شونزده سالم بود ، یه پسر لاغر با پوست گندمی ولی بدون مو و باسن و رون توپر که از نظر بدنی بیشتر شبیه دختر بود تا پسر . عصر یه پنجشنبه ی تابستونی که با همه ی پسر عمو ها و پسر عمه ها خونه ی مادر بزرگ جمع بودیم تصمیم گرفتیم بریم استخر. قرار شد هر کس بره از خونشون مایو و حوله اش رو برداره و راس ساعت مقرر جلوی استخر حاضر باشه. همه توی یه رده ی سنی بودیم جز پسر عمو علیرضا که ۶ سال از من بزرگتر بود.
خلاصه استخر رو رفتیم بعد از کلی شوخی و بازی و خنده اومدیم بیرون و رفتیم همگی با هم شام خوردیم و برگشتیم خونه ی مادر بزرگه.
بعد از یه روز خوب با کلی اتفاقای قشنگ تصمیم گرفتیم شب هم اونجا بمونیم. تا چند سال پیش تو همه ی خانواده ها از این برنامه ها زیاد بود که همه یه شب رو دور هم خونه ی مادر بزرگ میموندن. خلاصه کنم وقت خواب شد رخت خواب ها رو پهن کردیم همه کنار هم خوابیدیم.
من کنار دیوار بودم و بعد از من علیرضا خوابید . از فرط خستگی تو پنج دقیقه ی اول خوابم برد.نمیدونم چقدر از شب گذشته بود که با یه اتفاق غیر طبیعی بیدار شدم. دست یه نفر که پشت سرم بود رو توی شورتم حس میکردم. چون تازه بیدار شده بودم مغزم هنوز کار نمیکرد و نمیدونستم کیه. یه کم فکر کردم و به خودم اومدم یادم افتاد علیرضا اونجا خوابیده بود.نمیدونستم باید واکنشم چی باشه. دو دل بودم که پاشم بشینم و سر و صدا کنم ، یا بذارم ببینم تهش چی میشه. قطعا اگر بلند میشدم ابروریزی راه میفتاد ، تو همین فکرا بودم ، اونم همچنان داشت سوراخمو با انگشت میمالید.بعد از یکی دو دقیقه تصمیم گرفت شلوار و شورتمو پایین بکشه ، خیلی آروم و با احتیاط داشت اینکارو میکرد که مثلا من بیدار نشم.دروغ چرا با این مالیدنا منم تحریک شده بودم و یه حس جدید رو داشتم تجربه میکردم. تا قبل از اون سنگین ترین خلافی که کرده بودم جق بود مثل همه ی پسرا.حس شهوت و هیجان و ترس قاطی شده بود و قدرت تصمیم گیری رو ازم گرفته بود . نهایتا تصمیم بر این شد که صبر کنم ببینم چی میشه اخرش.یه طرف شلوار و شورتمو پایین کشیده بود ولی اون طرفی که روی زمین بود و بین بدنم و زمین گیر کرده بود رو نمیتونست بکشه پایین به راحتی.
داشت با احتیاط و کمی زور سعی میکرد اونم پایین بکشه ، نمیدونم حس کنجکاوی بود یا شهوت باعث شد خودمم کمکش کنم ، با حالت اینکه تو خواب دارم تکون میخورم خودمو برگردوندم و روی شکم ( دمر ) خوابیدم. تا تکون خوردم اونم ترسید و دستشو کشید ولی بعد از چند لحظه که دید بیدار نشدم دوباره اومد سراغم. حالتی که خوابیده بودم بهترین حالت ممکن برای اون بود و چیزی جز این نمیخواست. چند لحظه گذشت دیدم داره لپ های کونمو میماله و سوراخمو ماساژ میداد. یه کم اینکارو کرد بعدش اومد و نزدیکتر و اروم لای کونمو باز کرد و یهو زبونشو کشید روی سوراخم. کل بدنم لرزید با این کارش و ناخودآگاه خودمو یه لحظه جمع کردم که همین باعث شد بفهمه که بیدارم و هیچی نمیگم. جراتش بیشتر شد و خیالش راحت شد افتاد به جون سوراخم و لیس میزد و میخورد زبونشو میچرخوند دورش و منم تو آسمون بودم از بس لذت داشت. چند دقیقه ای به همین منوال گذشت و یهو درد شدیدی پیچید تو کل بدنم و فهمیدم انگشتشو کرده داخل کونم ، نمیشد تحمل کرد خودمو کشیدم جلو که انگشتش در بیاد. دوباره با زبون رفت سراغ سوراخم و اینبار زبونشو میکرد داخل سوراخم ، یه کم سوزش داشت ولی لذتش بینظیر بود. مجدد انگشتش رو به ارومی فشار داد ، درد داشتم ولی مثل چند دقیقه قبلش نبود ، میشد تحملش کرد. با تف و ماساژ سوراخ ، سوراخم یه انگشتش رو قبول کرد . طولانیش نکنم انگشت دومش رو اضافه کرد و باز هم روند قبلی تکرار شد و بعد از درد و سوزش و کلی ور رفتن انگشت دوم و سوم رو هم جا داد. سوراخم با تف های اون و عرق های ناشی از درد خودم خیس خیس شده بود . از جاش بلند شد و شلوار و شورت خودشو پایین کشید و خودش روی من انداخت و کیرشو با تف خیس کرد و گذاشت در سوراخمو اروم فشار داد داخل که دوباره بدنم تیر کشید و خودمو کج کردم و کیرش در اومد . همون طور که روم دراز کشیده بود پشت گردنمو با زبونش نوازش کرد که با این کارش بدنم خود به خود شل شد بهم حال داد این کارش. دوباره کیرشو تنظیم کرد روی سوراخم و به ارومی فشار داد ، سرش که رفت داخل نگه داشت ولی من درد شدیدی داشتم و داشتم به خودم میپیچیدم. دستاشو از زیر بغلم اورد جلو و دستای منو گرفته بود و ماساژ میداد با زبونش هم لاله های گوشم و پشت گردنمو نوازش میکرد. یه کم گذشت دردش برام عادی شد و اونم دید دیگه در حال زور زدن نیستم ، اروم اروم کیرشو بیشتر فرو کرد تا اینکه دیدم دیگه بدنش کامل چسبید به کونم و فهمیدم تا تهشو جا داده تو کونم. نمیدونستم کیرش چند سانته و کلفتیش چقدره ولی از دردی که داشتم تحمل میکردم حس میکردم یه دسته بیل تو کونم کرده.خلاصه بازم صبر کرد که کونم کیرشو تمام و کمال بپذیره.
من حس خوبی نداشتم ، حس میکردم دستشویی دارم ، سوزش هم داشتم ولی کل بدنم شل شده بود . آروم آروم کیرشو کشید عقب و از کونم در اومد و به محضی که در اومد بی اختیار گوزیدم . دوباره به کیرش و کونم تف زد و دوباره فرو کرد ، دردش کمتر شده بود . آروم شروع کرد به تلمبه زدن و حدود پنج شیش دقیقه اروم و بی سر و صدا تلمبه زد و یهو دیدم وایساد و نفس نفس میزنه. یه دقیقه بعد کیرش تو کونم خوابید و لیز خورد افتاد بیرون. از روم بلند شد و رفت سر جای خودش خوابید. منم شلوار و شورتمو بالا کشیدم و خوابیدم. از فکر اتفاقی که افتاده بود خوابم نمیبرد و با اینکه کلی لذت برده بودم ولی یه حس ترس و پشیمونی اومده بود سراغم. ترس از اینکه به کسی بگه که منو کرده. هر جوری بود خوابم برد و اون شب پر ماجرا تموم شد و صبح شد. همه بیدار شدن و صبحونه رو خوردیم و مثل همیشه سر گرم بازی بودیم و یه جورایی از علیرضا میترسیدم ولی اون اصلا به روی خودش نیاورد که شب قبلش چی شده . مثل همیشه عادی بود و این به من دلگرمی میداد. بعد از اینکه دیدم اصلا به روم نمیاره و رفتار بقیه هم عادی بود باهام و مطمئن شدم به هیچکس نگفته دیگه منم اون حس ترس و پشیمونی رو نداشتم. این شد شروع رابطه ی ما و برنامه ی همیشگیمون تو شبایی که خونه ی مادر بزرگ میموندیم. جالبیش این هست که توی این چند سال یه کلمه هم باهم در مورد این چیزا حرف نزدیم ولی هر وقت که خونه ی مادر بزرگ بمونیم ، موقع خواب میاد کنارم میخوابه و وقتی همه میخوابن میاد سراغم بدون هیچ حرفی شروع میکنه و منم به روم نمیارم که بیدارم اونم با خیال راحت کارشو میکنه و میگیره میخوابه.

پایان

نوشته: میلاد