یک روز خوب جوان پشت کنکوری

1393/03/25

خاطره ای که میخام بنویسم مال حدود یک ماه پیشه من اسمم ارشه 19 سالمه ساکن اصفهانمو امسالم پشت کنکوریم بیشتر سرم تو درسه و نسبت به قبلنا کمتر از خونه بیرون میرم چون واقعا پارسال چوب بیرون رفتنای زیادمو خوردمو نتونستم اون رتبه ای رو که میخام بیارم .نمیخام زیاد طفره برمو یه راس میرم سر اصل ماجرا.حدودا اواسط مهر ماه بود که من میخاستم یه چندتا کتاب بخرم برا همین جمعه صبح با یکی از دوستام که اسمش ارسلانه به جمعه بازار کتاب سر دروازه دولت رفتیم .بچه های اصفهان میدونن من کجا را و میگم من سه چهار تا کتابی رو که میخاستم خریدمو وقتی میخاستیم با اتوبوس برگردیم اخر اتوبوس دوتا دختر نشسته بودن که از نظر قیافه بد نبودند البته زیاد خوشگل نبودند ولی از یکیشون که صورت بچه گونه ای داشت خوشم اومد .منم اون روز با یه تیپ بچه مثبتی رفته بودم بیرون برا همین پیش خودم گفتم بیخیال اینا نگاهم نمیکنن چه برسه بخان دوست بشن .اتوبوس به ایستگاه اخر رسیدو اونام تا ایستگاه اخر پیاده نشده بودن و با ما پیاده شدن .اونا جلوی ما داشتند راه میرفتنو ماهم دنبالشون بودیم که یهو یکی ای اون دخترا لیز خوردو افتاد ارسلانم که سوژه مسخره بازیه شروع کرد تیکه باره اون بدبخت کنه خلاصه ما انداختیم دنباله او نا و یکم که رفتیم جلو یهو همون دختره که بعدا فهمیدم اسمش نرگسه برگشتو گفت چیه انداختی دنبال ما ؟ منم گفتم تا شمارمو نگیری نمیرم اونم گفت خیلی پرو هستیو بالاخره شماره رو گرفت ولی گفت به همین خیال بشین تا زنگ بزنم من احتمال 90 درصد میدادم که زنگ نمیزنه .یه چند روزی از اون ماجرا گذشتو یه روز که داشتم تو خونه درس میخوندم دیدم یه شماره ناشناس تک زدو منم اس دادم که شما بالاخره بعد چنتا اس فهمیدم که اونه و شروع کردیم حرف زدن ولی از اس دادنش معلوم بود دختره پر روییه چون خودشو دست بالا میگرفتو میگفت با کسی دوست نمیشه و به منم چون دلش سوخته برام زنگ زده یه چندروزی بهم اس میدادیمو از خودمون میگفتیم ولی واقعا اخلاقش به قیافش نمیخورد بعد چند روز اصرار که میخام دوباره ببینمت قبول کرد که بیاد باهم بریم پارک قرار شد دوستشم بیاره منم با ارسلان برم تو یه پارک باهم قرار گذاشتیمو رفتیم سر قرار منم اون روز یکم به خودم رسیدم که فکر نکنه از این بچه منگلام تو پارک اومد حتی وقتی دست دراز کردم باهام دست نداد ولی اون دوستش که اسمش فاطمه بود هم به من دست داد هم ارسلان .یه یک ساعتی باهم تو پارک بودیمو بعد رفتیم ارسلانم تونسته بود مخ دوستشو بزنه .شبش داشتیم اس میدادیم که گفت از من خوش اومده و از این حرفا و بهم گفت که ناراحتی که دست ندادم بهت منم گفتم هی یکم اونم معذرت خاصو گفت حالا دفعه بعدی .واقعا پرو بازیاش کمه کمگشده بود و به قول خودش داشت بم وابسته میشد یه چند باری باهم بیرون رفتیمو من یه شب بهش گفتم میخام بوست کنم و اون گفت نه زشته و از این حرفا اما بالاخره راضیش کردم دفعه بعدی بوسش کنم کم کم تونستم راضیش کنم لباشو بخورم اونم چون دوسم داشت قبول کرد ارسلانم تونسته بود مخ فاطمه رو بزنه و ببره خونه ولی نرگس یه دفعه اسم سکس اوردم دو روز باهام قهر بود ولی منم بدجور تو کفش بودم زیاد اندام سکسی نداشت قدش حدودا160تا 165 و وزنشم 50 حدودا قیافشم بچه گونه از اینام نبود که بگم یه کون بزگ داشته باشه ولی یه کون جمع و جور داشت که خوشم میومد ازش .من وقتی فهمیدم ارسلان فاطمه رو برده خونه شروع کردم به نرگس گیر دادن که فاطمه ارسلانو دوس داره اما تو منو دوس نداری و از این حرفا که بهم اعتماد نداری و خلاصه تونستم راضیش کنم یه روز بافاطمه بیان خونه ما ارسلانم اینجا باشه ولی بهم گفت که غیر از لب نمیزارم کاری کنیا منم قبول کردم اما میدونستم دختری که خونه بیاد دیگه میشه یجوری راضی به سکسش کرد .اخر هفته قرار بود خونوادم برن شهرستان خونه بابا بزرگم ، منم به اونا گفته بودم که پنجشنبه بیان خونمون.روز پنج شنبه ارسلان یه یک ساعتی قبلش اومدو دیدم چهار دست غذا گرفته اونا روگذاشتیم رو بخاری که داغ بمونه یه قلیونم اماده کردیمو کشیدیم تا اونا بیان ساعت حدودا ساعت 11 ، 12صبح بود که اومدن خونمون اول که نشستیم باهم حکم بازی کردن و بعد ناهار و خوردیم دیدم ارسلان دست فاطمه رو گرفتو بلندش کرد و باهم رفتن تو اتاق من. دم در ارسلان به نرگس گفت نزاری به اقا ارشه ما بد بگذره ها .اونا رفتن تو اتاقو در و بستن من اول شروع کردم با انگشتای دست نرگس ور برمو کم کم کشیدمش پیش خودم و بش گفتم دوست دارم اونم گفت منم .کم کم صورتمو بش نزدیک کردمو شروع کردم لباش و خوردن یه چن دقیقه داشتیم لبه هم میخوریدیم که یهو ارسلان گفت ارش کرم تو اتاقت کجا داریو منم جاشو بش گفتم ولی دیدم نرگس خندش گرفته گفتم چته گفت هیچی الان ارسلان میزنه دهن فاطمه رو سرویس میکنه منم یه خنده کردمو گفت اره خوشبحال ارسلان دیدم از دستم ناراحت شدو گفت میخای بری پیش ارسلان هنوز دیر نشده منم گرفتمش تو بغلم معذرت خاستم شروع کردم کم کم لباشو خوردن وقتی احساس کردم داره داغ میشه شروع کردم از رولباس سینه هاشو مالیدن اول نمیزاشت ولی کمکم رام شد خاستم تابشو در بیارم ولی نمیزاش اون اول کارم که اومده بود با التماس مانتشو در اورد وقتی دید نارحت شدم گفت دربیار تابمو ولی زیاد پیش نرو منم گفتم قبول تا بشو در اوردم شروع کردم دور شکمشو خوردن و کم کم از زیر سوتین دور سینه هاشو میخوردم و اروم سوتینو باز کردم دیدم یه پوز خند زده گفت بالاخره کار خودتو کردی منم بدو هیچ حرفی شروع کردم سینه هاشو خوردن دیدم خوب موقعیه که شلوارشو در بیارم دکمه شلوارش و که باز کردم دیدم دستمو سفت گرفتو گفت ن ارش خاهش میکنم منم گفتم بزار یه امروز و مال من باشی با اکراه قبول کرداروم شلوارشو کشیدم پایینو شروع کردم روناشو خوردن از بغلای شورتش به کسشم زبون میزدم شورتشو که خاستم در بیارم دیدم دیگه جلومو نگرفت فهمیدم که خانم دیگه امپر چسبونده شروع کردم کسشو خوردن که کمکم اهش در اومد ولی دیدم ادامه بدمو ارضا بشه دیگه نمیشه کردش برا همین اومدم بالاتر دوباره نزدیک لباشو گفتم تو لباس منو در نمیاری ؟ اونم لباسای منو در اورد و وقتی شورتمو کند شروع کرد اروم با کیرم بازی کردن یکم که بهش ور رفت گفتم میشه برام بخوریش اونم گفت که نه کثیفه و از این حرفا ولی بهش گفتم من مال تو رو خوردم تو هم بخور قبول کرد ولی ناشیانه میخورد اما اون صورت بچه گونشو وقتی میدیدم که کیرم تو دهنشه یه احساس خوبی داشتم یکم که خورد گفتم میخام بکنمت اونم گفت که نه دخترمو از این حرفا منم بهش گفتم از کون میخام بکنم ن جلو اونم گفت که اصلا نمیزاره گفت که دوستاش گفتن خیلی درد داره منم گفتم نه من بلدمو یه جوری میکنم که درد نیاد اونم قبول کرد ولی به شرطه اینکه اگه درد داشت ادامه ندم منم کرمو از ارسلان گرفتم و اروم سوراخ کونشو چرب کردم انگشت اولو که کردم دیدم خودشو سفت کردو گفت درد داره منم اروم شروع کردم ماساژ دادن بعدش انگشت و دومو که کردم دیدم داره دیگه گریش میگیره منم با کسش بازی کردم تا یه ذره دردو لذت قاطی بشه انگشتامو که در اوردم گفتم اماده ای گفت اره ولی اروم بکن به حالت سگیش کردم و اروم سرشو دادم داخل یه ذره که حول دادم تو دیدم دادش رفت هوا خاص خودشه بکشه جلو که در بیاد منم میدونستم اگه در بیاد دیگه نمیزاره برا همین خودمو انداختم روش و خابید روزمین منم کیرم تا دسته رفت تو جیغو گریش رفت هوا جوری که خونه رو برداشت ولی شانسمون گفت خونه ما اپرتمانی نبود ولی به نظرم ده تا محل اونورترم شنیدن ارسلانو فاطمه پریدن بیرون همونجور لخت اومدن کناره ما نرگسم تلاش می کرد از زیر من بلند شه ارسلا منو بلند کردو گفت زدی پوکوندی کون بدبختو بعد بلندش کرد نرگسو یکم دلداریش داد حدود ده دقیقه بعد نرگس اروم شد ولی گفت دیگه نمیزاره بکنمش منم بدجود تو کف بودم ارسلان که اینو میدونس گفت ارش میخای با فاطمه بری تو اتاق تا منم نرگسو ارضا میکنم دیدم فاطمه راضیه اما نرگس ن ارسلان یکم باش حرف زد تا راضی شد ولی به شرطی که همونجا جلوشون سکس کنیم منم قبولکردم رفتم سراغ فاطمه اونم شروع کرد ساک زدن واقعا قشنگ ساک میزد خیلی با نرگس فرق داشت یا جنده ی حسابی بود برا خودش فاطمه دیدم اگه همینجور ساک بزنه ابم میاد برا همین در اوردم کیرمو برشگردوندمو چون خیس بود کیرم راحت رفت داخل معلوم بود یه کونده حسابی بوده چون راحت رفت داخل بعد یه 5 دقیقه تلمبه ابم اومدو همشو داخل ریختم تازه متوجه شدم نرگس داره برا ارسلان ساک میزنه اب ارسلانم اومدو همشو ریخت تو دهن نرگس. نرگسم حالش بد شدو یه ده تا فوش ابدار به ارسلان داد .اون روز به من خیلی خوش گذشت ولی بدجور دلم برا نرگس سوخت چون بدجور گایده شد یه دفعه دیگم سکس داشتیم منو نرگس ولی ایندفعه فقط لا پا کردمش امیدوارم خوشتون اومده باشه میدونم یه صدتا فحشم میدین ولی اشکال نداره خوش باشین

نوشته: سلطان


👍 0
👎 0
40416 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

422684
2014-06-15 17:32:19 +0430 +0430
NA

khoob bood vali maloom bood sakhteye zehne maljooghete biggrin

0 ❤️

422686
2014-06-15 17:42:11 +0430 +0430
NA

احسان هات عزیز ؛ بیا کیر منو بخور
فقط بلدی زر مفت بزنی مرتیکه جقی

0 ❤️

422688
2014-06-16 03:29:39 +0430 +0430
NA

خوب بود…مرسی…ولی ببخشیدااا،12،11صبح؟؟…آها همون ظهر خودمون…قشنگ بود…بازم مرسی

0 ❤️

422690
2014-06-16 06:25:05 +0430 +0430
NA

عجبا وا عجبا ازین امت بیکار…خوب سکس میکنن

0 ❤️

422691
2014-06-16 06:51:04 +0430 +0430
NA

خاک برسر بی غیرت هرجفتتون کنم که دوست دختراتونو اونم جلوی خودتون!!! تازه با رضایت خودتون!!! میدید میگان!!! دیگه اینجاس که باید گفت ریدم تواین دوستیتون …اها یادم رفت بگم احسان هات ریدم پس کلت با این نظر دادنت

0 ❤️

422692
2014-06-16 07:33:39 +0430 +0430
NA

احسان هات با حس کارآگاه گونه ی خود میفرماید:

آرش (یا سلطان) عزیز:

“منم گفتم تا شمارمو نگیری نمیرم اونم گفت خیلی پرو هستیو بالاخره شماره رو گرفت ولی گفت به همین خیال بشین تا زنگ بزنم من احتمال 90 درصد میدادم که زنگ نمیزنه .یه چند روزی از اون ماجرا گذشتو یه روز که داشتم تو خونه درس میخوندم دیدم یه شماره ناشناس تک زد”

ادامه ندادم

0 ❤️

422693
2014-06-17 11:37:24 +0430 +0430
NA

بیچاره 11 روزه دیگه کنکور داریم بخووون

0 ❤️




آخرین بازدیدها