ارباب رجوع

1402/08/15

سلام دوستان عزیز اسمم سعید ۳۸ ساله تو یه اداره دولتی کار میکنم . سریع میرم سر اصل مطلب . ساعات کاری ما از ۸ صبح تا ۴ بعدازظهر ها ست . یه روز نزدیکهای ساعت ۳ و نیم بود که یه ارباب رجوع اومد از طبقه بالا پایین . هنوز چهره اش خودش و ندیده بودم ولی یه شلوار چرم قهوه ای تیره و پر و پاچه های تپل مپل و ساق پایی سفیدی داشت . از پشت شیشه های درب ورودی داشتم میگفتم عجب کوسیه و … تا رسید وسطه پله های آخر که بیاد تو طبقه ما که دیدم بله یه خانم جا افتاده و ترگل ورگله .سن و سال و چهره اش تقریبا شبیه نوش آفرین خواننده بود . گفتم سن بالاست ولی اگه بده چنان میکنمش از کوس و کون که خدا به دادش برسه و آبمو میریزم تو صورتش واسه پوستش و از این خیالات میکردم اومد سمت من . گفتم یا خدا فکرم و خونده اومده بزنه تو گوشم . نفسم بند اومده بود . اومد با همکارم کار بغل دستیم کار داشت . اونم یه آدم متاهل و زن ذلیل و بیخایه و بیغیه که نگو و نپرس . فکر میکنه هر اتفاقی تو اداره بیوفته رو زنش میبینه و میفهمه . سرش و بالا هم نیاورد . پرونده رو گرفت و گفت یکی دو تا از مدارکتون خانوم ناقصه . راستش نمیدونم چرا این کس مغز راست کرده بود که کارش و انجام نده و خیلی بد با طرف حرف زد و ناراحتش کرد . زنه هم خیلی باکلاس و مودب بود به همکارم گفت آقای محترم این مدارک و اصلش قبلا و آوردم خدمتتون دیدید. خودتون هم کپی گرفتید که گذاشتید تو پرونده ام . کپی و میخواهید نگه دارید و اصلش و هم قبلا که دیدید و اصلش هم که نگه نمیدارید . پس چرا اذیت میکنید . اصلش و دخترم با خودش برد خارج الان تا بفرسته کلی طول میکشه . زدم به پاهای رفیقم ولی نگاه نکرد و گفت خانوم قانون قانونه . همین جور که مستحضر هستید تو کشور ما مخصوصا تو اکثر ارگانهای دولتی هرکسی واسه خودش یه حکومتی داره و اگه از ارباب رجوع خوشش نیاد و کار اون بنده خدا هم یه مشکل کوچیک داشته باشه انجامش نمیدن . داشت میرفت که به دوستم که اسمش حسن بود ( ملقب به حسن بَبَیی چون هم سفید بود هم مثل یه بره تو دست زنش بود ) و باهاش راحت بودم گفتم کونکش چرا الکی سر یارو زدی به سقف . گناه داشت . گفت هیچم گناه نداشت مدارکش ناقصه و مثل حیوون پاشد رفت . خانومه هم رفت سمت اتاق رییس . به هوای آب خوردن گفتم پاشم برم دنبالش . دیدم بله از همکارا داره دنبال اتاق رئیس میگرده بره شکایتش و کنه . رفتم گفتم سلام خانم محترم . این کارا لازم نیست . سلام کرد و گفت به خدا داره اذیت میکنه دیدید که . گفتم اذیت نیست ما هم تابع قانونیم و قانون دست و بالمون و بسته . شما هم شکایت کنی دیگه اصلا کارتونو انجام نمیده . شما یه روز صبر کنید من درستش میکنم . تشکر کرد . گفتم اگه شماره تون و بدید خبرتون کنم . گفت شماره تو پرونده هست ولی اینم شماره ام . شماره را داد و گفت اگه همکارت پولی چیزی میخواد بهش میدم ولی نتونستم بهش بگم ترسیدم چون یه جوریه یه کم قاطی داره گفتم نکنه به جرم رشوه دادن هم اذیتم کنه خواست با جدیت هرچه تمامتر حرفش و ادامه بده و بد بگه از همکارم که گفتم فرمایشتون متینه ولی در اصل هم خودش هم پدرش قاطی دارن . یهو خندید و گفت آقای … گفتم سعید هستم . گفت آقا سعید این برگه آخر و از همکارت باید هر چه سریعتر بگیرم و بفرستم برای ترجمه و بفرستم برای دخترم خارج . الان هم دیر شده یه کاری برام کنید تورا به خدا . گفت فردا پس فردا انجام نشه دیگه به دردم نمیخوره . اگه راضیش کنید جبران میکنم محبتتون و . میخواهید یه شماره حساب بدید علی الحساب یه چیزی بزنم برای شما شما بدید بهش شاید روش نشده بگه پول میخوام . گفتم خانم محترم اصلا این حرفا رو نزنید ما اینکاره نیستیم . اگه کارتون راه افتاد غیر مالی جبران کنید . گفت غیر مالی چطوریه ؟ یعنی چی ؟ گفتم پول بگیر که نیستیم ما . اگه کارتون و انجام دادم شما هم یه جور دیگه جبران کنید . گفت آخه چطوری ؟ دیدم یکی دو تا ارباب رجوع و همکار دارن میبینن گفتم خبرتون میکنم فعلا .
اومدم پیش همکارم گفتم حسن جان اون پرونده رو امضا کن مدارکش هم کامله کرم نریز . گفت چیه رفتی خودشیرینی کردی ؟ من امضا بکن‌نیستم اصل فلان مدرکش و بیاره چشم
گفتم امضا کن لاشی خان . زن نگرفته بودی خیلی آدم بودی . بعد ازدواجت چس کنتو زدی تو برق. امصا کن زر هم نزن . گفت بشین تا امضا کنم . گفتم نکن . زنت و ببینم داستان‌ها دارم براش . از نصف دخترای همین اداره یا خواستگاری کردی و پیام و‌پیامک بازی و یا باهاشون بیرون رفتن . کلی چاپیدنت و آخرش هم ولت کردن . البته خداییش فقط از دو تا خواستگاری کرد که از بس نچسب و عن اخلاق بود و دخترا هم شناخته بودنش جواب منفی دادن بهش . گفت برو بگو خواستگاری جرم نیست . گفتم جرم نیست ولی با معشوقه های سابق یه جا کار کردن خیلی خطرناکه . هر دم آدم فیلش هوای هندستون میکنه . زن شما هم حسسسسساس . میدونست از این مسخره بازی درنمیارم ولی گفت سعید جان اجدادت یه وقت از این شوخی کیری ها نکنی تو زن من و میشناسی همینجوری نزده میرقصه . هر بار هم به شوخی چیزی ببینه یا بشنوه یه هفته مغز منو میگاد . گفتم مردم و اذیت کنی منم کاری میکنم اذیت بشی . آمد بغل گوشم و آهسته گفت کیرم تو دهنت لاشی کس لیست . اگه یارو مرد بود اینجوری کون خودت و پاره میکردی ؟ خیلی سریع و جدی گفتم نه . چنان خندید که آب دهنش پاشید تو صورتم . گفتم حله ؟ گفت از این پیری خوشم نمیاد لااقل هفته دیگه بگو بیاد مدارک و بگیره تا هم تو مثلا خیلی تلاش کرده باشی هم من ضایع نشم . گفتم فردا میخواد. امضا کرد و گفت فکر نکنی از این کوس شعرات ترسیدم رفاقت دهنم و گاییده . برگه رو گرفتم . ساعت حدود ۴ شد و زدم بیرون . کلی نقشه کشیدم چطوری بهش بگم . نکنه اهلش نباشه رم کنه . کلی از این فکرا کردم . گفتم دل و بزنم به دریا بهش زنگ میزنم پا بده بود که هیچ اگر هم نبود بستگی به برخوردش داره اگه محترمانه جواب منفی داد که مدرک و بهش میدم اگه کیری جواب داد چند روز دیگه بهش میدم تا اذیت بشه . چون برگه رو حسن صادر کرده بود و دیگه نمیشد برش گردوندم و باطلش کرد فقط میشد معطلش کرد . زنگ زدم بر نداشت . ده دقیقه دیگه زدم باز برنداشت . گفتم کسکش سرکارم گذاشته شماره تخمی داده. نزدیکای خونه بودم که زنگ زد . گفتم فلانی ام . گفتم احتمالا بشه فردا پس فردا مدرک و بدهم بهتون کلی خوشحال شد . گفت چطوری جبران کنم ؟ گفتم من پولکی نیستم فقط غیر مالی . گفت ظهر هم فرمودید ولی یعنی چطوری ؟ سکه یا دلار باید بدم . گفتم اونا که اصل مالی محسوب میشن گفت چطوری پس ؟ گفتم غیر مالی دیگه . غیر مالی جنسی . یه لحظه سکوت کرد . گفتم راستش من ازتون خوشم اومده . نذاشت ادامه بدم گفت آقای محترم من جای مادربزرگتم نباشم جای مادرت هستم . میدونی چی میگی؟ گفتم من آبرو حیثیتم و گذاشتم به یه کسخل رو زدم کوپونم و خرج کردم برای شما بهتون هم گفتم غیر مالی جبران کنید ؟ گفت خوب غیر مالی یه ربع سکه یا نیم سکه یا ۲۰۰ دلار یا چیزی میدم . گفتم فقط جنسی اگه نمیخوایید خودتون برید صحبت کنید . دیدم حرف نمیزنه . فکر کردم قطع کرده گفتم صدام و می‌شنوید؟ گفت بله . گفتم من آدم هَوَل و آویزون که نیستم . از خانم های سن بالا هم خوشم میاد از شما که خیلی بیشتر . بهش هم گفتم شبیه نوش آفرین هستید . گفت چند نفر دیگه هم گفتن . گفتم سخت نگیرید . گفت آخه من ۳۰ سال حداقل بزرگترم ازتون . گفتم فدای سرت . خندید چیزی نگفت . گفت شوهرم چی ؟ گفتم یه دستی قرار نشد بزنی چون دودستی میخوری . مدارک و کپی شناسنامه هات و کلی مدارک دیگه ات و تو پرونده دیدم . واسه قاضی و ملق بازی ؟ خندید گفت نه ولی … گفتم اگه هستی بسم الله . گفت بدم نمیاد ولی نه با این اختلاف سنی . گفتم خانوم جان مگه میخوای باهام ازدواج کنی ؟ یکی دو ماه آرررره و بعد هم تمام
گفت اتفاقا ۴ ماه بیشتر ایران نیستم میرم پیش دخترم و سال بعد میام . گفتم چه بهتر . گفت میزاری فکر کنم ؟ گفتن یا الان یا دیگه هیچی . خندید و گفت تو از همکارت زبون‌نفهم تری که . باشه فردا بیرون قرار بزاریم ببینم چی میشه . فردا ساعت ۶ بعد از ظهر باهاش قرار گذاشتیم پارک جمشیدیه . خونه اش گلسنگ نیاوران بود . یه تیپ زده بود خدااااا. دو ساعتی کسشعرای جنسی گفتم براش که زیاد توضیح نمیدم حوصله تون سر نره . گفتم بریم خونت ؟ گفت عجول هم که هستی . گفتم زیاد . مدرکش و بهش دادم اعتمادش بیشتر بشه . گفت مدرک و که دادی خونم که نرفتیم . بپیچونمت چی ؟ گفتم مغز فرمانده بدنه به شرطی که کیر خواب باشه . دستور داد بدم منم دیگه جز حرف ایشون چیزی نمیشنوم . اینقدر خندید که داشت اشک میومد از چشاش . گفت از دست شما جوان ها . گفت آقا سعید گل من حدود ۶۶ سالمه . توقعی که از دختر ۲۰ ۳۰ ساله داری از من نداری که ؟ گفتم سوراخ داشته باشی بسه . دوباره خندید گفت دارم ۲ تا هم دارم . سرتون و درد نیارم رفتیم خونه اش آپارتمانی شیک . گفتم سریع باش باید برم خونه . به خانمم گفتم اومدم برای یکی از بچه ها بنگاه قرارداد امضا کنم تا ۹ شب برمیگردم . گفت به به خانم هم داری و از یه پیرزن نمیگذری؟ گفتم زودباش جان مادرت دیر میشه . رفت لباسهاشو و داره .گفت وقتی گفتم بیا تو . پیش خودم گفتم خدایا یعنی چطوریه چه شکلیه ؟؟؟ رفتم تو اتاق لخت با یه شورت خوابیده بود زیر پتو . رفتم سریع بغلش اومدم پتو رو بزنم کنار نگذاشت گفت اول گوشی بخور لیسی بزن بعد برو سر اصل مطلب . یه کم بالای لبها و گوشه چشم‌هاش چروک بود . فهمید اونا رو دیدم . گفت چروکه دیگه گفتم توقع نداشته باش . گفتم نه به این فکر میکردم ماشالله با این سن و سال کم چین و چروک داری . کفت بوتاکس کردم ولی دیگه اثرش کم شده دوباره باید برم . دوباره لیس زدم گردنش و سینه هاش و گرفتم که شل بودن . گفت اینا رو جرات نکردم عمل پروتز کنم . گفتم خوبن ولی واقعا شل بودن . در عوض یه شکم سفید داشت . یه کوچولو شکم داشت . منم از زیر پستون تا رو کوسش همه جاهایی که میشد و فقط لیس زدم . کوسش و لیس نزدم . زیاد آه و ناله نمیکرد . شورت مشکی پاش بود زدم کنار . کوسش هم تپلی بود ولی وا رفته . سفت نبود . ولی شیو کرده بود و تمیز . عین سیب‌های بود که یه مدت تو یخچال می‌مونن یه کم پلاسیده میشن اونجوری بود . خلاصه وقتی تو اداره دیدمش از رو لباس یه چیز دیگه بود اگه فکر میکردم اینه اصلا سراغش نمی‌رفتم. گفتم تا اینجا اومدم مدرکش هم که دادم بزار لااقل بکنم دلم نسوزه . خلاصه کامل شورتشو درآوردم و گذاشتم کنار . خودم هم که شلوار پام بود . درآوردم و کیر و گذاشتم جلو صورتش . ساک میزد بدون دخالت دندان . دراوردم از دهنش کیرم و گرفتم تو دستم رفت خایه ها رو کرد دهنش میک میزد مثل جارو برقی . سرش و میگرفتم کیر و تا ته میکردم تو حلقش . میخواست اوق بزنه گفت اگه میشه فشار نده خودم میخورم . لیس بد نمیزد . در حین خوردن هم نگاه نمی کرد . سرش به کار خودش گرم بود . یه کم دیگه خورد و دراوردم کیر و گذاشتم لا چاک کوسش رو چوچوله پلاسیده اش بالا پایینش کردم . یه جوری بود . خودم هم تف زدم لیزتر بشه گفت کرم بردار . گفتم نه . برام با دستش جق میزد و تف مینداخت رو سر سالار . گفتم بریم سر اصل مطلب سالار و گذاشتم دم درش یه فشار دادم تا ته رفت تو . یه آخی گفت و دستش و گذاشت رو چشم‌هاش مثلا از خجالت . شروع کردم تلمبه زدن . میرفت تو خلا و میومد . پاهاش چسبوندم به هم‌جلوی صورتم گفتم شاید تنگ بشه نشد . پاهاش و باز ترش کردم نشد . نه من حسی داشتم نه اون به بغل خوابوندمش رفتم از پشت بغلش کردم زدم تو کوسش پاهاش و جمع کردم تو شکمش حالت جنین شو شکم مادر . گفت کمرم درد گرفت گفتم یه دقیقه دیگه عوضش میکنیم پوزیشن و این حالت یه کم بهتر شد ضربات و سریعتر کردم . چنان میزدم تو کوسش و شکمم میخورد تو کون و کمرش که نگید . نفس نفس زدنهام به خاطر فعالیت و ضرباتی بود که به کوسش وارد میکردم نه از روی لذت . اونم نفس های عمیق میکشید ولی داد و هوار و جیغ نمیزد . کامل دمرش کردم بصورت درازکش زدم تو کوسش تو این حالت پاهام زود خسته شدن . البته بیشتر دپرس شده بودم والا با این چیزا خسته بشو نبودم . برش گردوندم یه کون سفید بزرگ داشت که اونم در حال پلاسیدن بود . سوراخ کونش باز دورش قهوه ای و با چند تا جوش های سرخ با خودم گفتم کیر اسب حضرت عباس تو کوس عمه ات سعید با این انتخابت . کاش ازش سکه یا پول میگرفتی لااقل با اون سکه و پولهایی که راضی بود بده ۴ تا کوس ۲۰ ساله میکردی . این دیگه چیه . بدبخت یه چیزی میدونست گفت توقعی از من نداشته باش . خلاصه هرچی تلمبه میزدم فایده ای برای من نداشت . گفتم بزار لااقل کونش و بکنم . مالیدم در سوراخش چیزی نگفت . یه تف زدم . از روی دراور بغل تخت خواب دستش و دراز کرد و کرم داد . زدم به سوراخش و کیرم یه فشار دادم با دو سه تا فشار کوچیک اونم تا ته رفت تو . یه جیغ نیمه بلندی زد که مثلا تنگم . شروع کردم تلمبه ها رو و از بغل میدیدم سینه های آویزونش مثل ناقوس کلیسا میرن این ور و اون ور . باور کنید به صورتش هم میخوردن واقعا از خودم بدم اومده بود . هر دو سه دقیقه یه بار هم وقتی کیرم و درمیاوردم که دوباره بکنم تو کونش چون فقط همون سوراخ کونش یه کم حس کردن و به آدم میداد بقیه اش رفت و آمد کیر بود تو خلا . یکی دوبار هم حین کردن کونش یا دراوردن کیرم از کونش نمیدونم گوزید یا هوایی که با کیر رفته تو کونش و داد بیرون ؟ کیرم و نگاه کردم گفتم دیگه اگه کیرم گوهی شده باشه آخرت بدبختی‌ها است . خوشبختانه کونش تمیز بود . در حالت داگی دو دقیقه کون یه دقیقه هم کوسش و گاییدم . جالب بود هیچ سر و صدایی به اون صورت نمیکرد . بعد کلی تلمبه و فکر اینکه دارم کیم کارداشیان و میکنم بالاخره آبم و ریختم تو کونش . بدون اینکه چیزی بگه رفت خودش و شست . لباسهاشو و تنش کرد . چایی و درست کرد و من و صدا کرد . منم تو این مدت فقط خودم و تف و لعنت میکردم. رفتم چایی و بخورم گفت میدونستم حال نمیکنی . منم خیلی سال بود سکس نداشتم ولی یه بار ارضا شدم . راست و دروغش با خودش چون من درست چیزی نفهمیدم شاید میخواست بگه خوب کردمش . گفتم نه خیلی هم خوب بود ممنون ازت . چایی و خوردم و رفتم دیگه نه اون زنگ زد نه من . اگه داستانم خوندید و خوشتون اومد
نظراتتون و دوست دارم بشنوم اگه خوب نوشتم دو سه تا داستان دیگه هم دارم

نوشته: سعید


👍 32
👎 15
31901 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

956773
2023-11-07 00:01:26 +0330 +0330

حقته 😂
وقتی میگی سوراخ باشه توقعی هم نباید داشته باشی 😂 😂
ولی دمت گرم کلی خندیدم
یه جورایی هم عوقم گرفت 😁
لایک کردم بابت زحمتی که برای تایپ کشیدی

3 ❤️

956777
2023-11-07 00:16:12 +0330 +0330

نوش جونت منم خیلی دلمه به پیره زن بکنم

1 ❤️

956783
2023-11-07 00:22:57 +0330 +0330

داداش خیلی خندیدم
دمت گرم.

ی رفیق داشتم بخاطر پول رف با ی پیرزن خابید و پیرزنه نگون بخت در حین سکس و در حالت ارگاسم سکته کرد و مرد و دیگه نگم برات ک چ اتفاقاتی برا رفیقم ک نیفتاد…

با اجازه‌‌ت این داستان براش فرستادم🤓

3 ❤️

956808
2023-11-07 01:20:44 +0330 +0330

خدایی لایک کردم فقط بابت چند جمله آخر داستان در مورد احمد۱۳۵۸ که کلی باهاش خندیدم😂😂😂😂😂

4 ❤️

956809
2023-11-07 01:20:48 +0330 +0330

اتفاقا عالی بود داستانت.برا منم پیش اومد ولی وقتی پیشش خوابیدم حسم پرید بهونه اوردم و در رفتم

2 ❤️

956825
2023-11-07 02:30:47 +0330 +0330

کلی خندیدم. بخصوص برای اون احمد 1358.تا تو باشی هوس پیر پاتال نکنی 😂😂😂😂😂

2 ❤️

956856
2023-11-07 06:38:53 +0330 +0330

تخیلات یه ملجوغ لاشی کس ندیده که رفته ننه یارو بگاد زده پسر بزرگ زنه کونش گزاشته
اینم آخر عاقبت آدم ناشی که رفته کسی بکنه کونکی دادن جریمه سزا کس کن نادان همینه

0 ❤️

956858
2023-11-07 06:51:24 +0330 +0330

احمد کجایی 🤣🤣🤣بیا یکی یادت کرده🤣🤣

0 ❤️

956863
2023-11-07 07:44:15 +0330 +0330

حداقل منطقی‌تر و واقعی‌تر از خیلی داستان‌ها بود! از اون گذشته، همین که داستان گی نیست خودش جای تشکر داره

1 ❤️

956878
2023-11-07 09:36:07 +0330 +0330

چرندیات یه مجلوق کوس ندیده بدبخت

0 ❤️

956900
2023-11-07 11:42:56 +0330 +0330

دمت گرم که برای شعور خواننده ات احترام قائل هستی زیبا نوشتی من که لذت بردم

0 ❤️

956903
2023-11-07 12:25:10 +0330 +0330

هممون ريديم به قبر پدر و مادر ahmad1358 لاشی كه از همه مجلوق تر و بيكارتر و عوضي تره

0 ❤️

956937
2023-11-07 15:56:52 +0330 +0330

میگم یه کاری کن
بزن تو خط داستان فان
بیشتر جوابه
ولی پیرزن حال نمیده،یه زیر ۵۰ میزدی حداقل
کیر حرمت داره
البته لازم به ذکره که بگم بجا شرط و گرو کشی برا اون خانوم بهتر بود درخواست میکردی مودبانه نه اینکه جنسی جبران کن و اینا
در کل بد نبود قسمت فانشو خوشم اومد باقیش کصتان بود
یا فان بنویس یا کلا بیخیال نوشتن شو

0 ❤️

956957
2023-11-07 18:12:39 +0330 +0330

از یخ استفاده می‌کردی رو چوچوله کوسش جمع می‌شود یا آب انار

0 ❤️

956961
2023-11-07 18:39:26 +0330 +0330

جر خوردیم از خنده🤣🤣🤣دهنت سرویس

0 ❤️

957098
2023-11-08 14:42:56 +0330 +0330

اونجایی که گفتی سینه ها مثل ناقوس کلیسا این ورآن ورمی رفت کلی خندیدم
دمت گرم

0 ❤️




آخرین بازدیدها