سکس با خواهرزن فضول

1393/01/20

این خاطره که می نویسم عین حقیقت است.علی هستم سی سالمه استان بوشهر زندگی میکنم.من ودخترخالم پنج سالی ازدواج کردیم هیج مشکلی نداریم.اوایل که نامزد بودیم خونشون میرفتم خواهرکوچکی داشت که دائم ما را می پایید ودوست داشت بدوند ماچطورباهم رابطه داریم.
تا اینکه یک روزمن به خونشون رفتم بی خبری سری به نامزدم بزنم یواشکی در باز بود واردشدم دیدم تو یکی ازاتاقها صدایی میاد
آرام کناردربه داخل نگاه کردم دیدم دختر خاله کوچکم چند عکس سکسی ازمن وخواهرش روی صفحه کامپیوتر آورده ونگاه میکنه وداره با خودش ور میره.من هم یواشکی موبایلم در آوردم وعکسی ازاون گرفتم که لخت بود.
بعد برگشتم تو حیاط وباصدای بزرگ یا الله گفتم وآمدم تو مثل اینکه کسی جزء خودش خونه نبود/باحالت اضطراب بیرون اومد وسلامی کرد وگفت کسی نیست رفتند خونه دائیم/منم گفتم چکار میکردی؟ گفت هیج داشتم فیلم نگاه میکردم منم گفتم دیدم چکار میکردی .سرش را پایین انداخت و چیزی نگفت حالا بیا داخل تا بهت نشان بدم چکار میکردی موبایل رابه کامپیو تر وصل کردم وعکسش رانشونش دادم که گفت: جان خودت هرکار بگی میکنم فقط پاکش کن راستش خیلی وقت بود که حسودیم به خواهرم می شد ودوست داشتم یکبار هم که شده تو راتو آغوش بگیرم.
این حرف مراتکان دادبه خودم گفتم باید تو رابکنم/گفت صبرکن تابیام به حموم رفت واومدبعد زنگی به خونه دائیش زد کی میان خونه مطمئن بشه.خلاصه باهم رفتیم تو خونه بعد لخت شدنش به خودم ای کاش من دختر خاله کوچکه را میگرفتم .اون اولین بار بود با جنس مخالف ارتباط برقرار می کرد زیاد وارد نبود دوست داشت تجربه کند/بعد اینکه باپستونای خیلی کوچکش بازی کردم شهوت تمام بدنش را فرا گرفته بودکیر م در آورد وشروع کر دبا آن ور رفتن کیرم انقدر بزرگ بود که ترسیدم زیر قولش بزند ولی او آلان شهوتی بود وزبانش رادور آن می مالید نمی توانست توی دهانش بکند دهانش کوچک وکیربزرگ و کلفت بود .
حالا نوبت ما بود شرتش را پایین کشیدم وشروع به خوردن کسش شدم کسش کوچک و…آنقدر خوردم که ابش اومد وبدنش بی حس شد پا هاش را باز کردم ورویش دراز کشیدم وبا کیرم روی کسش می کشیدم کیرم آنقدر بزرگ شده بود که خودم باور نمی کردم دیدم دوباره شهوتی شده میگه فشارش بده داخل چطوره
حالا من هم بیشتر دلم می خواست بکنم توش با اولین فشارصداش بالا رفت نگاه کردم کیرم داخل نرفته خون سرازیر شده با ترس خون را پاک کردم ولی اون دست بردار نبوددوباره می گفت بکن با فشار مجدد من کیر م تا نصفه داخل رفت خون زد بیرون وجیغ بلندی کشید ولی من دست بردار نبودم تا آخر کردم تو وبا دست دهنش راگرفتم .صداش زیادتر شد نتوانست تحمل کند بلند شدم خون زیادی بیرون می زد واو هم گریه می کرد حالا باید چکار بکنم /خون قطع نمی شد باچند دستمال بستم وسریع بغلش کردم لباسی برش کردم و تا کسی نیامده با دکتر زنانی که در همان خیابون بود رسوندمش دختر خاله اون روز هشت بقیه خورد.
تا مدتها با تلفن در این رابطه صحبت می کردیم که می گفت توباید مرابگیری وخواهرم راولش کنی تااینکه تصمیم گرفتم براش مرد خوبی پیدا کنم .بلاخره مرد مورد نظرهم پیدا شدوبا کلی پول که من براش خرج کردم شوهرش دادم.وبعد از سه ماه شوهرش تصادف کرد ومرد و پدرش هم یک ماه بعد رحمت خدا رفت. وبعد از مدتی که ما سرو سامان گرفتیم دستش گرفتم ودر شرکت خودمان بعنوان منشی استخدام کردم .برادرش نظامی بود کارش رفت تهران وخونشون رافروخت وبا مادرش در تهران خونه خریدندوحالا خواهرش که سر کا ر بود شبا خونه ما بود.
تا اینکه یه روزخانمم برای پسرم قرار بود برود مدرسه جلسه ومن هم به بهانه خواهر زنم رازودتر خونه فرستادم تا خوراکی درست کند ومن هم پشت سرش راه افتادم تا چیزی بگیرم وبه او بدهم تا درست کند گرفتم وخیلی وقت بود از اون ماجرا می گذشت باخواهر زن.رسیدم خونه سراغش رفتم خودش هم می دونست چکار کنه حمام رفته بود وآماده شده بود داخل اتاق رفتیم وشرع کردیم به خوردن آلت یکدیگر که خبر نداشتم زنم کلید دارددر همین حین خانمم وارد شد ودید که من با خواهرش هستم زد زیر دادوبیدادکردن وکلی فحش به خواهرش دادگفت از این خونه بیرون برو کثافت…که خواهرش جواب داد این تویی که بیرون باید بری چون اون زمان که هنوز شوهر نکرده بودم این شوهر تو بود که پرده ام را از بین بردوبعد برام شوهر درست کردوبعد هم شوهرم مرد باشناسنامه المثنی باهم عقد کردیم /خانمم دیگه جیزی نگفت تا اینکه شبی با خانمم خوابیده بودیم خانمم گفت تا برم خواهرم صدا بزنم بیاد باهم بخوابیم رفت واز تو اتاق آوردش وحالا هر دو دو طرف من هستند.
دیگه از اون شب به بعد من باید هر دوتایشان رابکنم وبعد بغل دوتایشان بخوابم.

نوشته: علی


👍 0
👎 0
224344 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

416251
2014-04-09 16:00:02 +0430 +0430
NA

خط اول رو خوندم فقط

0 ❤️

416252
2014-04-09 16:13:30 +0430 +0430
NA

Khobe vali dastanet kise sheere torshi nakhori shayad ye chizi na namishi:d

0 ❤️

416253
2014-04-09 16:29:07 +0430 +0430
NA

بروید درتان را بگذارید…

0 ❤️

416279
2014-04-09 16:38:43 +0430 +0430
NA

سیحدیر حرومزاده لجن.

0 ❤️

416255
2014-04-09 17:33:24 +0430 +0430

علی هستی 30 سالته و 5 سال هست ازدواج کردی و هیچ مشکلی نداری خیلی جالبه پس داستانت یچیز دیگه میگه -دوم اینکه وقتی بعد لخت شدنش به خودم ای کاش من دختر خاله کوچکه را میگرفتم .اون اولین بار بود با جنس مخالف ارتباط برقرار می کرد زیاد وارد نبود دوست داشت تجربه کند/ پس حتما نامزد خودت جنده بوده دیگه وارد بوده و دفعه اولش نبوده و خلاصه گیر ندیم به نامزدت که جنده است سوما که خیلی هم حیاتی است میخوام بدونم ایا وقتی کس یه دختر 20 ساله رو پردش رو برداری و کسش بکنی و جر هم نخوره میتونه در عرض 2 یا 3 یا حتی 24 ساعت بدون هیچ مشکلی و خونریزی و غیره و راه رفتن و همه کنار بهش آرام بخشی چیزی ندی از درد به خودش میپیچه حالا تو یه دختر بقول خودت کوچیک سنش هم نگفتی زدی پردش رو داغون کردی کسش رو جر دادی بردی دکتر برات دوخت و 8 بخیه زد و اونم همینجوری اومد رفت کسی نفهمید دیگه آخه نامزد من 21 سالش بود هیکل درشتی داشت زدم پردشو اشتباهی و یکم جر خورد بردم ماما دوخت صدای سوزن زدنهاش تا خیابان میومد که هیچ 1 هفته هم فقط با قرص ترامادول تونستم آرومش کنم تا درد نکشه …حالا علی آقا خاک بر سرت با داستان نوشتنت خاک عالم بر سر زنت کیر همه اعضای پسر شهوانی توی کس 2 تا زنت که اگه راست گفته باشی نگفته باشی هم زن خودت مادرت خواهرت زن داداشات و زن دایی و زن عمو و کل جنس مونث طایفتون و شهرتون رو با تمام وجود بگاین …دیگه نیا اینجا جیز میشی سیکتیر

0 ❤️

416256
2014-04-09 17:37:20 +0430 +0430
NA

خدا شفا بده ؛ آخه مگه کسی مجبورت کرده که بیای داستان بنویسی ؟
ما هم که کلا بیکار ؛ میمیرم واسه اینجور داستانها ؛
خوش باشی باهاشون ؛ ما هم که اسکل هستیمو باور کردیم

0 ❤️

416257
2014-04-09 23:10:35 +0430 +0430
NA

Goh khordi

0 ❤️

416258
2014-04-10 01:35:55 +0430 +0430

تخمی بود، دیگه ننویس . . . . . . . . . . . . . . . .
نمی‌دونستم که افغانستان در بوشهر قرار گرفته. شاشیدم تو سواد و لهجه و زبان و ادبیاتت کیریت، کله کیری دیگه ننویس.

0 ❤️

416259
2014-04-10 03:16:38 +0430 +0430

ای کاش زندگی واقعی هم به همین راحتی بود که این داداش بوشهری نوشتند خواهرزنت تنها توی خونه بدون اینکه درب ساختمان رو چک کنه لخت بشه و بعد بیاد تو بغلت بگه تو رو خدا منو بکن تو هم بزنی لت و پارش کنی و ببری دکتر برات درستش کنه و بعد شوهرش بدی و قضیه تصادف پیش بیاد و برادر خانمت نظامی باشه آن هم از نوع کرولال کاملا خنثی و آمفوتر که فقط وظیفه رفتن به تهران و بردن مادرزن را بعهده داشته باشه و الی آخر …آی خدا ببین یاد بگیر زندگی به این میگن

0 ❤️

416281
2014-04-10 05:25:25 +0430 +0430
NA

Majbooret kardan doroogh begi

0 ❤️

416260
2014-04-10 06:21:52 +0430 +0430
NA

وای…وای… چه حالی میکنیا.
دمت گرم
البته من میفهمم که فقط واسه اینکه ما بفهمیم چه حالی میکنی نوشته بودی.
بکن…بکن…ببینیم تو چی میشی؟؟؟؟؟؟
ماکه به تهش نرسیدیم.
ولی خودمونيم لهجت به دستت منتقل شده ها برو نهضت.

لت وپار سابق

0 ❤️

416261
2014-04-10 07:04:10 +0430 +0430

شما که میاید، کسشرم که مینویسید این اصرارتون واسه این که بگید واقعیته دیگه چه کرمیه عاخه؟!

0 ❤️

416262
2014-04-10 07:46:53 +0430 +0430

عجب روان پریشایی پیدا میشن.اونوقت میرن از قبرس خر میارن

0 ❤️

416263
2014-04-10 08:41:11 +0430 +0430
NA

Chi begam ?

0 ❤️

416265
2014-04-10 09:05:17 +0430 +0430
NA

اصلا ميشه؟

0 ❤️

416266
2014-04-10 10:25:53 +0430 +0430
NA

خندیدم !
بنظرت تو زمینه ی فیلنامه نویسی واسه کارای طنز فعالیت کنی خعلی موفق تر میشی !

0 ❤️

416268
2014-04-10 23:37:33 +0430 +0430
NA

مزخرف!!!

0 ❤️

416269
2014-04-11 04:53:36 +0430 +0430

من نمیزونم اینارو کی تائید میکنه…برداشت من از این کسشعر اینه که طرف زنش جنده
شده به این رو نمیده با خواهرش میره کوس میده اینم اومده اینجا عقدشو خالی کنه
اخه کیرم تو کوس خواهر مادر خودت و زنت…همین بقیشو بچه ها نوشتن

0 ❤️

416270
2014-04-11 16:29:43 +0430 +0430
NA

كير دو تا پسر كير كلفت تو كونت كه جر بخوري و 18 بخيه بهت بزنند .
تف

0 ❤️

416271
2014-05-08 09:03:58 +0430 +0430
NA

هههههههههه
واقعا انتظار داری این داستان تخیلیتو باور کنیم
بابا خیلی مزخرفی حتی خیالی بودنشم زشته بی شرف خیلی حرومزاده ای

0 ❤️

416272
2014-05-28 07:31:26 +0430 +0430

چی بگم آخه؟
فحشم هم نمیاد

0 ❤️

416273
2014-06-02 05:59:08 +0430 +0430
NA

این احتمالا تو بوشهر افغاننستان فیلم هندی دیده مغزش گوزیده

0 ❤️

416274
2014-06-16 04:53:54 +0430 +0430
NA

آیا این داستان برگرفته از مجلوقات این فرد است؟
بنا به دلایلی کیرم تو نوشتنت…
بعد خواهرزنت کسش خل بوده،،یا از جونش سیر شده بوده،با اینکه دفه اول خون بیاد بگه بکن…بکن توش؟؟دست بردارم نبوده ک اخر ترکوندیش؟…برو کسو کونتو جم کن کونی…خاک بر سر،کیریت.

0 ❤️

416275
2014-08-31 02:28:16 +0430 +0430
NA

الان من باید به تو چی بگویم؟ توهمی بدبخت

0 ❤️

416276
2014-10-07 03:02:08 +0330 +0330
NA

خیلی چرت و پرت بود دهنت سرویس با این مزخرف گوییهات

0 ❤️

416277
2014-10-23 06:29:28 +0330 +0330
NA

برادرم مجبوری دروغ بگی

0 ❤️

416278
2014-10-24 17:46:44 +0330 +0330
NA

ها ها ها باشه…

0 ❤️




آخرین بازدیدها