احساسات نوجوونی

1394/03/02

همیشه ظهرهای تابستون منو به یاد خاطرات نوجوونیم میندازه. خاطراتی که هیچوقت از یادم نمیره. تو یکی از روزای گرم تابستون بود. من و داداشم “علی” تو خیابونای نظام آباد میچرخیدیم و سیگار میکشیدیم، به محض اینکه تموم میشد یکی دیگه روشن میکردیم و به همدیگه پاس میدادیم. من یه تیشرت سفید که زیربغلش وصله زده و یه شلوار کبریتی سیاه پوشیده بودم و علی هم یه تیشرت قرمز و یه شلوار کتون قهوه ای. من و علی همیشه لباسای همدیگه رو میپوشیدیم واسه همین هر روز یه تیپ متفاوت داشتیم. هیچوقت هم شرت نمیپوشیدیم. خلاصه اون روز خیلی تیکه شده بودم. همه نگام میکردن.
رفتیم نشستیم تو ایستگاه اتوبوس. خیابونا خلوت بود. یه سیگار روشن کردم و دوتا پک زدم. علی گفت: رضا اون یارو کیه بهت زل زده؟ نگاه کردم دیدم یه پسره پشمالو وایساده داره نگام میکنه. طبق عادت یه نگاه پایین تر کردم و فهمیدم یه اتفاقایی داره تو شرتش میفته. خودشم فهمید. یه چشمک زد و اشاره کرد به یکی از کوچه ها و رفت سمت کوچه. منم دیدم اوضاع ردیفه پاکت سیگارو از جیبم درآوردم دادم به علی و گفتم، من میرم به سامان سر بزنم. علی چشاش برق افتاده بود پاکت سیگارو قاپید و سرگرمش شد. منم پیچیدم تو کوچه. خودمونیما! خوب پیچیدم!!
یه دفه مرتیکه قزمیت خفتم کرد و گفت بچه خوشکل؟ حریف میشی؟ منم که یه کم ترسیده بودم خم به ابرو نیاوردم و گفتم حریف مث من ندیدی داداش. یه اشاره کرد رفتم دنبالش. رفت تو یه خونه زیرزمینش پربود از وسایل آهنگسازی و یه کامپیوتر هم داشت. گفت تو وایسا من برمیگردم. رفت اون پشت منم داشتم وسایلشو دید میزدم برگشتم یهو دیدم طرف لخت جلوم وایساده!! داد زد گفت: به من میگن سروش کیر کلفت! باید بخوریش! نخوریش به زور فرق وسط لای پات وا میکنم! باز ترسیدم ولی اینبارم به روی خودم نیاوردم. شلوارمو کشیدم پایین و پیرهنمو درآوردم. رفتم جلو کیر ۱۸ سانتیشو به نیش کشیدم. هی ساک زدم. کیرشو تا ته میکردم تو حلقم. تعجب کرده بود. داشتم تند تند ساک میزدم ولی اصن ککش نمیگزید. حدود ۱۵ دقیقه داشتم کیرشو تو دهنم بالا پایین میکردمو خایه هاشو میلیسیدم. یهو منو گرفت و سر کیرشو چسبوند به سوراخ کونم و سعی کرد فرو کنه. منم داشتم درد میکشیدم ولی تو چهره ام نشون نمیدادم. کم کم تا آخر فرو کرد و تلمبه میزد. منم داشتم حال میکردم.
ذکر “رضا جون عجب کونی داری” از زبونش نمی افتاد. کاملا بهم اعتقاد پیدا کرده بود.
حدود ۲۰دقیقه داشت تلمبه میزد. خیلی عجیب بود آبش نمیومد. بعدا فهمیدم کسکش تریاک کشیده. من البته برام مهم نبود. دوست داشتم ساعتها کیرش تو کونم باشه.
۱۰ دقیقه دیگه هم گذشت. حس کردم کم کم داره اتفاق اصلی میوفته. یهو کیر کلفتشو کشید بیرون و آبش با شدت اومد پاشید رو کمرم. برگشتم خم شدم کیرشو گذاشتم تو دهنم تمیزش کردم. اونم لپمو کشید و گفت تو باس تک پر خودم باشی. کارت درسته!
منم خوشحال شدمو بغلش کردم. رفت عرق سگی آورد و تا شب با هم کس گفتیم. بعدا از طریق اون با کله گنده های دیگه ای آشنا شدم و بهشون کون دادم ولی خاطره ام با سروش یکی از بهترینا تو زندگیم بود.

نوشته:‌ استایلز


👍 0
👎 0
94444 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

463167
2015-05-23 16:10:08 +0430 +0430
NA

همجنس باز جقی آخرش ایدز میگیری میمون میشی

0 ❤️

463169
2015-05-23 16:19:12 +0430 +0430
NA

چ خوب شد کشید بیرونا!وگرنه حامله میشدی!!!

0 ❤️

463170
2015-05-23 16:29:33 +0430 +0430
NA

ال استارا و تیشرت های نووجونیش که باشون کون میداد تنگ شدن واسش الان با لباس زنونه دیگه کون میده اقا رضا! دمت گرم ؛))))))))) :)))))) نمره کامل نوش کونت

0 ❤️

463171
2015-05-23 17:33:39 +0430 +0430

تراوشات یک کس مغز خنگول بیش نبود
ریدم تو داستانت

0 ❤️

463172
2015-05-23 21:50:49 +0430 +0430

بابا شیردل ، بابا رو کم کن ، بابا سنگ زیرین آسیاب ، بابا کم نیاور ، دهنم سرویس شد اینقدر که بهش مردونه کون دادی ، بابا یاللعجب ، بابا… biggrin

0 ❤️

463173
2015-05-23 21:53:04 +0430 +0430

بابا شیردل ، بابا رو کم کن ، بابا سنگ زیرین آسیاب ، بابا کم نیاور ،بابا احساسات ، دهنم سرویس شد اینقدر که بهش مردونه کون دادی ، بابا یاللعجب ، بابا… biggrin

1 ❤️

463176
2015-05-24 05:42:31 +0430 +0430
NA

رضا
علی
سروش
نظام اباد
نمیدونم چرا یاد رضا پیشرو و داداشش علی اوج و سروش هیچکس افتادم :D

1 ❤️

463178
2015-05-24 06:21:52 +0430 +0430
NA

کیرم تو خودت و داستانت باو
کسخله جقی biggrin

0 ❤️

463180
2015-05-24 08:07:34 +0430 +0430
NA

جووووون کی منو اینجوری میکنه؟؟؟

0 ❤️

463181
2015-05-24 09:16:53 +0430 +0430
NA

biggrin احتمالا سروش لشکری (هیچکس) نبوده؟؟

0 ❤️

463182
2015-05-24 10:06:14 +0430 +0430

به کله گنده های دیگه کون دادی ROFL

0 ❤️

463183
2015-05-24 14:56:32 +0430 +0430
NA

احسان هات همچنان که میخندید فرمود:

نه ظاهرا این سری چیزی نفرمود

0 ❤️

463185
2015-05-24 17:02:49 +0430 +0430
NA

تو که می خواهی کون بدی بده اسم نظام آباد رو نرین توش. کونی هستی باش با مرام باش.

0 ❤️

463186
2015-05-25 02:12:07 +0430 +0430

به ما ام بده

0 ❤️

463187
2015-05-25 02:55:41 +0430 +0430
NA

نکشیده بود بیــرون حاملــه مےشدے … lol

0 ❤️

463188
2015-05-25 19:04:51 +0430 +0430

شبیه داش مشدیا داستان نوشتی

0 ❤️

463189
2015-05-26 00:31:47 +0430 +0430
NA

نوشته های یک مجقول mail1

0 ❤️




آخرین بازدیدها