لاپایی زدن زن دایی جون (۱)

1401/08/15

🄰🄷🄼🄰🄳:
با سلام خدمت دوستان شهوانی فک و فامیل همه جمیم همینجا پس مستعاره اسامی بریم سر اصل مطلب. اولین دفعه ک از رفتارهاش میشد فهمید ک یجور دیگه داره نگام میکنع زن داییم عشق زندگیم اون شب اومده بودن خونمون منو ک نگا میکرد لبخند میزد من کنجکاو شدم لبخندش ارتباط چشمیش جوری بود ک ((از تو نت خونده بودم)) ک طرف مقابل یعنی ب دلش نشستی یا همون کراش خودمون 🤩من دودل شدم ک چی برم تو نخش آخه قبلنا تو کف زن عمو برفیم بودم ک واقعا برفع پوستش ماشاءالله گفتم این ک خودش میخنده بام .خوب لاس زدن اون شب باش حتی وقتی لیوان آبمیوه رو از دستش گرفتم لمسش کردم ی لحظه گذشت رفتن خونه روز بعدش از کلنجار رفتن با خودم گفتم بهش پیام بده هرچی فکر کردم نفهمیدم تا ی چی اومد تو ذهنم شمارشو از گوشی مامانم برداشتم دو کلمه اول اسمشو نوشتم اسکرینشو براش فرستادم نوشتم کاملش کن اسمتو درست سیوش کنم اگه میشناسی منو بعد نوشتم شما؟ فرستادم براش شب پیاممو سین کرد
_ نوشت بهتره واقعی سیو نکنی اسممو چون بد میشه برات
+چرا
_چون شاید طولانی بشع
+چی طولانی بشع
_این ک بفمی روت کراش زدم
« یادم رفت بگم چشم رنگیم موهام قهوه‌ای »
+😳اینو واسش فرستادم و نوشتم خوشبحالت ک تونستی بهش بگی ولی من نتونستم ب کراش خودم ک هم محله ای مون بود چشاش دقیقا مثل چشای آنا د ارماس بود بگم چون الان نامزد کردنش
_ یعنی چی کیع
+بچه فلانی
_ آهان دیروز با خالش اومد خونه مون دوستمه خالش آره چشماش خیلی قشنگع
. از اون شب چتامون شروع شد تا همه چیزمونو ب هم گفتیم حتی این ک تو کف پوست برفی هستم و دوستش دارم چطوری بگم وقتی میبینمش سیخ میکنم الهه سکسی منه و میپرستمش از همینجا هم ی عرض ادب خدمت شما دوست عزیز بانو جان.
گذشت و زن داییم اومد خونه مون بعد چند وقت قبلش چند وقت پیش جرعت حقیقت بازی کردیم جرعت گفت منم گفتم دیدمت باید ماچت کنم اول گفت ن و دبه در آورد منم گفتم بلاکت میکنم بای کار نداری گفت باشه حله من از شادی ی ییییییسسسسسسسسس کش دار گفتم اومدن پشت چرخ خیاطی مادرم نشسته بود که دیدم همه اومدن بیرون از اون اتاق رفتم تو و ی سره ی بوس از لپش کردم پریدم بیرون کیرم خیلی سیخ شد جوری ک داشت ضایع میشدم رفتم تو مستراخ ی جق درست حسابی زدم خالی خالی شدم اومدم تو دیدم نشسته تو جمع گوشی دستشع نشستم پیام دادم خیلی خیلی ممنون بابت بوس نوشت میزاشتی منم ماچت کنم تو جذابو من موندم چی بگم آخه بیشتر میخواستم تا آخر داستان برم گفتم کی تنهایی بیام پیشت گفت اصلا تنها نمیشم بچه هام هستن نمیتونی بیای اینجا من گفتم این چیزا سرم نمیشه باس منو بوس کنی منم تورو ولی این دفعه بوس واقعی نوشت بوس واقعی چیه گفتم لباتو می‌خوام ببوسم نوشت لب بگیری نخیر من گفتم چرا گفت مال دایی تن اونا تقسیم بندی می شوند مگر نمیدانی. کف کردم گفتم حتماً جلویی مال اونه عقب مال من خخ نوشتم فرستادم نوشت گوه زیادی نخور پرو شدی بلاکت میکنم گفتم گوه خوردم غلط کردم ببخشید گفت بشرطی ک فردا برام شکلات بیاری بفرستی از رو دیوار گفتم باشه « داییم ی جایی کار می‌کنه ک آخر هفته ها فقط می‌تونه بیاد خونه » سر کوچه شون ک رسیدم زنگ زدم کسی نیست خونه بیام بندازم گفت صب کن بیام تو حیاط خونه بعد اومد رفتم انداختم رفتم سرکار خودم صبح بود آخه

ظهر موقع نهار میرم خونه غذا بخورم زنگ زدم بهش خونه ای گفت آره کسی نیست گفت خودمونیم فقط گفتم می‌خوام ببینمت گفت بچه هام هستن نمیشه نشستن دارن تلویزیون نگا میکنن گفتم چ بهتر درو ببند چفتشو از بیرون بزن نتونن بیان بیرون من میام ی دقیقه می‌بینمت میرم گفت ن اصرار کردم ک دارم میام آماده شو رسیدم موتورمو ی جا دیگه کنار سوپرمارکت گذاشتمش پیاده اومدم زنگ زدم دم درم بازش کن بیام تو گفت ن نمیشه گفتم باشع حداقل بیا بیرون من رد میشم می‌بینمت گفت باشع وقتی درو باز کرد سریع خلش دادم داخل ی جیغ زد درو بستتم رفتم کشون کشون بردمش تو حموم حیاط خونه شون درشو ک بستم گفت میخوای چ بللایی میخوای سرم بیاری گفتم میخوام لباتو بخورم اینو ک گفتم پریدم تو بغلش و لب تو لب شدیم وقت نداشتم زیاد ک صدای بچه کوچیکش اومد ک صداش میکرد رفت بیرون اومد بعد دم در گفت منم میرم تو اتاق برو بیرون تا کسی نیومده منم با خایه های تو دستم زدم بیرون گذشت و با دایی عصر اومدن خونه مون بچه ها بیرون داشتن بازی میکردن من از کار اومدم وقتی دیدم زن داییم اومده خونه مون تو کونم عروسی شد همین لحظه مامانم اومد بیرون تو حیاط. سرویس بره وارد اتاق ک شدم دیدمش بابام و داییم رفتن بیرون باهم سلام دادم بهش رفتم نزدیک و ی لب یواشکی گرفتم ازش ک صدای در اومد جدا شد لبای قلوه ای یار از لبانم گذشت چند روز دایی رفت سر کار عصر میخواستم تعطیل کنم زنگ زدم بهش گفتم میخوام بیام ببینمت گفت الان دادشم اینا هستن نمیشه تا غروب میرن بیا تو ببعدش منم صبر کردم غروب شد رفتم موتور گذاشتم درو برام باز گذاشته بود وارد شدم دیدم چ رژ لب صورتی زده کف کردم در جا سیخ کردم دوباره رفتیم تو حموم لب تو لب شدیم شیرنی لباشو ک چشیدم مست شدم گفتم امروز میکنمت شروع کرد ب جیغ زدن دهنشو گرفتم دستمو گاز گرفت ولش کردم ی چک زد بهم هرچی کردم نزاشت شلوارشو بکشم پایین تا دوتا دستشو کشیدم بالا نگهشون داشتم اول شلوار خودمو پایین کردم بعد مال اونو رفتم وسط پاهاش چسبوندم ب هم گذاشتم لا پاهاش نشست پایین نزاره کفری تر شدم درازش کردم کف حموم دستاش هنوز گرفته بودم روش خوابیدم لباشو گرفتم دهنم شل کرد نمیدونم چقد طول کشید تا ابم اومد ریختم لای پاش ولی خیلی سیلی خوردم دست بردم رو ممه هاش از بیرون ۶۵نشون میداد قدش ۱۵۵خیلی بغلی بود دستمو پس زد ولی من داشتم لباشو می‌خوردم دستمو از یقه لباسش رسوندن رو ممه سمت چپش گرفتم نوکشو نیشگون کوچیک گرفتم ، تو دهنم گفت اخ چقد سکسی بود اخش لبشو جدا کرد گفت دردم اومد یواشتر حیوان ندید پدید خندیدم گفتم راست میگی تو می‌خوام بخورم ممه هاتو لباسشو دادم بالا اول نافشو دیدم بوسش کردم گفت اووم ممه هاش خیلی شل بودن و آویزون بعدن گفت دبیرستان آب جوش ریخته روم اینا اینجوری شدن مث ممه های پیرزنا گفتم بزار بخورم گفت ن شیر دارن ممه هام نمیخوام بچه شیری من بشی خندیدم و از زیر ممه هاش بوسیدم تارسیدم ب کسش، نذاشت بخورم گفت کثیفع ولی من از خدام بود تو دهنم بشاشه ، نذاشت پاشدیم لباسامونو درست کردیم لباسای من سیا بودن پر خاک شده بودن سفید 😁 تمیز کردم ی لب جانانه گرفتیم از هم جدا شدیم زدم بیرون ، رفتم خونه اگه میگین ک چرا از کسش نکردم نزاشت خب نشد تکون میخورد اصلا تنظیم نشد من مجبور شدم لاپایی برم ولی خوش گذشت بهترین سکس عمرم ک خیلی فرق داشت با بقیع دوست دخترام چون یواشکی و تابوشکن نبودن اونا این ی حس جدید بود احساس آرامش کردم خونه ک رسیدم گرفتم خوابیدم شام نخوردم ساعت ۳شب بیدار شدم خوابم پرید ی دست جق ب یادش زدم ،… ممنونم ازت زن دایی جون فدات بشم من الهی وای ک تو چقد ماهی برای تجدید خاطرات اینو نوشتم موافق باشی میزارم سایت شهوانی بزرگ …ادامه دارد

نوشته: 054


👍 3
👎 30
102001 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

901672
2022-11-06 01:57:38 +0330 +0330

برو تو مستراخ

0 ❤️

901673
2022-11-06 01:57:41 +0330 +0330

خوب شد واقعاً نویسنده نشدی وگرنه دهن هر انتشاراتی که کتاب تو رو چاپ میکرد سرویس نشد و همه کتابها رو دستش میموند!!!
این داستان فقط واسه پشت فرمون وقتی خوابت میاد خوبه چون تا مقصد فقط به این فکر میکنی چی به چیه و آخرش میفهمی هیچی نبود😂😂😂

0 ❤️

901683
2022-11-06 02:56:32 +0330 +0330

بازهم شاهده کستان نویسان قرن هستیم کسکش کیرم تو همون چشات

2 ❤️

901687
2022-11-06 03:00:55 +0330 +0330

ازخوشگلی خودت تعریف کردنو مستراح تو حیاطتون که معلومه سقفش تیر چوبیه میشه فهمید بچه کوره دهاتی .این عیب نیست اینکه چندبار ببرنت داخل لاستیک بزرگ تراکتورا بزارن کونت این باعث تحریکم شد که بیام سراغت فقط خودت به ابجی و ننه و کسانت کاری ندارم .فقط خودتو عشقه بدم زن دایت بازت کنه تف بندازه در کونت منم بزارم کونت تا دروغ در مورد زن دایت ننویسی راست بود که زن دایتو میکردم چون معلوم میشد جندس و جندروباید گایید گایید گایید هم چون کون تو

1 ❤️

901714
2022-11-06 06:43:47 +0330 +0330

خود کسخلت فهمیدی چه کسشعری نوشتی کسکش؟

1 ❤️

901757
2022-11-06 10:22:17 +0330 +0330

خلاصه بگم
کیر خر تو مغزت از پهنا

0 ❤️

901793
2022-11-06 17:30:05 +0330 +0330

راستش من که اصلا نفهمیدم کی به کیه و کی داره با کی حرف میزنه و کی به کی پیام میده! من به ندرت به داستان ها سر میزنم ولی خوب اینکه اصلا داستان نبود توی همون چند سطر اول کاملا خسته میشی چونکه اصلا معلوم نیست داری چی میگی!

0 ❤️

901801
2022-11-06 19:54:55 +0330 +0330

🤮 🤮 🤮 🤮 🤮

0 ❤️

901809
2022-11-06 21:56:09 +0330 +0330

بد نوشته بودی ولی می‌تونه واقعی باشه

0 ❤️

901812
2022-11-06 22:31:14 +0330 +0330

برفع؟؟؟کیر رجب طیب اردوغان از پهنا تو کونت!

0 ❤️

901826
2022-11-06 23:57:58 +0330 +0330

رفته حموم تو کف زنداییش جق زده اومده کس شعرایی که تو ذهنش تصور میکرده رو اینجا نوشته
آغزوا پیسیدیم

0 ❤️

901859
2022-11-07 02:44:28 +0330 +0330

نمیدونم اینا که انقد همه خوشگلن و زنا شوهردار روشون کراش میزنن چرا یه دوست دختر زشتم ندارن ک بهشون بده کسکشای جذابه مجلققق ریدم تو داستانت

1 ❤️

902057
2022-11-08 15:05:27 +0330 +0330

با یه ماچ رفتی جق زدی
خاک برسرت جقیت

0 ❤️

965902
2024-01-09 16:04:02 +0330 +0330

کصکش کوووونی جقیه ننه قهبه خواهر جنده ی کوووونی

0 ❤️




آخرین بازدیدها