اسمم كيمياست و ٢٠سالمه
قدم بلنده و نسبت به سنم هميشه استايل خوبي داشتم از ١٢سالگي دوست پسر داشتم
چون باسنم و سينه هام خيلي تو چشم بود پسرا جذبم ميشدن،چهرم جذابه و تو دل برو ولي نميشه گفت خيلييي خوشگل
گاهي ازم لب ميگرفتن يا از رو لباس با سينه هام بازي ميكردن ولي اون وقتا زياد تو اين فازا نبودم بيشتر دلم ميخواست تو چشم باشم و ازم تعريف بشه واسه همين ٧،٨تا دوست پسر داشتم تا يكيشون ميرفت يه جايگزين پيدا ميكردم :)
تا اينكه… تو ١٥سالگيم با يه پسري آشنا شدم،پويا پسر خوبي بود و ساده،١٩سالش بود و من اولين دوست دخترش بودم،٢ماهي كه از دوستيمون گذشت همش دلم ميخواست يه كرمي بريزم باهاش :) هم خوشگل و خوش تيپ بود هم خجالتي همين منو بيشتر جذبش ميكرد… اولين بوسه،اولين لب گرفتن،…
به همين منوال گذشت تا يكم يخش آب شد
تو ماه چهارم دوستيمون ديوونه وار عاشقم شده بود كه…منو با يكي ديگه از دوست پسرام ديد،دلم واسش ميسوخت ٢بار ميخواست خودكشي كنه و اين بهم عذاب وژدان ميداد
ازش خواستم منو ببخشه و گفتم ديگه خيانت نميكنم… گفت فقط وقتي ميبخشمت كه مطمئن بشم فقط مال مني، نميخوام فعلا بهم كس بدي ولي بايد از پشت بكنمت
خيلي حالم خراب بود ميخواستم ببخشه منو ولي دلم نميخواست اولين سكسم اينطوري باشه آخرش تصميم گرفتم قبول كنم
پدرم فوت كرده و مادرم شاغله واسه همين هميشه خونه تنهام،ساعت ٢ظهر بود كه اومد خونمون،پوستم سفيده و موهام مشكي و لخت تا كمرم بود و باز گذاشته بودمش يه نيم تنه ي سفيد پوشيده بودم با شلوارك قرمز،شورت و سوتينمم سفيد بود و شديداً سكسي ،اولين سِتي بود كه خريده بودم و خيلي ذوق داشتم :)
سينه هام سفت و سربالا و ٨٠ بود خودمو كه حسابي تحريك ميكرد :)
ميخواستم حسابي بهم خوش بگذره انقدر تحريك بودم از فكر اين كه بالاخره دارم تجربش ميكنم كه ااگه ميخواست ميزاشتم پردمم بزنه،همين كه اومد تو آويزونش شدم يه دستمو گذاشتم پشت گردنش و يكيم گذاشتم رو كيرش، از در كه اومد تو كيرش راست بود :)
لب گرفتم اونقدري كه جفتمون نفس كم آورديم، انقدر جفتمون حول بوديم كه فقط رفتيم تو اتاق،بقلم كرد و نشست رو تخت منو نشوند روي پاش با موهام بازي ميكرد و ازم لب ميگرفت،كم كم دستشو برد زير نيم تنم،زير سوتينم واييييي كه داشتم ميمردم از حيجان، يكم كه بوسيدم كم كم نيم تنمو در آورد، برق چشماش وقتي داشت با چشماش سينه هامو ميخورد هيچوقت از ذهنم نميره :)
از لبام بوسيد اومد پايييييييين تا رسيد به وسط سينه هام زبونشو ميكشيد به خط وسط سينه هام،حسابي سفت شده بودن… آروم آروم دستشو برد سمت كسم ازروي لباسم ماساژش ميداد ديگه داشتم فلج ميشدم از اين همه حس و حال خوب :)
سينه ي چپمو از سوتين آورد بيرون ( نوك سينه هام اوايل كوچيك بودن و يه جايي خونده بودم اگه خيلي باهاشون بازي كني و با يه لوله يا سرنگ كه يه سرشو بزاري رو نوك سينه و از سر ديگش مِك بزني، نوكش بزرگ ميشه، بعد از تلاش ٦،٧ ماهه تا حدودي موفق شده بودم ) سينم سفت شده بود و نوكش زده بود بيرون از هميشه بزرگتر :)
اِينه گشنه ها افتاد به جون سينم فقط مِك ميزد و فشار ميداد دردم ميومد ولي لذتش بيشتر بود داشتم بال در مياوردم از لذت، سوتينمو در آورد و منو خابوند خودشم افتاد روم ، تند تند يكي از سينه هامو ميخورد و با اون يكيشم بازي ميكرد،نوكشو ميكشيد،فشارش ميداد
كيرش از رو لباسم ميخورد به بالاي كسم ،سفت بود…يكم ترسيده بودم ولي به روي خودم نمياوردم :)
انگار از سينه هام سير نميشد ديگه داشت كم كم دردش بيشتر ميشد، آروم حولش دادم بالا و لبامو گذاشتم رو لباش،نشستيم جولوي همو محكم لب ميگرفتيم،دستاش رو سينه هام بود و ميچلوندشون سينه هاي بيچارم سرخ و كبود شده بودن
دستمو بردم به پايين لباسش تيشرتشو در آوردم،جونننننن سينش يه دونه مو هم نداشت عاشقش شدم اصلاً :))
همينجوري كه محو سينش بودم سرشو برد تو گردنم مك ميزد و ميبوسيد دست و پام شل شده بود، انقدري كه واسه اون روز خيال پردازي كرده بودم نميتونستم تحمل كنم دوست داشتم زودتر كيرشو ببينم زودتر كسمو بخوره :)
آروم كمربندشو باز كردم سرشو از گردنم برد پايين رفت تا نوك سينم دوباره شروع كرد به مك زدن ، دستمو از زير شرتش بردم رو تخماش وابييييي خيلي باحال بود عين دو تا توپ سفت زير يه پوست نرم :) با اين كارم انگار بيشتر تحريك شد
بلند شد منم كمك كردم شلوارشو در آورد منم بلند كرد و شلواركمو در آورد
مدام قربون صدقم ميرفت و ميگفت دوسم داره و اين بهم حس خوبي ميداد
از قلمبگي كسم حسابي ذوق كرده بود ميگفت هميشه فكر ميكردم كست استخوني باشه برم گردوند و محكم ميزد رو باسنم ميگفت تاقچت كردن داره :)
تو فيلماي پُرن چيزاي خوبي ديده بودم دلم ميخواست واسش دلبري كنم :)) پشتم بهش بود و داشت با باسنم وَر ميرفت، آروم و با ناز شرتمو كشيدم پايين و همزمان خودمم با شرتم رفتم پايين اينجوري قلمبگي كسم از بين پاهام معلوم ميشد اونم دستشو گذاشت روش يهو دلم ريخت،ترسه چندبرابر شد اولين باري بود كه يه پسر داشت كسمو لمس ميكرد…
آروم پرتم كرد روي تخت اومد جلوم پاهامو باز كرد اول حسابي كسمو نگاه كرد و همه جاشو كشف كرد همونطوريم قربون صدقم ميرفت بعد شروع كرد به بوسيدن و ليس زدن با تمام وجود ناله ميكردم دلم ميخواست جيغ بزنم اونم بيشتر تحريك ميشد
سر زبونشو كرد تو كسم تكون تكون ميداد،هم زمان سينه هامو ماساژ ميداد
صداي ناله هام خونَرو برداشته بود،با زبونش با چوچولم بازي ميكرد ديگه داشتم از لذت ميمردم به خودم ميپيچيدم
يكم كه گذشت ،دقيقاً نميدونم چند ديقه شد :) اومد روم كيرشو گذاشت روي كوسم دستاشو گذاشت دو ترفه سرم روي دشك و ازم لب ميگرفت و كيرشو به كسم ميمالوند
اون لحظه حاظر بودم همه ي زندگيمو بدم فقط منو از كس بكنه
مطمئنم ١٠٠٠بار بهش گفتم كسمو بكنه :)
از تخت رفت پايين منو نشوند و جلوم وايساد ميخواست واسش بخورم روش نميشد بگه :)
وايييييي كه عجب كيري داشت كلفت و دراز،گرفتمش دستم با دستِ ديگمم با تخماش بازي ميكردم، دلم داشت واسش ضعف ميرفت ، سر كلاهكشو بوسيدم باحال بود نرم بود خوشم ميومد دستمو بالا پايين ميكردمو زبونمو ميكشيدم به سرش، كم كم بردمش تو دهنم سرشو مك زدم بعد چشمم خورد به رگِ زير كيرش زبونمو از تخماش تا سر كيرش ميكشيدم رو رگش،خوشش ميومد :) بردمش تو دهنم لبامو دورش محكم كردمو مكش ميزدم ،به لطف فيلمايي كه ديده بودم حرفه اي بودم :)
يكم كه خوردمشو ماليدمو بوسيدمو ليس زدم منو خابوند روي تخت از لبام خورد اومد پايين سينه هام،نافم ،چوچولم،… زبونشو كشيد به سوراخ باسنم زبونشو ميچرخوند و فشارش ميداد تو ،انگشت اشارشو خيس كرد و آروم برد تو ولي تنگ بودم تو نميرفت كه لعنتي،داشت دردم ميگرفت داشتم پشيمون ميشدم :/
يه دستشو گذاشت رو چوچولم باهاش بازي ميكرد باز داشتم تحريك ميشدم،٢تا انگشتشو كرد تو،٣تا…يكم كه جا باز كرد كيرشو آورد جولوي صورتم خوردمش خيس كه شد يكم تف زد به سوراخم بالشو گذاشت زير كمرم كه باسنم بياد بالا پاهامو گرفت جلوي خودش آروم كيرشو كرد تو آه ه ه ه هم عالي بود هم وحشتناك…درد داشتم،آروم آروم كيرشو تا ته برد تو كونم،حسم زده بود بالا ناله ميكردم ميگفتم منو بكن تند تند بكن اونم كه جوگير :) تند تند ميكرد آه ه ه ه چه لذتي
لعنتيييي الان كيرشو ميخوام :(
تند تند منو ميكرد و كيرش كه ميرفت تو تخماش ميخورد به باسنم صدا ميداد،عاشق اون صدا بودم :) وقتي محكم تا ته منو ميكرد يه لذت شديدي تو تنم ميپيچيد فقط ناله ميكردم اونم قربون صدقم ميرفت،پاهامو گذاشته بود روي شونه هاش دستشو خيس كرد با چوچولم تند تند بازي ميكرد همونطوري هم منو ميكرد تا ته ه ه ه
آه ه ه ه ه عالي بود حدوداً يه رُب منو كرد دلم ميخواست تا ته دنيا ادامه داشته باشه
دلم ميخواست يكي ديگه از دوست پسرامم بود هم زمان از كس منو ميكرد :)
آبشو ريخت توش و دراز كشيد كنارم با اين كه جون تو تنش نمونده بود تمام صورتمو ميبوسيد و بقلم كرده بود ازم تشكر ميكرد و ميگفت عاشقمه…
بعد از اون حدود ١٤بار ديگه هم با فاصله ي چند هفته منو كرد،عاشق كيرشو سكس باهاش بودم ولي رابطمون تموم شد…
اگه استقبال بشه از بقيه ي رابطه هامون و رابطه هاي بعد از اونم براتون مينويسم :))

نوشته: كيميا