من کریم هستم 59 ساله از تبریز و این داستان مربوط میشه به حدود چهل سال قبل یعنی اواخر حکومت شاه
اون موقع تو تبریز کمتر کسی اجازه میداد دخترش بره بیرون به خاطر ممنوعیت حجاب و مردای ترک خیلی رو ناموسشون حساس بودن (و هنوزم هستن)
اما تو یکی از محلات فقیر شهر یک مجموعه خونه شبیه مسافرخونه بود که دو سه سالی میشد تبدیل به فاحشه خونه شده بود اما مثل فاحشه خونه های اروپا نبود که بری انتخاب کنی بلکه باید دختر رو میبردی اونجا و باهاش سکس انجام میدادی
عاشورای سال 56 بود و تو تبریز غوغای محرم بود از طرفی روحانیون شهر همگی طرفدار خمینی بودن و تو حسینیه ها و مسجد ها علیه شاه حرف میزدن
تو خونه ما 12 نفر زندگی میکردن و اون شب همگی یا رفته بودن عزاداری یا نذری میدادن و خلاصه گیر کار های محرم بودن
من هم که چند وقتی بود خبر فاحشه خونه رو فهمیده بودم و دنبال فرصت مناسب بودم شب عاشورا به جای مسجد رفتم محله مذکور و دیدم خلوته فقط دو سه نفرو دیدم که انگار مست بودن
هیچ دختری به ذهنم نیومد که ببرمش برای سکس چند دقیقه همونجا منتظر موندم و یه دختر مست دیدم که حواسش به دور و بر نبود و همین طوری راه میرفت چند بار هم به در و دیوار خورد منم فرصت رو مناسب دیدم و رفتم گرفتمش و درست وایسوندمش گفتم مستی بیا بریم تو (ترکی گفتم) اونم حواس به هیچی نبود و مخالفت نکرد منم به سختی بردمش داخل یکی از اتاقا و چراغ رو روشن کردم و انداختمش رو تشکی که تو اتاق پهن بود
یه نگاهی به اطراف کردم و رفتم دامنش رو زدم بالا و شروع به لیسیدن کسش کردم که صدای لذت بردنش بلند شد و منم بیشتر تحریک میشدم
رفتم سراغ سر و گردنش و حسابی بوسیدمشون و بعد بلندش کردم تا لباسشو در بیاره و همین کارو کرد و منم ممه هاش رو خوردم اونم لذت میبرد
خلاصه خیلی تحریک شده بودم شلوارمو در آوردم و کیرم رو کردم تو کسش و روش خوابیدم و همین طور تلمبه میزدم خیلی زود ارضا شدم و رو تشک خالیش کردم
اونم بی حال همون طور افتاده بود سریع شلوارمو پوشیدم و برگشتم خونه
نوشته: karim
یکم تاریخ بخون بفهم سال 56 که گفتی حجاب زوری نبوده که مردم نزارن دخترشون بره بیرون اون قانون زمان رضا بود محمدرضا بعد سلطنت برداشت کسشعری بیش نبود داستانت من میدونم فاحشه خونه ها و میخونه های تبریز کجا بودن اون طور که آدرس دادی نبود اگه میخای کامل توضیح بدم بیا خصوصی
عه بالاخره اینترنت خانه سالمندان هم وصل شد!
ببین ما اینجا استاد تاریج، جغرافیا معارف زیست شناسی و… رو داریم راجب هرچی کسشر بگی سریع مچتو میگیرن اصن من تورکی بیلمیرم فقط دا سیکیمی اییرسن اینم به زبون خودت گفتم که متوجه بشی
نویسنده این متن به خودی خود یه پدیده نایاب به حساب میاد:
پیرمردِ کس لیسِ دروغگویِ آلزایمریِ متجاوزِ جلقیٍ بی سوادِ دین ستیزِ عَن
گفتی کریم یاد کلیم پسرک برنامه کودک افتادم آخه اون بچه هم تبریزی بود فقط اون کلیم بامزه بود و شما کریم لوس و دروغگو
احتمالا بچه تبریز نیستی چرا که اکثر اطلاعاتی که در مورد تبریز دادی غلط و چرت بود
از اون موقع تا حالا کس خلاف نکردی مگه خاطره عهد رنسانس رو میگی عمو جون؟؟؟بیا خودمو بکن البته من دامن نمیپوشم تاب شلوارک میپوشم
داش باشیوا سیچیم سنین گوتورن تبریز آدین نیه پیس الیسن حتما کی تورک دیسن ایستیسن ابریمیز گده کوس خول گده یازماسان دیلر گوت سن؟ کی یازدین ثابت الدین کوت سن
مردم قدیم اینقدر حرمت نگه میداشتن ک محرم عرق نخورن . حرف هاتو بفهم
پیر جلقی ندیده بودیم (hypnotized)