بعضی زنها مردتر از مردها هستن (۲ و پایانی)

1400/05/26

...قسمت قبل

مجدد سلام
ادامه اتفاقی که در شش ماه پیش بخاطر حماقتم بوجود آمد .
فرشته گفت ، من نمی‌گم مشروب نخور ، .ولی به اندازه ای بخور که اختیار کلامت و رفتارتو داشته باشی .
تازه فهمیدم چه کاری کردم . وقتی با رامین و سهیل دوره داشتیم من از خطا کاری هام گفتم و رامین دهن لق به زنش افسانه گفته و در آخر به فرشته انتقال داده شده .
بخاطر رفتار و نحوه بیان خطاهایی که مرتکب شده بودم از فرشته خیس آب شدم و از خجالت نمیتونستم حرف بزنم . خودمو جمع و جور کردم و با صدای خفه و لرزون پرسیدم ، چند وقته میدونی . گفت چه اهمیتی داره ، ولی تو هم به من خیانت کردی و هم منو تو قمار ابلهانه فروختی . به چه کسی ؟ به کسی که زنشو تشویق می‌کنه برای داشتن دوست پسری که توان سکس هفته ای دو بار را داشته باشه .
تازه فهمیدم که من هیچی از دوستام نمی‌دونم و با چه کسانی رفت و آمد میکردم . ازش پرسیدم ، تو از چه موقع این چیزا رو میدونی ، گفت دو ساله ، ولی من به خودم مطمعن هستم که تحت تاثیر حرفاشون قرار نگیرم و زندگی خودمو داشته باشم . پرسیدم چرا به من نگفتی ؟ از تو مطمعن نبودم و اگه میگفتم یه جورایی میخاستی خودتو به افسانه برسونی .
گفتم یا خدا ، تو کی هستی ، من تازه بعد از پنج سال زندگی مشترک ، تورو شناختم . من غلط کردم ، من شکر خوردم ، واقعا احساس پوچی میکنم و نمی‌دونم با چه زبونی ازت عذر خواهی کنم . توقع اینو هم ندارم که منو ببخشی . دستشو گذاشت رو دهنم و گفت هیس ، هیچی نگو ، من چه کسی هستم که بخام تورو ببخشم . تو شوهر منی ، و می‌دونم منو دوست داری و من هم دوستت دارم .
یادت رفت نیم ساعت پیش گفتم من امشب کیر میخام و دوباره کیر منو که کاملا شل و وارفته بود ، گرفت و مالید و گفت زود باش ،
باور کردن این حرکت از یه زن واقعا سخته و مطمعنم ، شما که دارین میخونین باورتون نمیشه . بیخود نیست که میگن اگه زن بخواد مردشو به ارش می‌رسونه و اگه نخواد به فرش میزنه .
دستمو انداختم دور گردنش و به سمت خودم کشیدم و لباشو که مثل همیشه رژ صورتی استفاده کرده بود به لبام چسبوندم و با اشتیاق میمکیدم و گاهی زبونمو داخل دهنش میچرخوندم .
فرشته یک زن زیبا با چهره‌ای آرام و مهربان و موهای خرمایی کاملا صاف داشت . هیکلش نه لاغر بود و نه چاق . سینه های سفید و سفتی داشت که نوک سینه هاش به سمت جلو بود . اصلا شکم نداشت و باسنی سفت با رانهای تو پر و مچ پای قوی داشت . پنج سال پیش وقتی برای اولین بار کوسشو دیدم باورم نمیشد که کوس هم می‌تونه هم سفید باشه ، هم کوچیکه باشه و هم خوشگل . هیچ گوشت اضافه ای از کوسش آویزون نبود و وقتی پاهاشو جمع می‌کرد فقط یه خط منحنی چهار سانتی دیده میشد …
تاپشو در آوردم و بوسه های ریز بطرف سینه هاش خودمو خم کردم . میدونستم که با این کارم دیونش میکنم . وقتی نوک سینه اش را بین دولبم گذاشتم و با چرخش زبونم دایره ای در گردی قهوه‌ایی کم رنگ کشیدم تمام هوای داخل شش هاش که از بینیش خارج شد به پیشانیم برخورد کرد و با دستاش منو از خودش جدا کرد و به سمت کیرم سرشو خم کرد . به نظر من فرشته بهترین و زیباترین کسی بود که تو ساک زدن کم نمیزاشت . اول زبونش از بیضه هام به طرف بالا میکشید و کله کیرمو با لباش قفل میکرد و میمکید و بعد از آن تا جایی که می‌تونست کیرمو تو دهنش بالا و پایین میکرد . ازش خواستم که بریم رو تخت . بلند شدیم و سر و موهای صاف قشنگشو تو سینم فشار دادم و به طرف اطاق خواب حرکت کردیم . روی لبه تخت نشوندمش و دامنشو در آوردم . لباشو بوسیدم ، سینه هاشو مکیدم ، با زبونم دور نافش یه حلقه کشیدم و شرتشو درآوردم . باز هم خط منحنی چهار سانتی را دیدم . پاهاشو باز کردم و از سر خط زبونمو به طرف پایین کشیدم و وقتی زبونم به سوراخش رسید به سمت داخل فرو بردم . موهایم را گرفت و اخخخخخخخ به سمت کوسش فشار داد . سعی میکرد خودشو به سمت بالا بکشه و میدونستم این حرکتش بخاطر اینه که برم روش بخوابم . کمکش کردم و وسط تخت هر دو پاشو روی شونه هام گذاشتم و خیلی آروم کیرمو به داخل فشار دادم ، یه اییییی گفت و و با حرکتهای موزون من همراه شد . بعد از از ده دقیقه تلمبه زدن دو مرتبه ارضا شد و من هم ابمو داخل ریختم . کنارش خوابیدم و برای استراحت چند دقیقه ای بغلش کردم . منو بوسید و تشکر کرد و هر دو به حمام رفتیم .
صبح که از خواب بیدار شدم ، فرشته کنارم نبود در عرض یک ثانیه تمام ماجرا از ذهنم گذشت و با عجله به طرف آشپزخونه رفتم ، گفتم صبح بخیر ، اینجایی ؟ گفت مگه قراره کجا باشم ، چرا پریشونی ؟ فکر کردی ترک کردم تورو ؟ نه عزیزم اگه میخاستم برم ، دیشب رفته بودم .
بیا صبحانه بخوریم ، یه فکری به ذهنم رسیده .
دست و صورتمو شستم و بعد از صرف چای ، گفتم چه فکری ، بگو که منتظرم . گفت ما میتونیم خونمونو بفروشیم و اگه نتونستیم تو ده یا پانزده روزه خونه مناسب پیدا کنیم یه جایی رو اجاره میکنیم و با صبر میگردیم دنبال خونه ، در ضمن هر جفتمون هم سیم کارتهامونو عوض میکنیم تا دوستانمون نتونن مارو پیدا کنن . کمی فکر کردم ، و چون منطقی می‌گفت قبول کردم و با این پیشنهادش نه من مجبور میشدم که افسانه رو بکنم و نه فرشته زیر سامان بیغیرت می‌رفت . از این قضیه شش ماه میگذره و تونستیم یه آپارتمان خیلی بهتر از آپارتمان قبلی خریداری کنیم و مهمتر از همه بطور کامل از دوستان بدمون کنده بشیم

فقط یه توضیح کوچولو بدم که من این ماجرای زندگیمو گفتم چون نکات آموزنده ای داشت . آندسته عزیزانی که فهمشون می‌رسید برداشت کردند تا بتونن بعنوان تجربه تو زندگیشون استفاده کنن . و آن دوستانی که قضاوت کردند و تمام ذهن مریضشونو به عنوان نظر نوشتن بدونن که قصاص قبل از جنایت درست نیست .

سامان

نوشته: سامان


👍 3
👎 7
10501 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

826513
2021-08-17 00:39:45 +0430 +0430

مرد بودن صفت برتری نیست
صرفاً یک جنسیته، کاملاً برابر با زن بودن!
تیتر داستانت عمیقاً بهم نشون داد تفکرت بوی نا و کهنگی میده و خوشحالم که حتی ثانیه ای وقت برای خوندن نوشته ات هدر ندادم!

1 ❤️

826619
2021-08-17 05:25:05 +0430 +0430

سامان این فلش بنده خدا رو دادیش یا نه بالاخره

0 ❤️

826638
2021-08-17 08:28:59 +0430 +0430

داستان رو خوندم
خسته نباشی
والبته
پاراگراف اخر، رو هم …
اگرچه ، از نظر موضوع ، ربطی به داستان نداشت،
و به اجبار در ادامه متن داستان نوشته شده
اما ، خودش به تنهایی ، از زبان خیلی از ما ، داستانها داره
همون چند جمله به ظاهر مختصر ، اگر با « چشم و گوش دل » خونده بشه،
فقط ، حرف دل شخص شما نیست .
و مسلما ،
به اندازه چند کتاب جای حرف و حدیث و گفتگو داره .
پاراگراف آ خر ، حاکی از این بود که ،
خوندن بعضی از نظرات ،
خصوصا ، نظرات بی ادبانه ،
باالفاظ رکیک برای شما ناخوشایند یوده

حال شمارو ، درک میکنم
به خوبی میفهمم
چه عواملی موجب دلخوری و رنجش شما میشه
اما
بنظر من ،
مساله ای که باعث رنجش و دلخوری شما میشه
مواجهه با برخوردهای نا مناسب و شنیدن فحش
و قضاوتهای ناجور نیست.

مشکل اصلی
در وجود خود شماست !!
و
خوش بختانه
مشکل شما قابل رفع هست
من کمکتون میکنم ، تا مشکلتون حل بشه

مشکل شما این هست. که
متوجه نیستی کجای دنیا ایستادی!!!

محض اطلاعتون چند جمله عرض میکنم
وتوصیه میکنم ،
تا زمانی که ساکن ایران هستید
این جملات رو فراموش نکنید
از امروز به بعد، هر روز ، که چشمتون رو باز میکنید
حتما ، قبل از مواجهه با اتفاقات اطرافتون
جملات بنده رو یاداوری ومرور کنید
تا ههیچوقت فراموش نکنید

«« اینجا ایران است »»
کشوری که هیچ چیز و هیچکس در جایگاه واقعی خودش نیست!!
سرزمین تناقضات اشکار !!
زیستگاه مردمان شعارزده !!
مردمی که اکثرا، بطور ناخودآگاه چشم وگوش و ذهنشون بسته
اما ، دهانشون به شدت باز شده!!
مردمانی که با وجود ارتکاب مکرر به تخلف و جرم و گناه
اگر علت تخلفاتشون رو با کمی دقت و انصاف بررسی کنیم
در اکثر مواقع ، میشه تقصیراتشون رو به گردن جهل و نادانی و ضعف فرهنگیشون انداخت
و رفتار ناشایستشون رو ، بخشید و نادیده گرفت

جملاتی که گفتم ،
توضیح مختصری ، برای شناخت ایران و ایرانی در دنیای واقعی بود

فراموش نکنید
رفتار همه انسانها در دنیای مجازی و دنیای واقعی متفاوت هست
طبیعتا
ایرانیها هم به محض ورود به دنیای مجازی بطور عمدی یا ناخودآگاه تغییراتی در رفتارشون ایجاد میشه
متاسفانه ، دراکثر موارد ، تغییر رفتارها منفی هستند و
مشکلات دنیا مجازی بیشتر از دنیای واقعی هستند
به همین دلیل
توصیه میکنم ،
قبل از اینکه وارد فضای مجازی ایرانیان بشید

قبل از اینکه اقدام به گشودن هر فایل صوتی یا تصویری بکنید
پیش از خوندن یا نوشتن هر مطلبی
قبل از هر دانلود یا اپلود

علاوه بر نکاتی که قبلا ، در مورد وضعیت جامعه ایران گفتم
به این نکته هم توجه بفرمایید که
مردمی که تمام عمرشون رو در محیطی محدود و پر از خفقان زندگی کردند
به محض ورود به محیطی که احساس ازادی بیشتر بکنند
علی الخصوص وقتی احساس کنند ، در دسترس نیستند
مثل بچه گربه ای که شب خوابیده و صبح پلنگ بیدار شده
رفتار میکنند
از هر بهانه ای برای گشودن عقده های درونیشون استفاده میکنند
به هر روشی متوسل میشن تا عرض اندام و اعلان حضور کنند

در چنین شرایطی ، افرادی که از نظر درک مطلب و هوش
ضعیف تر از دیگران هستند
مسلما ، حرف منطقی برای گفتن ندارند و ناچار میشن
با فحاشی و بیان جملات ناجور اعلام حضور کنند!!!
وحتی ممکنه
یکنفر روزانه ، به صدها نفر فحاشی کنه

حالا شما وارد فضای مجازی ایرانیان شدی
از بین تمام سایتهای موجود ایرانی، سایتی رو که میشه گفت
اخر خط دنیای مجازی ایرانیان هست
و میشه گفت امار فحشی که در همین یک سایت بکاربرده میشه
بیشتر از انار فحشهای مجموع همه سایتهای ایرانی هست رو انتخاب کردی!!

در قسمتی که کاربرانش به نیت افزایش شهوت و
گرایش بیشتر به مسائلی که اصطلاحا به عشق و حال معروف هستند
با نیت ارشاد و تدریس دروس اخلاقی اقدام به نشر.
داستان کردی؟!!
مسلما ، باز خورد داستان شما…

عجیبتر اینکه
شما که قسمت اول رو نوشتی و دیدی که فحش میدن
اگر از فحش ناراحت میشی
خوب قسمت دوم رو نمینوشتی دیگه

علت اینکه گفتم شما متوجه نیستی کجا ایستادی
این هست که
شما که حتما بارها این موارد رو دیدی ،
وحتما فهمیدی که
اکثر کاربران شهوانی داستان رو برای سوژه جلقشون میخونن
و اگر تا پایان داستان موفق به ارضا خودشون نشن
ضد حال میخورن و فحاشی میکنن

حتی
خیلی از داستان نویسان شهوانی ،
به عشق شنیدن این فحشها داستان مینویسند

توصیه اخر اینکه
اگر شما هم مثل من ، یاخیلی از کاربران دیگه
علاقه ای به شنیدن فحش نداری
مثل ما ، از نوشتن و انتشار داستان در شهوانی خودداری کن
و اجازه نداده اینطوری علاقه به نوشتنت رو نابود کنن
خود من شخصا
داستانهایی رو که مینویسم
در سایتهای دیگه منتشر میکنم
وقتی وارد شهوانی میشم
به جای نوشتن داستان و قرار دادن در دسترس کاربران شهوانی
بامید رسیدن روزهای بهتر و شرایط مطلوبتر،
از درگاه خداوند برای همه عقل سالم و اگاهی بیشتر طلب میکنم

0 ❤️




آخرین بازدیدها