آقای صاحب خونه

1397/09/18

شوهرم توی یه شهری کار پیدا کرد و من رو با خودش برد اونجا یه خونه گرفتیم صاحب خونمون یه مرد پشمالو و قد بلند بود من شوهرم رو خیلی دوست دارم اسمم اعظم هستش و شوهرم اصغر خونه ای که گرفته بودیم تقریبا میشه گفت نیم پلاک بود خونه ی صاحب خونمون از پنجره به خونه ی ما مشرف بودش زن زشت و پلاسیده ی داشت خودش تقریبا 45 سالش بود همیشه میومد بالا پشت بوم و زنای همسایه رو دید میزد یه روز از پنجره بیرون رو دیدم وااای داشت با کیرش ور میرفت من غیر از اصغر دست هیچ مردی بهم نخورده بود فقط تو دوران دبیرستان توی یه پاساژ یه سربازی منو انگشت کرد تا صبح با یادش میلرزیدم …ولی از روی شلوار درست کیرش دوبرابر کیر اصغر بود …خلاصه چند وقت گذشت تا اینکه پاییز شد و ما با پنجره باز شب میخابیدیم
یه شب وسط سکس اصغر روی من خابیده بود و تلمبه میزد یهو چشمم افتاد به عمو هوشنگ داشت با کیرش ور میرفت و مارو دید میزدنمیدونستم چکار کنم ولی ترسیدم به اصغر چیزی بگم چندین بار این کاررو میکرد و مارو دید میزد نا گفته نمونه اصغر دیر به دیر منو میگایید تقریبا هفته ای یه بار فوقش دو بار و جالبه هروقت توی سکس بودیم هوشنگ حاضر بود تا اینکه داشت کم کم خوشم میومد از اینکه هرشب یکی منو دید میزنه حال میکردم خلاصه هوا سرد شد و شروع کردیم پنجره رو بستن شاید باورتون نشه ولی گاهی دلم براش تنگ میشد و پرده رو کنار میزدم و میدیدم تو سرما دستش به کیرشه و داره دید میزنه به خونه های دیگه و میماله اولش میخندیدم ولی بدم نمیومد بهش یه حالی بدم شروع کردم لباس جلوی پنجره عوض کردن و بهش حال دادن تا اینکه یه روز زنش اومد خونمون و گفت نذری داره و برم کمکش برای پختن فرداش اصغر رفت سر کار و منم رفتم خونه همسایه دیگشون کوچیک بود ازمن دیگ خاست براش ببرم بهش گفتم توی کمد دیواریه اون گفت به عمو هوشنگ بگم خلاصه عمو هوشی رو بردم خونمون اونجا بود که فهمیدم بدبخت کم داره و ادم نرمالی نیست و خودش رو بهم میمالید و عرق میکرد تا دیگ رو از دریچه اورد پایین ولی کیرش خیلی خوب بود وقتی فهمیدم کم داره و یه تختش کمه جرات پیدا کردم و فردا صبح وقتی طبق معمول بالا پشت بوم بود لباس نازک سفید پوشیدم با شورت مشکی و صداش کردم میخاست از پنجره بیاد داخل گفتم نه از در بیا از در اومد گفتم بفرمایید گفتم پاهام درد میکنه گفت ببرمت دکتر خندیدم گفتم نه عمو هوشنگ برام بمالشون خابیدم رو شکمم و اونم پاهام رو گرفت تو دستش من از هیجان دندونام بهم میخورد اونم نیم ساعت فقط پاهام رو میمالیم من لباسم رو دادم بالا گفتم بالاتر و اه میکشیدم اونم اومد بالاتر دستش رو گرفتم گذاشتم رو کونم گفتم عمو هوشنگ اینجار بمال بدجور منو ماساژ میداد خودم رو چرخوندم سمت بغلش دستم خورد به سینش و موهای سینش رو براش مالیدم اومدم سینش رو ببوسم اون منو بلند کرد گذاشت رو اوپن شلوارش رو دراورد وقتی کیرش رو دیدم خاستم فرار کنم ولی گذاشتش تو کوسم و نزدیکه بیست دقیقه تلمبه میزد ازدرد داشتم از حال میرفتم بزور خودم رو نگه داشتم ابش رو ریخت و رفت اون روز و تا به الان دیگه به هیچکسی جز شوهرم کوس ندادم ولی شاید هزار بار با یاد اون سکس ساده و جالب خود ارضایی کردم.

نوشته: اعظم


👍 33
👎 18
175637 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

734729
2018-12-09 20:49:59 +0330 +0330

زن اون کیری بود شوهر تو نبود. اون ناقص العقل بود تو مثلا عاقل بودی. اون منحرف بود تو سرما روپشته بوم کون لخت می گشت تو مثلا سالم بودی. بعد چی شد اخرش اون تورو کرد؟؟؟ ?

پی نوشت : اون نقشه ساختمون که تو کشیدی مهندس اهرام میدید کف بالا می اورد خالی بند!! در ضمن دیگ اونم از نوع بزرگ مخصوص نذری اش تو کمد دیواری جا میشه؟؟ همون دیگ با سه پایه اش… ?


734731
2018-12-09 20:52:23 +0330 +0330

از اسامی اصغر و اعظم استفاده میکنین که داستان طبیعی تر جلوه کنه؟

اما هر طور فکر میکنم اینجا جای اصغرها و اعظم ها نیست


734741
2018-12-09 21:10:05 +0330 +0330

ننویس خاک عالم تو سرت. ننویس عامو. هر چی اصغر و اعظمه در داستان ها آخر به فاک می‌روند. ننویس عامو

1 ❤️

734742
2018-12-09 21:13:32 +0330 +0330

آخی … چقدر مهربونی تو آخه بشر … دلت براش سوخت بهش دادی ؟ تازه قبلش که نمیدونستی یه تختش کمه دودل بودی، بعد که فهمیدی اینطوریه تصمیم گرفتی بدی؟؟ الهی … اصن دلم برات کباب شد … تو یه فرشته ای … شوهرتم امیدوارم اگر کسی رو دید که دلش به حالش سوخت، ترتیبشو بده و بیاد خونه حالتو بگیره. اصن طرف رو بیاره تو خونه جلوی تو بکنه، ثواب هم داره

0 ❤️

734780
2018-12-09 23:41:33 +0330 +0330
NA

دستت رو از کیرت وردار جقی آفرین دیگه ننویس

0 ❤️

734806
2018-12-10 06:07:04 +0330 +0330

اصغر، هوشنگ
این نبرد بزرگانه اصلا کی جرات میکنه در مورد اصغر و هوشنگ نظر بده

1 ❤️

734822
2018-12-10 08:01:52 +0330 +0330

کوصی که با کیرغریبه آشنا شه وازش لذت برده باشه(بجزتجاوز) محاله دیگه نده،
پس دروغ نگو که دیگه ندادم، بقیه مواردو بچه ها گوشزد کردند.

پی نوشت:در سکس با کرولال ،معلول وکم عقل ودیوانه ها لذتی عجیب نهفته است آب بدنو تا ته میکشند اصلا مکنده عجیبی دارند با تمام وجود سکس میکنند.
خودم تجربه سکس با کرو لالو داشتم از جنبه طنزش ، رفتاراش،فشاراش وسرصداش بیشتر لذت میبری. خخخخ

5 ❤️

734842
2018-12-10 10:25:04 +0330 +0330

درود بر تو خواهرانقلابی

0 ❤️

734847
2018-12-10 10:55:04 +0330 +0330

نیم پلاک دیگه چیه؟؟معلومه معمار هستی…تراز بنایی و شاقول و کمچه از پهنا تو کیونت…
عمو هوشی احتمالا زده مختو گاییده بجای کست…

0 ❤️

734867
2018-12-10 13:40:39 +0330 +0330

ممنون خوب بود زحمت کشیدی
ساده ولی واقعی
بازم مرسی
خسته نباشید

0 ❤️

734887
2018-12-10 17:54:58 +0330 +0330

عمو کاندومی کجایی؟ بیا بخورش

0 ❤️

734915
2018-12-10 22:07:52 +0330 +0330
NA

شاه ایکس حرف منو زده فقط یه سوال ابشو خالی کرده تو کست بچه چی شد ؟؟؟

1 ❤️

734919
2018-12-10 22:23:32 +0330 +0330

داستانش خیلی به واقعیت نزدیک بود.مرسی داستان خوبیبود

0 ❤️

734933
2018-12-10 23:48:35 +0330 +0330

ای بابا چقدر چشات تیز بود که از اون فاصله اندازه کیرش رو با مال شوهرت مقایسه کردی…

0 ❤️

734939
2018-12-11 03:43:40 +0330 +0330

ژنتیک ثابت کرده ازدواج اعظم (لارج) و اصغر (اسمال) به احتمال ۹۷/۳ درصد ”مدیوم” میشه. بهت تبریک میگم بابت ازدواج معقولت اعظم خانم.

1 ❤️

735010
2018-12-11 10:52:18 +0330 +0330
NA

شوهرت تو رو کم میکرد هفته ای یک یا دوبار ! مگه بقیه شوهرا روزی دوبار با زناشون سکس دارن ؟ بعید میدونم نویسنده یه زن شوهردار باشه

0 ❤️

735018
2018-12-11 11:14:41 +0330 +0330
NA

بازم تخیلات یک جقی

0 ❤️

736921
2018-12-23 07:37:50 +0330 +0330

مرسی.اعظم به منم میدی

0 ❤️




آخرین بازدیدها