توجه اسم ها مستعارند
سلام بچها من تازه وارداین سایت شدم اسمم سینا۲۶سال دارم قیافه خیلی جذابی دارم دارم و امکان نداره کسی اهل دل باشه بهم نه بگه بچه شمالم من تو ساحل گیسوم توی یکی از کافه هاکار میکردم تعطیلات عید بود خیلی شلوغ بود منم داشتم بامشتری ها سروکله میزدم که یه دفعه یه زن خوشگل وخوش هیکل اومدوکفت براش قلیون بزنم منم موقعه قلیون زدن همش نگاش میکردم قلیونو بردم براش گفت برام کام بیارگفتم منم پیشش نشستم وشروع کردیم به حرف زدن اسمش شیرین بود بچه تهران بودباپدرومادرش اومده بودو مطلقه بودخلاصه شمارشو قبل رفتن گرفتم وتوواتساپ شروع کردیم چت کردن بعدقرارشدشب اوناتوساحل چادربزنن وشب بمونن همینطورم شدبعداینکه پدرومادرش خوابیدن بهم پیام دادبیابریم قدم بزنیم منم کلیدیه خونه دستم بودواجاره میدادم اونشب ازقصداجاره ندادم اگه بشه ببرم بکنمش خلاصه رفتم پیشش و شروع کردیم حرف زدن همینطورکه داشتیم حرف میزدیم دستموگذاشتم لاپاهاش دیدم هیچی نمیگه بعدخواستم دستموبکنم توشورتش گفت یکی میبینه گفتم پس بیابریم خونه اول بهونه آورد خلاصه بعدکمی حرف زدن بردمش خونه رسیدیم دروکه بستیم ازپشت بغلش کردم وشروع کردم به خوردن ولاله گوشس همینجوری که میخوردم سینه هاشم میگرفتم انقداینکاروانجام دادم که خودش گفت لباسامونودربیاریم لباسامودرآوردیم سفیدبدنش شهوتموچندبرابرکرد وشروع کردیم به خوردن سینه هاش ،سینه هاشومیخوردم وانگشتمم کرده بودم توکوسش وباچوچولش بازی میکردم بعدش ۶۹خوابیدیم شروع کردیم به خوردن کیروکوس همدیگه بهش گفتم بسه خوابوندمش وپاهاشودادم بالاسرکیرموکمی مالیدم به کوسش وتاته فروکردم توکه آه بلندی گفت ومنم شروع کردم تلمبه زدن اونم فقط میگفت بکن بعدجنددقیقه پوزیشن عوض کردیم واون قمبل کرد برام دوباره شروع کردم به تلمبه زدن که دیدم دارم ارضامیشم درآوردم همه آبموخالی کردم روکمرش

نوشته: مردجذاب