کونی شدنم بوسله دختر دایی

1402/01/02

داستانی رو میخوام براتون تعریف کنم عین واقعیت است اما اسامی عوض شده است.
ایمانم الان سنم 36 است .علت گی شدنم بر میگرده به سن 10 سالگی ام و اون زمان دختر دایی ام که مسبب همه گی شدنهام بود 12 ساله بود. مسترس و ارباب بودن تو خون دختر داییم سمیه بود.شاید به جرات بگم میسترس رو این شخص راه اندازی کرد. دختر داییم برای خودش مردی بود .فقط 2 سال ازش کوچکتر بودم و به اندازه مادرها حاکم بود. من کلاس چهارم دبستان بودم و همیشه ریاضی کم میشدم مامانم که سمیه (برادر زاده اش ) رو دوست داشت منو میبرد خونه داییم که پیش سمیه ریاضی کار کنم اما سمیه که ظاهرش رو پیش عمه اش (مامانم ) درست میکرد منو میبرد اتاقش که به اصطلاح با من ریاضی کار کنه. اما به جای ریاضی کار کردن تحکم میکرد و تحقیرم میکرد .کمی ریاضی کار میکرد اما وقتی مادرم میرفت و تو اتاقش تنها میشدیم به جای ریاضی کار کردن به مرحله ای رسید با من سکس کار میکرد.دختر داییم مانند دختر های هم سنش که زودتر از پسرا فهمیده بود کیر چیه کس چیه و بچه چطوری بجود میاد و . . . بعد از تنها شدن به من دستور میداد لباسهامو در بیارم و لخت بشم و با خطکش کیرمو بر انداز میکرد و به باسنم با خط کش میزد و به من میگفت اگر خنگ بازی در بیاری همینطوری میزنمت و این سگ مذهب (دودولم) را درش میارم و ادامه داد که اگر به مامانت بگی بیشتر تنبیه میکنم و منو تحریک کرد که باید راز دار باشم و منم واقعا رازدار خوبی بودم و همیشه منو به خاطر رازداریم تشویق میکرد.
یک روز که قرار شد برم خونه دایی و کار کردن علوم با دختر داییم قبلش دختر داییم تماس گرفت با مادرم که زودتر برم اونجا که میخواد بره بیرون اما نمیخواست بره بیرون و موضوع حشری شدن دختر داییم بود.
به محض اینکه رفتم تو اتاقش در رو قفل کرد و دیدم با شورت و تاپ تو اتاقشه و به من دستور داد که لخت شم و منم لخت شدم و به نوعی خوشم می اومد و بعد از لخت شدن منو از پشتم چسبید و دستاشو به دور بدنم حلقه کرد و کسشو به نوعی به باسنم چسبوند و دیدم داره نفس نفس میزنه و اولش ترسیدم و بعدش متوجه شدم داره با من حال میکنه.منم از این کارش خوشم اومد و گرمی بدنش به بدنم حس میکردم و انگار ارضا میشد.من اون زمان بچه بودم و از راز و رمز دخترها سر در نمیاوردم.همیشه تاکید داشت که هیچوقت جایی حرفی نزنم و منم حرفی نمیزدم . اما روزهای بعد برای اینکه مطمئن بشه من جایی حرفی نمیزنم حرکت دیگری کرد. یک روز منو برد اتاقش در رو قفل کرد و انواع روان کننده و ژل و . . . اورد تا از طریق دستکش انگشت فرو کنه تو کونم و به من بگه تو کونی هستی اگر به کسی بگی ابروی خودت میره.بعد از اون روز که اولین درد کون دادنم محسوب میشه روزهای دیگه هم همین کارو میکرد و بعد از چند ماه که درد نداشتم و به راحتی تو سوراخم فرو میکرد در گوشیم با غرور گفت تو الان دختری و منم که رسما کونی شده بودم خوشم می اومد.دختر داییم فهمید دیگه کونی شدم و روزهای بعد از تولز و حتی خیار هم استفاده کرد و تو کونم میگذاشت و منم کیف میکردم و اون هم کیف میکرد و حشری میشد و اسپنکم میکرد و کیرمو میکشید و با خط کش میزد .الان بعد از 26 سال که از اون زمان میگذرد دختر داییم هر از گاهی که منو میبینه مثل دختر با من برخورد میکنه و با صمیمی تر از سایر فامیلهاست و هنوز رو من حاکمه .

نوشته: ایمان


👍 32
👎 29
78001 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

919739
2023-03-22 01:47:32 +0330 +0330

دختر داییت رو گاییدم

5 ❤️

919742
2023-03-22 01:51:40 +0330 +0330

تورو خدا اینقدر ابتدای داستان ها نگید اسامی فقط تغییر کرده.
بابا این رو هر کسی میدونه واحتمالش خیلی کمه کسی توی داستانش اسامی شخصیت های واقعی روبگه.چون اگر خاطره باشه ممکنه کسی بشناسه.پس لطفا این جمله رو در ابتدای داستان ننویسید.هرداستان رفتم همین ابتدای متن هست.این کلاس کاری متن رو میاره پایین خواننده ازابتدا احساس غیرواقعی بودن میگیره.خیلی عادی شروع کنیدبه نوشتن.
واینکه یک گزینه دیگه هم درپشتش که این واقعیت هست یک کلمه اش تغییرنکرده. اسراربه واقعی بودن نکنید که باورپذیربشه.کسی که متن میخونه اگر روان باشه وخوب نوشته شده باشه بی اینکه شمابگید خودش همراه میشه باهات.
نویسنده خوب ازتغییر اسامی و واقعی بودن یانبودن نمیکنه.اگر هم واقعی نباشه اول داستان نمیگه واقعی نیست چون خواننده اشتیاقش کمترمیشه.چکارمیکنه؟وقتی داستان به پایان رسید درانتهای اون میگه این نوشته زاده افکارم بود امیدوارم خوشتون اومده باشه.
این چیزای خیلی ساده وابتدایی اگر درنوشتن رعایت بشه کیفیت داستان بهترمیشه.

7 ❤️

919758
2023-03-22 02:47:21 +0330 +0330

خاک تو سرت بعد این همه سال ادم نشدی بگیر پارش کن خب

2 ❤️

919773
2023-03-22 05:41:48 +0330 +0330

بگیر بکنش یا آدرسش و برای من بفرست میرم میکنمش

0 ❤️

919791
2023-03-22 08:38:56 +0330 +0330

آفرین پسر خوب. یادت باشه اون اربابته

3 ❤️

919849
2023-03-22 22:12:42 +0330 +0330

باشَد که زیاد خود ارضایی نکنیم.

0 ❤️

919908
2023-03-23 08:38:04 +0330 +0330

باشه

0 ❤️

920058
2023-03-24 21:06:11 +0330 +0330

کسی فحش خور میخاد

0 ❤️

920060
2023-03-24 22:20:51 +0330 +0330

ماهیت داستان بر چه اساسی بود
می دونی رابطه گی چی هست نفهم
آخ حمال دیگه تا آخر عمرت خاطره ننویس

0 ❤️

920121
2023-03-25 04:45:22 +0330 +0330

چیه؟ الانم می‌ترسی که یه وقت تورو بکنه؟! یا بگه قبلاً تورو کرده؟!
احمق ۳۶ ساله دیگه نوبره! مگه نمی‌گی با تو صمیمی‌تره؟!
خب به یه بهونه‌ای ببرش یه جایی و اگه تونستی با زبون خوش و اگه نشد با زور محبت‌شو جبران کن!!! اگه گفت به همه می‌گم که تورو انگشت کردم ، بهش بگو اشکالی نداره ، منو کردی ، منم تورو کردم ، با این تفاوت که من بچه بودم و نمی‌فهمیدم اما تو بزرگی و می‌فهمی!

0 ❤️

924557
2023-04-22 13:22:39 +0330 +0330

بسیار داستان جالبی بود و خیلی خوب نوشتید.
راستش من دنبال کسی می گردم برای مبادله داستان های کوتاه با موضوع گی. یعنی یک بار من برای طرف یک تصویر گی می فرستم و او باید یک داستن کوتاه مطابق با اون تصویر بنویسه و برای من بفرسته و دفعه بعد اون شخص برای من یک تصویر گی میفرسته و این بار نوبت منه که داستان کوتاهی مطابق با اون تصویر بنویسم. بعد از مدتی میتونیم اون داستان ها رو در تاپیک مشترک یا جداگانه منتشر کنیم. اگر هستید منتظرم.

0 ❤️

941103
2023-08-07 07:56:39 +0330 +0330

زن داییتو گاییدم

0 ❤️




آخرین بازدیدها