خانواده متعصب و برادر متجاوز

1392/11/19

ما یه خانواده خیلی مذهبی بودیم و هستیم در عین حال ملک و املاک زیادی داشتیم و داریم که همینجور بهمون ارٍث رسیده باعث شده وضع مالی خوبی داشته باشیم من 41 سالمه جریانی که میخوام براتون تعریف کنم مال وقتی که من 16 سالم بود که اتفاق تلخی بود، قبلش ی بیو گرافی از خانوادمون بگم تا بتونین ی تصویر ذهنی داشته باشین ، ما ی خانواده تقریبا خیلی مذهبی هستیم که دختر تا زمانی که ازدواج نکنه اصلا آرایش نمیکنه مهمونیامون امکان نداره مختلط باشه ،شوهر خواهرو زن داداشو اینا هم جلو هم با حجاب کامل هستن البته بیشتر مال وقتی بود که بابام زنده بود یعنی حدودا 10 سال پیش الان دیگه به اون شدت نیست ولی بازم تا حدودی رعایت میکنیم خلاصه تو خانواده ما مردا همه صبح جمعه جمع میشن برای دعای ندبه زنا هم هرچی دعا هست برگزار میکنن دعای توسل زیارت عاشورا دعای کمیل و…
ما 4 تا خواهر بودیم و 2 تا برادر ، برادر بزرگم که از همه بزرگتر بود خیلی سال پیش رفت آمریکا 2 تا دیگه از خواهرام هم رفتن و اونجا زندگی میکنن ی خواهرم هم اینجا زندگی میکنه ی برادر دیگه هم داشتم که 5 سال از من بزرگتر بود تا اینجا رو داشته باشین حالا ی قسمت دیگه رو هم اضافه میکنم برا اینکه دستتون بیاد تعصب و اعتقادات خانواده ی مارو تا بقیه ماجرا رو ادامه بدم ، من ی عمو داشتم دو سال پیش فوت کرد که از پدرم بزرگتر بود و به گفته بابام از بچگی عشق پلیس شدن داشته و رفته بود دانشکده افسری و پلیس شده بود که اون از بابام هم خشک مذهب تر بود خلاصه فرمانده یه کلانتری یا پاسگاه شده بود 30 سال پیش توی کرمان منتقل شده بود اونجا و خونوادشم برده بود اونجا زندگی میکرد یه روز ظاهرا چیزی خونه جا گذاشته بوده میاد خونه یهویی بدون هیچ اطلاع قبلی با لباس و اسلحه بوده کلید میندازه درو باز میکنه میاد تو احساس میکنه از تو زیر زمین صدا میاد میره پایین میبینی صدای آخ و اوخ میادو دختر 20 سالش داره قربون صدقه یکی میره وارد زیرزمین میشه میبینه ی پسری داره ترتیب دخترشو میده و اساسی دارن لاو میترکونن باهم این عموی غیرتی ما هم بدون معتلی کلت میکشه و جفتشونو میکشه و کلی ماجرا بماند که چه داستانهایی براش درست شد و چی شد تا اینجا میخواستم اینو بگم که تعصب خونوادگی مارو ببینین در چه حد بود حالا کات بیایم بقیه ماجرای داستانی که میخوام بگم برای خودم و خانوادمون اتفاق افتاد داداش کوچیکم که از من 5 سال بزرگتر بود مسیر زندگیشو اشتباه رفت با چند تا پسر عوضی دوست شد افتاد تو خط اعتیاد اوایل که داداش بزرگم بود دعواش میکرد یکم حواسش به این بود اینم حسابی ازش حساب میبرد اما بعد رفتن اون داداش کوچیکم کلا راه براش باز شد تا تونست افتاد تو باطلاق کسافت کاری دیگه شبا خونه نمیومد حسابی باعث آبرو ریزی خانواده ما شد به قول بابام تف سربالا شده بود بهش پول نمیداد ی مدت میرفت خونه فامیلا دزدی یا با چاقو خفت گیری میکرد ازشون بابام دید اینجوری نمیشه بدتر آبرو ریزی میشه بهش گفت هر وقت پول خواستی هر چقدر خواستی بیا به خودم بگو آبرو مارو نبر اینم میومد پول میگرفت میرفت تا باز پولش تموم شه خلاصه بساطی داشتیم از دست این گذشت تا ی روز بابام رفت مشهد زیارت مامانمو خواهرم رفته بودن خونه همسایه دعای توسل منم فردا امتحان داشتم موندم خونه یهو احساس کردم یکی از بالا دیوار پرید تو خونه زود اومدم سمت پنجره دیدم داداشمه یه خورده از ترسم ریخت اومد گفت بابا کو گفتم رفته مشهد گفت مامان کو گفتم رفته خونه شمسی خانم گفت اه ، تو پول داری گفتم نه رفت شروع کرد همه سوراخ سنبه ها رو گشتن حسابی خونه رو بهم ریخت هیچی پیدا نکرد عصبی شده بود اومد بره تا دم در رفت برگشت اومد سمت من داشتم فکر میکردم چی کیخواد بگه یا چیکار میخواد بکنه !! تو همین فکر بودم یهمو چنگ زد سینه هامو گرفت من انتظار نداشتم یهو هول شدم ترسیدم جیغ کشیدم ی کشیده زد تو گوشم اصلا نفهمیدم چی شد گیج شده بودم منگ شده بودم منو انداخت زمین شروع کرد به مالوندن سینه هام من هنوز گیج بودم هاج و واج افتاد روم کیرش قلنبه شده بود از رو شلوار میمالید به من کاملا احساسش میکردم اومد لباسمو در بیاره خواستم نزارم تو تنم پارش کرد لباشو گذاشت رو لبام شروع کرد به خوردن یا بوسیدن دقیق یادم نیست من اصلا تو عمرم ندیده بودم چه جوری لب میگیرن یا بوس میکنن با دستاش سینه هامو میمالوند لباش رو لبام بود وزنشم انداخته بود رو من داشتم خفه میشدم از رو شلوارم کیر قلنبشو میمالید به تنم منم گریه میکردم حس عجیبی بود نمیدونم ترس بود یا وحشت بود یا لذت چشماشو که نگاه میکردم وحشتناک شده بود بدجور ازش ترسیده بودم با وجود اینکه اونهمه منو مالونده بود اصلا تحریک نشده بودم خیس نشده بودم خشک خشک بودم شاید وحشت و ترس جلوی تحریک شدنمو گرفته بود من فقط اشک میریختم شاید بیشترین چیزی که ازش میترسیدم این بود که اگه بابام بفهمه منو کتک میزنه همه چی کنار ترس از این مسله ی طرف خلاصه طاقت نیاورد رفت سراغ پایین دامنمو داد بالا شرطمو کشید پایین دودستی چسبیده بودم به شرتم قدرتش بیشتر بود دامنمم در آورد منو لخت لخت کرده بود داشتم گریه میکردم شروع کرد لباساشو در آوردن رفتم کنج دیوار زانوهامو جمع کردم تو بدنم دستامم گذاشتم رو صورتم گریه میکردم اومد جلو دستامو از رو صورتم کشید کنار دیدم کیرش جلو صورتمه پشمالو بود تنش انگار ی ساله اصلاح نکرده بود چنگ زد تو موهام کشید محکم سرم ناخوداگاه رفت عقب دو دستی دستشو گرفتم که حداقل محکم نکشه دردش کمتر شه ، کیرشو گذاشت دمه دهنم گفت بخور منم محکم دهنمو بسته بودم دندونو لبامو فشار میدادم که باز نشه دهنم ی لحظه موهامو کشید خیلی درد گرفت گفتم آی تا دهنم بازشد کرد تو دهنم منم گاز گرفتم هنوز میخواستم فکمو محکم فشار بدم که محکم گاز بگیرم موهامو محکم کشید دوباره اومدم بگم آخ دهنم باز شد از تو دهنم در اورد ی لگد محکم بهم زد استخونام درد گرفت منو انداخت رو زمین افتاد روم سنگینی وزنش نفسمو بند اورده بود با ی دستش دوتا دستامو گذاشته بود بالا سرم محکم گرفته بود با ی دستش کیرشو تنظیم کرد فرو کرد تو کسم ی لحظه درد عجیبی گرفت چشمام سیاهی رفت ناخودآگاه از درد جیغ کشیدم با تمام وجود پردمو زد ی لحظه احساس کردم داغ شد خون اومد تاحالا همچین چیزیو تجربه نکرده بودم یادمه فقط گریه میکردم هرکار کردم از رو خودم بندازمش کنار نتونستم کار خودشو کرد منو کرد هنوز یادم نمیاد اون موقع چه احساسی داشتم تنها چیزی که یادم میاد اینه که داشتم گریه میکردم و به این فکر بودم که اگه بابام بفهمه منو میکشهتنها چیزی بود که بهش فکر میکردم تا اینکه یهو تند تند کردو ولو شد روم غلط زد از روم کنار بلند شد لباساشو پوشید که بره من همینجور لخت بودم داشتم گریه میکردم صدای باز شدن در حیاط اومد بقیه لباساشو تند تند پوشید به طرف در فرار کرد مامانمو خواهرم بودن هول شد خورد به در راهرو در بیشترش شیشه بود خورد به دیوار شیشه هاش شکست مامانم و خواهرم هم ترسیده بودن اونارو هول داد فرار کرد مامانم اومد تو دید خونه ریخته به هم من لختم رو پاهام خونیه دارم گریه میکنم لباسامم پاره شده افتاده اونجا همه چیو فهمید به بابام خبر داد منو بردن پزشک قانونی بابام گفت هرکاری کرده بود تحمل کردم دیگه این ننگو نمیتونم تحمل کنم شکایت کرد ازش پلیس افتاد دنبالش تو خونه دوستاش با دوستاش دستگیرش کردن چند جلسه دادگاه رفت ی 5 ماه طول کشید به جرم زنای با محارم حکم اعدام براش صادر شد یه روز صبح دم اذان هم حکم اعدامو اجرا کردن مامان بابامم هیچکدوم برای اجرای مراسم نرفتن .
بعد اون من افسرده شدم چند سال دکتر میرفتم دوا درمون هر روز بدتر میشدم افسردده بودم ی دکتری گفت بهترین رتهش اینه که ازدواج کنه خواهرم گفت بفرستینش امریکا پیش من اینجا عروسش کنم همونم شد رفتم اونجا ازدواج کردم با ی پسر ایرانی بعد 2 سال هم 2 تا پسر دوقلو اوردم اما بازم افسرده بودم پسرام که دوساله شدن شوهرم نتونست افسردگی و عصبانیتامو تحمل کنه از هم جدا شدیم الان چند سالی هست اومدم ایران پیش مادرم با هم زندگی میکنیم بچه هامم اونجا درس میخونن هر روز زنگ میزنن باهم حرف میزنیم اما هنوزم اینجا تحت درمانم گاهی خودمم دیگه از دست خودم ناراحت میشم میگم خدایا تا کی میخوای منو زنده نگه داری دیگه نمیکشم خسته شدم حالا روزا برا اینکه خودمو سر گرم کنم میام تو اینترنت میچرخم سرمو گرم میکنم این سایتو اتفاقی دیدم که بچه ها چه با هیجان از سکس خودشون با خانوادشوم با افتخار حرف میزنن و احساس خوشحالی میکنن !! خواستم بگم عزیزای من گاهی همچین اتفاقاتی هم میفته تو دنیا حواستون باشه همش لذتو عشق و حال نیست …َ

نوشته: آفاق


👍 3
👎 2
241314 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

412064
2014-02-08 06:13:16 +0330 +0330
NA

منم فک نمیکنم این روابط خوب باشه

0 ❤️

412065
2014-02-08 06:14:04 +0330 +0330
NA

فک نمیکنم این روابط خوب باشه

0 ❤️

412043
2014-02-08 08:06:09 +0330 +0330
NA

واقعا ناراحت شدم
واقعا تأسف خوردم

ولی ی چیز : نمیدونم چرا دخترا پرده هاشون با روحیاتشون ارتباطی اینچنین تنگاتنگ داره !
خو آخه بنده ی خدا ! اون بیشرف این کارائی روکه تومیگی کرد رفت همه چی هم تموم !خو ۱سال !۲سال!۵سال!نه همه زندگیت دیگه !
البته این مسأله درتو اثرش بخاطر خشک و مذهبی بودن خانوادتون چندبرابربوده …
ولی نباید انقد نازک و شکننده بود عزیزم
زندگی سخت تر این حرفاس
باس پسر باشی و واسه ۱لقمه نون جلو هر بی ناموسی خم و راس شی تا عمق حرفمو بگیری
یک کلام ختم کلام : سخت نگیر…زنده باشی

1 ❤️

412044
2014-02-08 08:27:57 +0330 +0330

قبول حقیقت از بیان حقیقت سخت‌تر است . هیچکاک

0 ❤️

412045
2014-02-08 13:26:02 +0330 +0330
NA

سلام افاق جان. داستان اموزنده و زیبایی بود .اگرچه غلط املایی زیاد داشت ولی کاملا مناسب سایت بود. خوب منم حرفم همین هست. میگم سکس با محارم عواقب داره . اگه این بزمچه ها حرف تو مغز پوکشون رفت!!!
نمیره که. شما اگه یک مرد غریبه بهت تجاوز کرده بود الان دردش برات کمتر بود .ولی چون برادرت تجاوز کرده عصبی وافسرده هستی. من دارم فارسی حرف می زنم .نمی فهمم چرا اینا نمی فهمن افاق خانم . باز هم میان از سکس با محارم می گن.
امیدوارم به ارامش برسی. دستت طلا.
شاد باشی.

0 ❤️

412046
2014-02-08 13:31:07 +0330 +0330
NA

هيس!
دخترها فرياد نميزنند
خيلي دلم واسه داداشت سوخت كه سر هيچ و پوچ كشته شد

1 ❤️

412047
2014-02-08 13:32:08 +0330 +0330
NA

هيس!
دخترها فرياد نميزنند
خيلي دلم واسه داداشت سوخت كه سر هيچ و پوچ كشته شد

0 ❤️

412048
2014-02-08 14:28:39 +0330 +0330
NA

سلام داستانت رو خوندم .جالب بود تاکید داشتی ادم های مذهبی بد هستند و متجاوز و… من کاری به مذهب ندارم اما نمیدونم چرا انقدر قشنگ با همه چیز بازی میکنید .خوب چرا خودتو خسته کردی اینهمه نوشتی راحت می اومدی تبلیغ مذهب بد است میکردی.

0 ❤️

412049
2014-02-08 14:28:49 +0330 +0330
NA

فیلم هیس دخترها فریاد نمی زنند ساخته پوران درخشنده : در رابطه تجاوز به کودکان و سو استفاده جنسی از اون هاست که حکم اعدام داره در سر تا سر دنیا . موضوعش سکس با محارم نیست .شما 4 تا کتاب بخون . 4 تا فیلم ببین . بعد 4 تا نکته بپرون دلمون خوش باشه .حرف اگه علمی باشه خریدار داره همشیره .

1 ❤️

412050
2014-02-08 14:51:49 +0330 +0330
NA

خیلی متأثر شدم. باورش فوق العاده سخته. چه کثافاتی زیر سقف این خونه ها اتفاق میافته…

آثار تجاوز بر روح و روان قربانی شدیدأ عمیق، ماندگار و ویرانگره…

0 ❤️

412051
2014-02-08 17:33:46 +0330 +0330
NA

يه دختري رو ديدم تو اتاق عمل اورژانس سالها پيش كه متجاوز كه كرده بود تو حلقش كه بخوره ، اونم با دندون كلا كنده بود معامله آقا رو . يعني حال كردم ، حال كردم ، تو عمرم اينقدر از ديدن يه صحنه لذت نبرده بودم. خوشبختانه ايران هم نبود كه بعدا دختره مجبور شه ديه بده بابت معامله كنده شده آقا . خوشبختانه صاحب معامله هم فوري پيدا مي شه اينطور موقع ها . اما ديگه براي پيوند دير بود و طرف تا آخر عمرش حسرت كردن به دلش موند.
تو زندان اونقدر كونش گذاشتن حتما كه تلافي تجاوزش در بياد. كاش سر اخوي شما هم همين بلا ميومد به جاي اعدام . متجاوز رو بايد زجر كش كرد ، حيفه زود بميره و خلاص . اونم تجاوز به خواهر .

0 ❤️

412052
2014-02-08 19:08:49 +0330 +0330
NA

نویسنده این داستان مخاطب رو احمق فرض کرده وفرض درستی هم کرده.
برام جالبه که این جور داستانها برای اراذل واوباش شهوانی خوشاینده و این بار از فحش های زشت و زننده اینها خبری نیست.

قابل توجه دوستان خودم، اتفاق بدی که تو این داستان میوفته تجاوزه و نه سکس با محارم. اگه طبق قوانین اسلامی کشور سکس با محارم مجازاتش اعدامه، این معناش نیست که سکس با محارم بده. بلکه قوانین کشور یه جای کارش میلنگه.

1 ❤️

412053
2014-02-09 00:32:10 +0330 +0330
NA

اراذل و اوباش ننه بابا حروم زاده شماها هستند که شما رو پس انداختند . امریکا هم سکس با محارمو تصویب نکرده عزیز جون. اخبار ببینی برات بد نیست. ندیدی چه تظاهراتی سالانه راه اندازی می شه و کسی محل سگ هم نمیده بهشون. البته شما که در کشور مدرنی مانند ایران زندگی می کنید و فقط قوانین می لنگه نمی فهمید . همون بهتره گشنگی بکشید .ما هم اینجا حالشو می بریم و از درد بی کسی و کم محلی به محارم خودمون نمی پریم .

0 ❤️

412054
2014-02-09 05:48:54 +0330 +0330
NA

بنظر من نویسنده در مورد مذهب و دین زیاد وراجی کرده و بقول معروف چرت وپرت گفته. این یه داستان تجاوزه و به مذهب و دین ربطی نداره. طرف معتاد بوده ،از یه آدم معتاد بی پول که موادش تموم شده این کارا بر نمیاد. بنظرم این نویسنده هدفش از بافتن آسمون به ریسمون زدن ریشه دین و مذهب بوده. که خیلی احمقانه این کار رو کرده.
من خودم سجاده آب نمیکشم ولی به این مردک نویسنده میگم برو گمشو. . . .

0 ❤️

412055
2014-02-09 08:09:20 +0330 +0330
NA

شاه بلوط، یک نشانه اوباشگری فحاشی و توهینه. به نظر من کسانی که پای داستانها فقط و فقط فحاشی میکنند ارادل و اوباش هستند. من شما رو خوب میشناسم. میدونم که از توهین به پدر و مادر من دقیقاً لذت بردی و الان پیش خودت داری میگی خوب حالش رو گرفتم و به بددهنی خودت افتخار میکنی.
تو شاید هنوز به محارمت نپریده باشی، ولی مطمئن هستم که چنان بی بند و بار هستی که هزار و یک کار بدتر و غیر انسانی تر از این را خواهی کرد، فقط کافیه که اسم “حرام” روش نباشه. برو حالشو ببر.

1 ❤️

412056
2014-02-09 13:43:13 +0330 +0330
NA

باسلام من قصدموعظه ندارم امایادمهقدیمیاهرحرفشون هزارتاحکمت داره، فقط اینومیدونم که هرکاری ازخوردنوپوشیدنوشهوت و…توزندگیمونه نبایدافراط ونه تفریط داشته باشه اینانتیجه تعصبات سختگیرانه بوده که اینطورتوراطعمه خودش کرد، اماعزیزمن ناراحت نباش گذشته هاگذشته باغمخوردنوحسرت واماواگرهاهیچی ازعمربه عقب برنمیگرده پس ازت خواهش میکنم به آیندة امیدوارباش وزندگیتاادامه بده توناخواسته هتک حرمت شدید وخدابهترمیدونه پس اینوبدون ازناراحتیوغموغصه چیزی ثمربخش نمیشه بروازبقیه زندگیت لذت ببر برواگه طلاق گرفتی صیغه ینفرشوازسکس اززندگیت لذت ببرکه عاقبتمون خاکه

0 ❤️

412057
2014-02-09 14:35:43 +0330 +0330
NA

برادر کوچیکت 5 سال بزرگتر از خودته!؟ یعنی چی اونوقت؟ بالاخره کوچیکه یا بزرگه!؟

0 ❤️

412058
2014-02-09 16:45:19 +0330 +0330

تو الان خیلی مسلمونی و خیلی متعصبی میای اینجا؟؟؟؟

0 ❤️

412060
2014-02-25 06:36:48 +0330 +0330
NA
hungb

تو همون خصوصی به من فحش بده و تاپیک بزن . حیف نیست 350 کاربریتو حروم کنی عزیز جان.

0 ❤️

412068
2014-03-05 11:04:25 +0330 +0330

vaghean

0 ❤️

412062
2015-04-10 14:45:59 +0430 +0430

چقد لاشی بوده این داداش کونیت
کثافت آشغال

0 ❤️

412063
2015-04-30 04:16:31 +0430 +0430

عزیزم مشکل اینجاست که به تو تجاور شده
بیشتر اینایی که اینجا مینویسند فقط فانتزی سکس با محارمه
تو احساس گناه میکنی
این طبیعیه
همه اونایی که بهشون تجاوز میشه همین حسو پیدا میکنند
اما بهتر بجای اینکه دنبال مردن باشی
دنبال راه حل برای خودت باشی
مردن چاره نیست
بلکه چاره خودتی

0 ❤️

569750
2016-12-22 14:04:44 +0330 +0330

اینکه مذهبی ها به خواخرشون نظر دارن بشدت باور میکنیم. تقریبا خانواده ای خیلی مذهبی بلا اسثنا اینجورین فرقشون با بقیه اینه مه اونا وقتی خاره راضی ه میکنن ولی این خشکه مذهبی ها دیکه کار به رضایت و تمایل ندارن

0 ❤️

647508
2017-08-25 19:49:38 +0430 +0430
NA

کامنتا رو خوندم…بعضی ها نوشتن میخاست دین و مذهبو خراب کن یا ی همچین چیزی…نخیر تو این مملکت هست غیرممکن ک ممکن میشه…ب شخص دیدم خانواده های مذهبی از اونور بوم پرت میشن…بسکه سخت گرفتن…مثل همون خانوادهایی ک خیلی ازاد و ولن…

0 ❤️

659251
2017-10-23 15:14:56 +0330 +0330

خیلی خالی بندی . چرا دروغ مینویسی. خانواده خیلی مذهبی تو اونوقت داداشت تو امریکا کون میده به امریکایی ها. خالی بند. مثل اینکه هرزگی مامانت بهت فشار اورده اره. اینگار گیجی

0 ❤️

722681
2018-10-08 15:18:11 +0330 +0330
NA

خیلی تجربه سختی و ناراحت کننده بودی
سعی کن فراموش کنی به آینده تون فکر کنید و بچه هاتون

0 ❤️




آخرین بازدیدها