از کرخه تا راین (۱)

1401/10/08

سلام به همه کسایی که پیاممو میخونن
من میخوام یه خاطره بگم اینجا شاید خیلیارو تونستم و نجات دادم داستانه شهوت هم داره توش صحنه داره ولی تهش میخوام یکم شاید به درد حتی یک نفرم بخوره یکم شاید اموزنده بشه
من از سن کم با سکس با دوست دختر با عشق بازی اشنا شدم حتی زودتر از اون که بتونم حس کنم با این اعمال واکنشی ایجاد میشه به اسم ارضا شدن
ولی کم کم اوضاع رو دستم اومد دوست دختر مالیدن کردن خوردن و در نهایت ارضا شدن
و این بخشی از من شده بود در حالی که شاید هنوز ۱۵ سالمم نمیشد
کم کم که رفتم جلو تر با چیزای جدید اشنا شدم
مدلهای جدید از سکس و…ولی تکمیل کننده روح من نبود مثل یه کمبود افتاده بود به جونم و روحمو میخورد
سکس میکردم ولی انگار بعدش هیچ دلخوشی و سرخوشی برام نداشت
مورد بودش یک بار یادمه با دوست دخترم قرار بود سکس خشن کنیم (ضمن این که اینجا حدودا ۲۱ سالم بود)و دوست دخترم رضایت به درد داده بود که عملا بهش رحم نکنم
و منم همین کارو کردم وحتی تو اون لحظه به یه جنونی رسیدم که اگر شاید فقط چند ثانیه بیشتر گلوشو فشار میدادم الان یه قاتل بودم که چند سال از اعدامش گذشته بود
بعد از اون سکس که ارضا شدم گفتم اوکیه من اینجوری سکس دوست دارم که بزنم دهن دختره رو سرویس کنم ولی چیز زیادی از اون روز نگذشت که دوباره برگشتم به حالت قبل و دوباره عصبی و پشیمون و از همه بدتر اون حس خالی درون من باز هم پر نشده بود
خنده دارش جق بعدش بود و خنده دار تر از اون شب همون ماجرا جنوب شدن من در خواب
ولی هیچ وقت اون صحنه های سکسی با اون دختر که دیگه بعد اون روز هیچ وقت ندیدمش همش جلو چشمم بود و حس ترس شهوت پر میکرد وجودمو با هر دختری که تو خیابون میدیدم اون صحنه هارو دوباره تکرار میکردم
هیچ نمیخوام بگم سر اون دختر چه بلاهایی اوردم هرچند در لحظه اول با رضایت خودش بود
اما …
من مانده بودم و یه کمبود درون عمیق ترین قسمت وجودم که شهوتی بود

دوستان اخر قسمت قبل اسم یکی از بانوان که داستان رو برای کانال ایشون نوشتم جا موند یادم رفت پاک کنم

بعد از اون ماجرا که فقط یک بار بود روی اوردم به سکس گروهی شاید بگین سن کم چجوری
ولی فقط کافیه یه دوست دختر پایه پیدا کنی تا تک تک دوستاشم بتونی بکنی
البته این که میگم اینجوری نبود که مثلا به اصطلاح بعضی دوستان هر روز رو یه کس خوابیده باشم
ولی در من یه بیماری ایجاد شده بود که باید همه مدل سکسی رو امتحان میکردم
از سکس خشن تا رمانتیک
از استفاده از وسایل مختلف برای سکس
درد دادن یا درد گرفتن
دوتا زن یه مرد که من. بودم
یه زن دوتا مرد
یه زن سه تا مرد
تجاوز
زن متاهل (که واقعا یه دورانی افتخار میکردم زنایی که شب تو بغل یکی دیگه میخوابنو من چند ساعت قبلش کردم )
که اینم یه زود گذر بود
شاید باورتون نشه ولی یه اعتیاده مثل باقیه چیز ها که میشه معتادش شد
بعد از همه و همه و همه ی این مزخرفات
دیدم من هنوز خالیم
اون حسه منو پر نمیکنه
لعنتی مگه میشه خیلیا برا یه سکس عادی له له میزنن تو چجوری اروم نمیشی و اما بعد مدتی
ترجیح دادم یه مستر خشن و جدی باشم که دنبال یه برده میگرده
جالبیش این بود که اره تو سکس فقط در حد حرف مثلا دوست دخترم ارباب صدام میکرد ولی اون حس واقعی رو نداشت و من اون حس خالی درونم چند برابر شده بود تا بلکه بشه یه دختر از زیر سنگ پیدا کنم که حس اسلیو واقعی داشته باشه
و واقعا کم بود و سخت
ولی برام ممکن شد
یادمه روزی که باهاش قرار گذاشتم تو یه کافه یه دو سه ساعتی با هم نشستیم و حرف زدیم ۱۹ سالش بود و به خاطر همین سایت های کوفتی به این نتیجه رسیده بود اسلیو باشه
میدونید بدترین حالت همینه از سر کنجکاوی جنسی که این سایت ها برامون زمینه چینی میکنن
بریم سمت چیزی که از انسان بودن دورمون میکنه
یه زندگیا که خراب نشدن چه زنایی که جنده نشدن
چه مردایی که کونی نشدن و …
اخه یه دختر بچه ۱۹ ساله چه درکی میتونه داشته باشه
بماند من اونجا فقط یه برده میخواستم یکی که تازه بعد شاید یه سال با بدبختیو شانس پیداش کرده بودم
اما روز قرار
به این نتیجه رسیده بودیم سه روز چهار روز بریم سفر
و رفتیم سمت انزلیی یه ویلا گرفتم
تو ماشین تو کل مسیر حتی دست به هم نزدیم
تا رسیدیم و خرید و یه مقدار وسیله برای چهار روز
چند دست لباس زیر و جوراب و …
وقتی رفتیم تو خونه لازم بود دوش بگیرم
و اولین بار بود که تو حموم یکی دختر بچه داره تنمو شیو میکنه و میشوره و من بدون حرکت فقط تماشاش میکردم
به وقتی که با صابون تو دستش از سینه ها و زیر بغلم اروم حرکت میکرد تا لای پاهام و تخمام و لای باسنمو میشست
و اروم اروم تا پاهام رفت و انگشتای پامو زیر گرمای اب زیر دوش میبوسید با این که لباس زیر تنش خیس شده بود و نوک سینه هاش بیشتر دیدنی میشد شورتش لای باسنش میرفت
سخت بود کنترل این که همون لحظه همونجا نکنمش
ولی قرارمون این نبود که همون لحظه بکنمش
و شاید اصلا قرار نبود کردنی در کار باشه
بعد از حموم خستگی راه تازه داشت خودشو نشون میداد لم دادم رو مبل و ازش خواستم چایی دم کنه و یه چیزی برای خوردن بیاره
تجربه و اگاهیی کامل از سبک مستر و اسلیو نداشتم فقط خونده بودم و یه چنتا فیلم
اون لحظه ای که اومد کنارم بشینه نشست رو مبل
کنارم و میوه و آجیل که اماده کرده بود با چایی رو گذاشت رو میز
یکم که نگاهش کردم تو چشماش سادگیو میشد دید دلم میخواست بغلش کنم ولی قرار این نبود
باید ماجرا اونی که برنامه ریخته بودیم پیش میرفت
همون نگاه رو ادامه دادم و گفتم کی بهت اجازه داد کنار من بشینی انقدر جرعت داری که میای رو مبل کنار من لم میدی
اولین سیلی که به صورتش زدم انگار به خودش اومد که قراره جایگاهش چی باشه
و منی که حس کردم بیشتر از اون خودم دردم گرفت
قلبم گرفت ولی …نمیخواستم وا بدم
هلش دادم پایین پام نشست رو زمین و چهار دستو پا شد
پاهامو دراز کردم رو کمرش به فیلم دیدنم ادامه دادم شاید یه ربعی گذشت
که تو همون حالت بود
هیچ محدودیتی بینمون قرار نذاشته بودیم و میتونستم هر کاری که دلم میخواد باهاش بکنم
رفتم رو تخت و صداش کردم بیاد ماساژم بده
لباساشو دراورد و تنمو کاملا چرب کرد و با بدن نرمش خوابید رو تن من اروم خودشو تکون میداد
نفساش دم گوشم شاید قشنگترین حس بود
نمیدونستم باید باهاش چیکار کنم
بزنمش بکنمش
چیکار باید میکردم که تخلیه بشم

نوشته: New


👍 1
👎 2
6501 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

908572
2022-12-29 01:23:40 +0330 +0330

همین الان خبر رسید حاتمی کیا با خوردن دو تا کارتون صابون گلنار خودکشی کرده!! 😁

3 ❤️




آخرین بازدیدها