گاهی باعث جدایی و نابودی زندگی میشه
-آقا امیر چطوری میشه چطور این موضوع شروع میشه من واقعا ذهنم درگیر شده برام سوال چطور شما اجازه دادی و بیشتر از همه اون حرفا که دیشب بین سکس زده میشد قابل هضم برات هست
×کدوم حرفا اول اینو بگو
-خوب ببخشید وسط سکس خانم شما میگفت امیر ببین چه کصی ازم شهاب میکنه ببین شهاب زنه جنده تو رو میکنه
×خخخخخخ خوب همین فانتزی ما با این حرفا حسابی تحریک میشیم منم به شهاب میگفتم شهاب چه زنه جنده ای داری چه خوب کونشو پاره میکنم
-اره میدونم همه به هم می گفتید ما الان تو جمع یکی بگه زنتو گاییدم دعوا میشه قتل میشه
×خوب نیما جان تو خیابون هرکسی به ماهم بگه ما هم دعوامون میشه مادر طرفو میگام
×این فقط واسه اون سکس و فانتزی ماست.
رسیدیم جلو کله پاچه ای . رفتیم تو خیلی شلوغ بود هوا کمی سرد شیشه ها همه بخار کرده بود
امیر گفت تو چی دوست داری
گفتم من همه چی میخورم هرچی باشه واسه خودتون سفارش بده منم هرچی میخوای بگو
خلاصه دو دست کله پاچه گرفت تو دلم گفتم چقدر اینا شکمو هستن این همه میخورن
سوار ماشین شدیم راه افتادیم سمت خونه
-امیرخان میشه بدونم چجوری شد اینجوری شد
×چجوری شد نیما جان
-خوب گروپ دیگه ببخشید ضربدری
×داستانش طولانیه نیما الان تو چند جمله نمیشه گفت .اما بدون من آدم خیلی خوشگذرونی هستم و داغ خیلی شیطنت داشتم اونقدری که باعث شد لو برم و لیلا بفهمه و زندگیمون سمت طلاق بره اما من اجازه ندادم و سوق دادمش به این جریان البته اونم توسط شهاب که منو این مدلی راهنمایی کرد
-پس شهاب و مریم شمارو جذب این ماجرا کردن
×اولش اره دقیقا خوب شهاب یه نابغه است البته یه دیوانه سکس تا اینکه نابغه شغلی باشه
باهم خندیدمو رسیدیم خونه
رفتیم بالا همه هنوز خواب بودن
رفتیم سمت آشپزخونه و امیر گفت چرا دیشب تو زیاد تمایل با لیلا نداشتی برام سواله
-ببخشید من نمیدونستم باید مساوی با خانمها سکس می کردیم
کلی خندید و گفت: نه خوب جذابیتی نداشت خانوم من برات
-چرا اما احساس میکردم مریم یه محبت خواصی بهم داره و خیلی مشتاق بودم باهاش رابطه داشته باشم
×میخوای الان بری اتاق خواب پیش لیلا سوپرایزش کنی
-با تعجب گفتم یعنی برم زنتو بکنم
×اره برو تو منم میخوام بشینم ببینمتون.
پشمام دوباره فر خورد گفتم یا خدا تو چه جنده خونه ای افتادم البته خوب من ناشی بودم نمیدونستم جریان و فانتزی و زندگی زن و شوهری چطوره
-آب دهنمو قورت دادم گفتم اقا امیر میخوای امتحان کنی منو
×نه بابا چه امتحانی تو دیشب همه چی دیدی همه کاری جلوت انجام شد خودت جزئی از سکس بودی امتحان چی
-میگم که الان زشت نیست خانومت خوابیده
× نه من دوست دارم اینکارو کنی اما اونجوری که من میگم
-شما چطوری میگی امیرخان
×برو تو کنارش دراز بکش و دستمالی کن منم از پشت پرده کناری قایمکی نگاه میکنم و تو اصلا نباید به روی خودت بیاری که من دارم میبینمتون حتی دیدی هم منو نباید واکنش نشون بدی .لیلا باید فکر کنه تو دزدکی رفتی تو اتاق و میکنیش
-گفتم آقا امیر این چیزی که میگی عین بازی تئاتر خوب تو چرا اینجوری معادله میچینی من وسطاش شمارو ببینم خنده ام میگیره یا زری میزنم
×خنک نباش این فانتزی منه
-میگم امیرخان ما تو این سکس چندتا فانتزی داریم
×خخخخخخ خنگ نباش برو ببینم چیکار میکنی اما چیزی خوردی
نه هیچی
×برو یه شکلاتی چیزی بخور بیا
رفتم از رومیز دوتا کاکاو برداشتم یکی گذاشتم دهنم نم نم میک زدم یکی تو جیبم که بزارم دهن لیلا که کسکش دهنش الان بو گوه میداد به اون بدم
داشتم میرفتم اتاق امیر گفت تو دیشب خیلی کمرت سفت بود چیزی خوردی
گفتم نه مشروب که میخورم بشدت دیر ارضا میشم ولی بدون مشروب نهایت ۱۰ دقیقه بتونم ادامه بدم
گفت خوب کاندوم که دیشب انداختی بشدت تاخیری بود اونم تاثیر داشت . بزار بهت کاندوم بدم چون جلو ساک زدن لیلا کم میاری
گفتم باشه دوتا کاندوم داد بهم و با هم رفتیم تو اتاق .اون رفت سمت بالکن که پنجره هم کنارش بود یه پرده بزرگ داشت و یه شال کنارش که رنگ قهوه‌ای بود مادرجنده جوری پناه گرفت استتار کرد اونجا دیده نمیشد هم خنده ام میگرفت هم استرس داشتم .کیرمم جوری رفته بود تو انگاری حلزونه مرده بود .
با استرس رفتم رو تخت و پتو رو دادم کنار و رفتم زیر پتو استرس داشتم یه وقت بیدار بشه بزنه تو گوشم .از پشت بغلش کردم چقدر بدنش گرم و داغ بود آتیش بود لامصب نم نم کیرم یه تکون خورد امیدوار شدم خخخخخ .
دست انداختم رو سینه هاش یه لحظه یه تکون از سر اینکه تن من سرد بود و دستام سرد خوردش
اروم گفت جون راست کردی برام دوباره بکنی
منم چون نمیدونستم چی بگم یه مممممم کردم
گردنشو بوسیدم و شروع کردم سینه هاشو از مالیدن و همزمان کیرمو به کونش مالیدن اونم تکون های ریز و کون گرد و گنده شو قلمبه میکرد و فشار میداد سمت من
آخ دلم کیر میخواد امیر
گفتم من نیمام
سریع برق گرفت پرید کنار
+دیونه داری چیکار میکنی
-ببخشید دیشب خیلی مست بودم جواهری مثل شما زیاد قسمت من نشد
+پاشو پاشو الان امیر میاد کجا رفته امیر
-رفت کله پاچه بگیره
+پاشو برو بیرون
-نمیشه یکم حال کنیم .
+چه غلطا گمشو بیرون
یهویی به پشت سر من خیره شد و ساکت ۳۰ثانیه سکوت کرد
یهو گفت:
+مطمئنی که امیر رفته کله پاچه بگیره
-اره اینجوری گفت رفت بیرون
+باشه بیا بغلم اما نباید این کارمون بفهمه امیر
باشه حله نمیفهمه
بغلش کردمو یه لب گرفتم وای دهنش بو میداد گفتم برم دستشویی بیام
+اتاق حمام داره برو اونجا بشور بیا
چشم و شکلات دادم بهش و پریدم دستشویی
این حرکت برای این بود که شکلات دادنم تابلو نباشه
تا اومدم برم متوجه شدم داره به امیر که قایم شده چشم و اشاره میکنه
فهمیدم اون سکوت نشونه این بوده و امیر اجازه داده بهش که سکس کنیم
مادر این فانتزی رو گاییدم چه چیزیه یعنی یه روز منم زنمو میدم بکنن بگم فانتزیه همون لحظه کیرم بشدت راست و سفت شد
از حمام اومدم ۲دقیقه ای زود بغلش کردم و گفتم تا امیر نیومده بده
+جوووووون نیما میخواد کص منو قبل اومدن شوهرم جر بده اوووووووف
لبم چسبوندم بهش و عین دیوانه ها میخوردم و دست انداخته بودم رو سینه هاش و گاهی هم با کصش بازی میکردم اصلا یه وضعی بود نمیدونستم چیکار میکنم
+اخ جون نیما تو چه سگ حشری جون .کس تنگ منو میخوای بکنی
اره میخوام تورو قبل اومدن شوهرت بکنم
+اخ نیما این کص مال تو اخ جوووووون
اره ماله منه
از روم بلند شد و خودشو کشید بالا و کیرم گرفت دستش شروع کرد به ساک زدن
وای چه ساکی میکرد تو حلقش اوق میزد میاور بیرون تمام آب دهنشو تف میکرد سرش و میکرد تو دهنش منم آدمی هستم با ساک زدن سخت آبم میومد اما این جنده اصلا یه هیولا بود تو ساک زدن سرمو گذاشتم رو بالشت و کمی سرمو به عقب کردم و دیدم امیر کیر بدست داره نگاه میکنه
لیلا هم همش سمت نگاهش به اونه
لیلا کیر در اورد بیرون گفت همچین ساکی کسی برات زده تاحالا من با نفس تند گفتم جوووون نه نه همچین ساکی نزده برام کسی جووووون سکسی
+میبینی چه ساکی میزنم اخ اخ کاش امیر میدونست دارم الان جنده‌گی میکنم اووووف
-جوووون زن جنده تو گاییدم امیر زنتو دارم میکنم
+اخ کلا ۳دقیقه نشد احساس کردم داره آبم میاد
گفتم آبم داره میاد وایسا زود استپ کرد
کیرم کشید بیرون و گفت کاندوم زود از تو جیبم در اوردم و همزمان شلوارم کامل از پا در آوردم
کاندوم کشید رو کیرم و گفتم برگرد
+وایسا یکم کاندوم روش بمونه تاخیری عمل کنه.
تا اون موقع اینو نمیدونستم ۱دقیقه خایه هامو فقط خورد و بعد منو خوابوند نشست رو کیرم
پاهاش کنارم بود و بشین پاشو میکرد اخ که منم عاشق این حرکت بودم
لیلا به امیر نگاه میکردو لباشو گاز میگرفت به امیری که مثلا من خبر ندارم و نمیدونم
+جون کص زن امیر بهت حال میده کصم تنگ مگه نه ؟
-اره اره این کس تنگ و من میکنم.
( چه اسراری داشت که کس تنگی داره در صورتی که خیلی تنگ هم نبود گشاد بود ولی نه اونجوری که کیرم توش لق بزنه اما هی اصرار میکرد کصم تنگه مگه نه .خوب کسکش بگم کس گشاده پا میشی نمیدی که دیگه بهم)
دیدم امیر چه جقی میزنه
لیلا گفت نمیخوای داگی بزنی
چرا میخوام زودی پوزیشن عوض کردم اومدم پشتش
کون گنده ای بود اما لاش باز شد دیدم سوراخش انگاره بیرون زده از چند ضلع کونش جر خورده بود خوشم نیومد راست پس دیگه رو سوراخش زوم نکردم
محکم ضربه میزدم و اونم داد میزد
+وایی وایی جون دارم کس به کی میدم
-به نیما میدی به نیما جووووووون
+امیر منو بگا مثل سگ بگا باشه
-اره جنده مثل سگ میگام
+اخ کاش امیر بود میدید چه جنده ای شدم
-جووووون آره جلو اونم میکنمت اووووووف
گفتم همون داگی بیا لبه تخت من پایین رو زمین وایسم تخت خیلی داره فرو میره میشکنه یه وقت
کشیدم کنار تر و چه میکوبیدم تو کسش اطراف کیرم درد می گرفت همچین می کوبید
داشت آبم میومد گفتم دارم میام گفت جوووون بریز توش جوووون
ریختم تو کاندوم چند ثانیه همون حالت موندم ارضا شدم
کشیدم بیرون کیرم داشت شل میشد گفت نیما زود برو سرویس
پاشدم رفتم سرویس
خایه هام یهو پیچید
دیدم مریم تو پذیرایی و زود دویدم سمت دستشویی
چرا من لباس نپوشیدم چرا اینجوری اومدم بیرون خجالت کشیدم
رفتم سرویس و موندم یکم اروم اومدم بیرون دیدم تو پذیرایی رو مبل نشسته و به سمت من نیست صورتش رفتم سمت اتاق خواب اونا که لباس بردارم و دیدم حموم رفته لیلا و امیرم پشت پرده نیست و متوجه شدم باهم رفتن حموم زود لباسم پوشیدم اومدم بیرون
رفتم سمت آشپزخونه و گفتم مریم جان کله پاچه گرفتیم
مریم خیلی اروم و بی رمق گفت دیدم
اومدم سمتش دیدم تو گوشیه محل نداد
گفت میشه صبحانه تو بخوری و جمع کنی بری دیگه نبینمت
قلبم یهو ریخت گفتم چشم اما چی شد
گفت همین که گفتم زود باش برو
گفتم مریم خانم حرکتی کردم
فقط همین که گفتم زود تا حالتو نگرفتم
برو بیرون از خونه من
با سرعت و دل شکسته رفتم سمت اتاق و جم و جور کردم و رفتم بیرون
حالم خیلی گرفته بود
گفتم دلیل این کارش چی بود
اون که مهربون بود با من همیشه با لبخند حرف میزد با من
چه زود همچین موقعیت از بین رفت
ساعت حدود ۱بود نمیدونستم چیکار کنم گوشی برداشتم زنگ بزنم خونه دایی که برم اونجا دیدم اون پیام دختر رو که گفته بود ساعت ۵بیای پارک
۴ساعت باید چیکار میکردم دیدم اون طرف خیابون یه هم خدمتیم داره سیگار میکشه و راه میره
رفتم سمتش و گفتم اینجا چیکار میکنی گفت پادگان مونده بودم حوصله ام سر رفته بود دارم میرم کافی نت فیس بوک بچرخم
منم فیس بوک زیاد نرفته بودم و زیاد نگاه نمیکردم
خلاصه دل شکسته و مایوس رفتم باهاش کافی نت
تا ساعت و ۵کنم

ادامه داره داستان جدا نشید سعی میکنم زودتر بقیه شو بنویسم

ادامه داره

نوشته: نیما


👍 41
👎 3
48401 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

972826
2024-02-27 13:20:53 +0330 +0330

👍👍👍👍

0 ❤️

972834
2024-02-27 15:06:21 +0330 +0330

جزئیاتو بیشتر باز کن اشکال نداره بذار طولانی تر بشه .

1 ❤️

972932
2024-02-28 09:24:50 +0330 +0330

داستانت خوبه سعی کن زود بنویسی بقیشو

0 ❤️

973129
2024-02-29 22:41:01 +0330 +0330

عالی بود

0 ❤️

973189
2024-03-01 03:18:46 +0330 +0330

ادامه بده ببینم تهش جی میشه بعد نظر میدم

0 ❤️

973399
2024-03-02 22:34:14 +0330 +0330

ادامه بده

0 ❤️

974436
2024-03-09 22:07:05 +0330 +0330

ادامه بده جالب شد

0 ❤️




آخرین بازدیدها