اولین اشتباه، بهترین اتفاق، بدترین پشیمانی (۲)

1402/01/29

...قسمت قبل

سلام
_من و بهاره خیلی صمیمی شده بودیم بی حد و مرز واقعا دوستش داشتم و هنوز هم دارم . مونس هم شده بودیم واقعا میهواستمش اما از یه طرف تصمیم برا مهاجرت و از طرف دیگر سرخوردگی ناشی از دوران کودکی هیچ وقت اجازه نمی‌داد بهش بگم. گذشت و گذشت و شروع کردم به صورت کاملا تخصصی برای خواندن آیلتس . با بهاره تصمیم گرفتیم یک ماه آزمون بدیم هر روز . سی آزمون پشت سر هم که برا آزمون آیلتس تو تیر آماده بشم . هر روز میومد خونمون و من هر روز بیش تر از دیروز دلبستش میشدم. هر روز با هم چشم تو چشم حرف می‌زدیم(آزمون آیلتس بخش speaking داره که ۲۵ نمره آزمون رو تشکیل میده.)
چشمای مشکیش موهای مشکیش که از شال میزد بیرون شلوار جین آبی چسبون همه اینا من و دیوونه کرده بود . اول حس عشق بود که من و به سمتش میکشوند اما بعد تبدیل شد به حس شهوت و عشق . همیشه فکر میکردم دو قطب مخالفن ولی با بهاره فهمیدم نه ترکیبی از این دوتان و مکمل هم اند. سی روز گذشت و من ۱۰تیر آزمون رو دادم . با خودم شرط گذشتم اگه قبول شدم حسم رو بهش بگم . یک هفته گذشت و جواب ها اومد من قبول شدم با نمره متوسط ۶.۵ . بهش گفتم و حسابی جشن گرفتیم . اول رفتیم سینما با هم بعد رفتیم پارک قدم زدیم و بعد رفتیم شام خوردیم. بعد از شام رفتیم پارک و بهش گفتم :بهاره جون یه چیزی می‌خوام بگم . حقیقتش من خیلی تو زندگیم سر خورده بودم . نبود مادرم تنهایی های دوران نوجونیم و … زمانی که با هم کلاسارو شروع کردیم همه چی عوض شد . من واقعا امید به زندگی پیدا کردم و دوست دارم واقعا دوست دارم.
… چند ثانیه مات و مبهوت مونده بود و هیچی نگفت … یه دفعه آب گلوش رو قورت داد و گفت حسین جان منم تو رو دوست دارم تو یه جورایی تنها رفیق منی ولی ما نمیتونیم … و بعد هیچی نگفت .
انگار دنیا رو سرم خراب شده بود . همون‌جوری سوار ماشین شدیم و رسوندمش خونشون با خودم گفتم ناراحت شد نام رو از گلیمم درازتر کردم تا داشت از ماشین میرفت بیرون ازش عذرخواهی کردم و گفتم ببخشید من قصدی نداشتم به خدا و این حس واقعی ترین حسی بود که تا حالا تجربه کردم و بهت گفتم من رو ببخش.
با یه لبخند ملیح گفت حسین من ناراحت نشدم و آدم بعضی موقع ها باید خودش رو تخلیه کنه و دلش رو خالی کنه حتی اگه غلط باشه اون حس ها.
تموم شده بود همه چی . داغون و ناراحت تر از همیشه اومدم خونه مثل همیشه تنها . من نمی‌خواستم بهاره رو از دست بدم. تنها نور و روشنایی زندگی من بود . تنها دلخوشی دوران من بود . با خودم گفتم تو که کسی رو نداری بدبخت . میخوای تنها خوشی. زندگی رو هم از دست بدی.
دست به کار شدم . نمره آیلتس هم بد نبود میشد اپلای کنم ولی هر چی بالاتر می‌بود به خاطر ویزای تحصیلی بهتر بود .
زنگ زدم به بهاره گفتم می‌خوام دوباره آزمون بدم نمره بدی نیست ولی می‌خوام ترمیمش کنم . اول من من کرد چون به خاطر اون حرفا یه کم خجالت زده شده بود . ولی یهو پریدم وسط حرف. وگقتم بابت اون حرفا بازم عذر میخواهم و واقعا کلاس میخوام و اطمینان بهش دادم.
قبول. کرد و ما دوباره شروع کردیم ولی این دفعه به مدت دوماه آزمون باید میدادم تا آماده میشدم . هر روز به خونه ما نیومد و هر دفعه که باهاش حرف میزدم بیشتر دیوونم میکرد انگار جذاب تر شده بود . گفتم این دفعه دیگه مال خودمه از دستش نمی‌دم . جلسه آخر شد وقتی داشت میرفت با خودم گفتم دل و بزن به دریا به عشقت چنگ بزن شاید به دستش بیاری . همین که داشت از در میرفت بیرون دستش رو از پشت گرفتم . ما با هم راحت بودیم و خیلی موقع ها شده بود دستش رو گرفته بودم و خیلی مواقع هم جلوی من. شالش رو درمی‌آورد و موهای بلند خوشگلیشو می‌ریخت روی شونه هاش به خاطر همین تعجب نکرد.
یهو برگشت ولی این دفعه من با دفعه قبلی فرق داشتم . گرفتمش تو بغلم و لب هایش رو بوسیدم برق از چشاش پرید .من هم همینطور اون لحظه تو اوج عشق و شهوت بودم خودش رو میکشید عقب ولی شهوت به من چیره شده بود دوباره بوسیدمش و این دفعه مخالفت نکرد عاشقانه میبوسیدمش اون همهمینطور حدود ده دقیقه ایستاده لب بازی کردیم .
صورتش گر گرفته بود . لبم رو از لباس برداشتم و تو چشاش نگاه کردم و گفتم بهاره جان من و ببخش اشتباه کردم گناه کردم دست به نامحرم زدم ولی دوست دارم خیلی دوست دارم خودت رو از من نگیر تو تنها دلیل امید من به زندگی ای . هیچی نگفت تو چشمام نگاه کرد و گفت چجوری بت اعتماد کنم . گفتم چیزی برا از دست دادن ندارم من دوست دارم به خاطر همین اینجوری پا پیش گذاشتم . هیچی نگفت همینجوری وایساده بود
که دیدم داره میاد سمتم ناگهان دوباره بوسیدمش دستم روی کمرش بود و باسنش رو میمالدیم دیوونه شده بودم شالش رو درآوردم موشهاش رو نوازش کردم و شروع کردم به خوردن گوشت و گردنش شهوت تمام وجودمون رو گرفته بود و هیچی نفهمیدیم . بوسیدن و متوقف کردم و مانتوش رو درآوردم که روش یه تیشرت بود اون رو هم درآوردم و سوتین مشکی که پوشیده بود و بینشون عرق کرده بود دیوونم میکرد آنقدر وحشی شدم که سوتیشنش رو پاره کردم چون بلدم نبودم دکمه پشتش رو باز کنم . سینه اش افتاد بیرون گرفتم تو دستم و با تمام وجود خوردمشون سرش رو گرفته بود بالا و هیچی نمی گفت غرق لذت بود که نشستم رو زمین خواستم شلوارشو در بیارم که دیدم مقاومت می‌کنه بهش گفتم خوشگلم تا اینجا اومدیم بزار تمومش کنم بالاخره راضی شد شلوار رو درآوردم وای پاهای سفید و خوشگل با یه شرت مشکی دوباره پاشدم شروع کردم لب گرفتن ازش شینه هاشو رو میمالوندم و دستم روی باسنش بود بزرگ نبود و لی خوش فرم بود و مناسب اندام لاغرش.
دستش رو گرفتم بردمش رو تخت اتاق اخر خونمون انداختنش رو تخت و همینطور که پاش رو می‌خوردم شرت رو دادم بالا … کصش مو داشت ولی نه زیاد اما من دیگه هیچی نمی‌فهمیدم بدون هیچ معطلی کمربندم رو وا کردم و شاوران رو کشیدم پایین . تا کیرم رو دید خجالت کشید ولی من دستش رو گرفتم و گذاشتم روش آروم شده بود و میخندید و عرق میکرد بهش گفتم راضی به این کار نمیخوام اذیتت کنم که سرشو تکونی داد و گفت راضیم شروع کردم به خوردن کصش بدون هیچ ترسی آه میکشد و کصش خیس خیس بود . رفتم روش و کیرم رو میخواستم بکنم توش . ولی تا چشماش و دیدم منصرف شدم و بلندش کردم و نشستم رو به روش و عاشقانه بوسیدمش . بهاره واقعا تو چشم من زیبا بود که بهم همونجا یه چیز عجیبی گفت . بهم گفت تو دوران دانشگاه با یکی نامزد می‌کنه و رابطه برقرار می‌کنند و اون قتلش میذاره . بعد همینجور یکه نفس نفس می‌زده و تموم وجودش در اختیار من بود گفت ببخشید بهت گفتم چجوری باید بهت اعتماد کنم منو می‌بخشی ؟؟؟ دیوونه شده بودم بهش گفتم معلومه همه کسم و بعد شروع کردم به لب بازی باهاش وقتش شده بود .رفتم روش و با یه ضربه کیرم و جا کردم .کیر بزرگی ندارم حدود ۱۳ سانت و قطر معمولی . اما تا کردم آهش دراومد و پنج دقیقه همینجور جلو و عقب میکردم دیدم داره آه های عجیبی می‌کشه داشت ارضا میشد که ادامه دادم و همه بدنش ناگهان شل شد . نمی‌تونستم باور کنم من چیکار کردم … زنا کرده بودم و باورم نمیشد . از روش پاشدم و دیدم خیسه خیسه . با دستمال کصش رو پاک کردم ولی خودم هنوز ارضا نشده بودم . که بهم گفت بخواب. خوابیدم رو تخت و کیرم رو گرفت تو دستش و آروم بالا پایین میکرد شروع کرد به خوردن بهترین حس دنیا بود
تمام تف دهنش روی کیرم بود تمام بدنم داغ شده بود داشتم میمیردم که ناگهان زدم به سمتش و گفتم داره ابم میاد کیرم رو از دهشن درآورد و گرفت تو دستش . یهو ابم اومد جهش دارو غلیظ آنقدر که حتی به صورتش هم پاشید و … .من که چشمام و بسته بودم و از شدت لذت نعره می‌کشیدم هیچی نمی‌فهمیدم .
به دار دو دقیقه نگاش کردم و دیدم تمام دستش تا مچ پر از آب منیه و خودش هم هنوز توی شکه . دستمال رو برداشتم دستش رو پاک کردم و گفتم بهاره من دیوونتم و بوسیدمش لپش رو موهاش رو و…

من و بهاره مدت ها با هم بودیم تا جداییمون…امیدوارم هیچ وقت از عشقتون جدا نشین…

نوشته: Delbasteh


👍 7
👎 7
21601 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

923934
2023-04-18 07:39:30 +0330 +0330

خوب باز یکی آمد تو شهوانی گفت کیرم 13 سانت معمولی ، اینجا آخه 18 سانت معمولی حساب میشه و همه بالای 20 سانت دارن .

0 ❤️

923956
2023-04-18 11:31:18 +0330 +0330

زنا چیه گفتی ریدی تو داستانت، نامحرم ،،گناه ،،، این کلمات کسشره

1 ❤️

946306
2023-09-08 12:43:47 +0330 +0330

اسکل اون تافله که ۲۵ نمره رو اسپیکینگ تشکیل میده
جقی بدبخت

0 ❤️




آخرین بازدیدها