از قبل آگاه بود (۱)

1402/11/10

سلام کیوان هستم
از دوران بچگیم مورد علاقه خیلی دخترا بودم و به عبارتی روم کراش داشتند.قدم ۱۸۵و وزنم هشتاد و مثل آلمانیا بورم ولی موهام الان که بزرگتر شدم به رنگ خرمایی رفته و متولد ۷۵هستم و در وضعیت فعلی مشغول کار داخل دفتر رایانه یک شرکتم و یه خواهر دارم متولد هفتاد و زیبا رو و قدش گمونم ۱۸۰باشه و اندام شاداب و بلوند هست و یه دوست داشت به اسم ویدا که از بچگی با هم بودند و این ویدا هم زیبا بود و تقریبا همزمان با آبجیم عروسی کرد و یه سالی میشد و منم راستشو بخوایین با این حال که قدرت بالایی تو جذب دخترا داشتم ولی ویدا بخاطر دوستی با مینا یجورایی نمیشد زیاد بهش نزدیک شد و تازه عروس هم بود و هنوز پایبند به شوهر و منم یاد ابراز علاقه دوران مجردیش به خودم میفتادم و اون خاطرات رو بعضی موقع ها مرور میکردم و گفتم بزار ببینم هنوز درگیر گذشته هست و مینا با شوهرش خونه بودند و زیاد قید و بند لباس نیست مثل قدیم میگرده و حامد بازاریه و چندتا مغازه داره و یکیشون لوازم آرایشی داره که تقریبا خودشون کار میکنن و فروشنده دارند و اون دوتا هم کلا داده رهن و به خاطر موقعیت مکانی خوب پول خوبی گرفته و پاشد بره یه سر به مغازه بزنه و منم فرصت غنیمت دیدم و رفتم کنار مینا و گففت هاااا تا حامد بود موش مرده بودی و الان پرو شدی و زدم زیر خنده و گفتم با اون حامدت و خودشم خندید و گفت چرا با بقیه نمیای خونه مااا و منم یکم خاطرات قدیم گفتیم و گفتم اون رفیق جونییت کجاست و گف طفلی ویدا هم شوهرش از بس مکمل مصرف کرده کبدش خراب شده و دسشون بنده به دکتر و بیمارستان و یکم ناراحت شدم و گفت بزار زنگش بزنم و حال و احوال و منم سرم تو گوشیم بود و گفت آره بهتر که چه عرض کنم ولی خوبه و مینا هم گف دیدی گفتم همش آمپوله و گولشو نخووور و یکم فهشش داد و گفت اقلا پونزده سانت بیشتره و یهو مینا سرخ شد و گفت بیشعور کیوان کنارم نشسته و گفتم سلام برسون و گوشی داد به خودم و احوال پرسی و گفتم خوب میشه و نگران نباش و یکم باهاش صحبت کردم و گفت خطت همون قدیمیه و خلاصه از فردا شروع کردیم به چت کردن و زنگ زدن و دوماهی همینطور گذشت و گفت مینا دعوتمون کرده خونشون شما هم بیااا و گفتم منکه دعوت نیستم و گفت مرض خونه خواهر دعوت میخواد و گفتم یجوری خودت بهش بگو دعوتم کنه و گفت دیگه چی بگمممم و خدافظی کرد و قرار شد شب پنجشنبه برن و سر ظهر مینا گفت بیا خونه کمکم حامد نیس و شب مهمون دارم و با مامان رفتیم و مشغول پیام بازی با ویدا بودم و به نسبت اون موقع خیلی جا افتاده تر بود و تپلی تر شده بود و کلی عکس از خودش میفرستاد واسم و انگار شوهرش منم و مینا داد زد مثلا کیوان اومده کمک من ،ماماااا یچیز بهش بگووو خووو و گفتم اومدم غربتی بازی در نیااار و رفتم مبل و میز ناهار خوری و اسباب سنگین جابجا میکردم و اصن عین خیالم نبود چی پوشیده و چی میگه و اصلا حسی نداشتم به مینا و هر کسی این بدن رو میدید قشنگ شق شق میشد با دامن کوتاه و تیشرت عکس تک پیک مشکی تنش که حرکت سینه هاش قشنگ معلوم بود و باسناش مثل کوهان شتر برآمده و تو چشم بودن و پاهاش هم صاف و تپل و بدون مو و موهاش هم کامل لخت رو شونه هاش و سینه هاش بودن و مامان هم همش میگفت دختر نازم خودت زیاد اذیت نکن و بزار کیوان انجام میده و و مینا گفت کیوان که اصن حس نداره و همه زندگیش محو گوشی شده و یه نیشگون از پهلوش گرفتم و ناهار خوردیم و گفتم ماما بریم دیگه یه پنج شنبه جمعه آزادیم و اگه اینجا بمونیم تا فردا مینا کار تراشی میکنه واسمون و گفت باشه و ساعت دو بود تقریبا و گفت ساعت چهار میان و گفتم کی هست حالا این مهمون ویژه و گفت ویدا و شوهرش و مثلا من نمیدونم و گفتم ای بابا همین و گفت خب بعد چند وقت میخوان بیان و یکم ناز نازی کرد برا مامان و پاشیدیم به زور و رفتیم خونمون و چند دقیقه نشده بود که گوشیم زنگ خورد و مینا گفت لطفا سفارش دادم از فلان جا شام بگیر و گفتم حالا ساعت چهار و گفت پنج اونجا باش و گفتم احیانا پست ندارن و زد زیر خنده و گفت لباس خوب بپوش و برو منم الکی یکم بهونه آوردم و کلی با منت قبول کردم و لباس ست اسلش و هودی بنفش پوشیدم و شام و مخلفات گرفتم و رسیدم خونه و سلام و احوال پرسی و مینا معرف همگی شد و گفتن شما چرا زحمت کشیدین و منم گفتم راسیتش من حکم پست پیشتاز داشتم همش و همه زدند زیر خنده و یکم چهره شوهرش در هم بود و زیر چشمش سیاهی داشت و خودش گفت از حالش و میگفت ۱۱۰کیلو بودم و الان ۸۰کیلو شدم و منم بیشتر نگام رو ویدا بود یه کص شقه شده بود و سفیدی سوراخ نافش و سینه هاش که داشتن تاپش جر میدادن بد جور تو چشم بود و شوهرش گرم صحبت بود و ویدا رفت پیش مینا آشپزخانه و من و حامد هم روبرو سیاوش بودیو و حامد رفت و کنارش نشست و دلداریش میداد و پیام اومد از ویدا نوشت زیاد به حرفاش گوش نده حالت خراب میشه و نوشتم جلو مینا تابلو بازی در نیار و گفت حواسم هست و نوشتم به چشم دوستی خواستنی شدی و یه استیکر بوس فرستاد ونوشت کیه که قدر دان باشه و از آشپزخونه اومد بیرون و بعدشم مینا با یه ساپورت جذب و یه کت تا زیر باسنش شربت آورد و موقع تعارف قشنگ خط سینش برق میزد و ویدا پیام نوشت شوهرم میگه چه باسنی داره میناااا و نوشتم بیخود کرده و استیکر خنده فرستاد و خودم تعجب کردم بی مقدمه سکسی شد و نشستن به شلم بازی کردن و منم گفتم وارد نیسم و گرم بازی بودن و رو میز ناهار خوری بودند و ویدا خیلی تابلو زل زده بود ب من و گفتم تابلو نشه و یه صندلی برداشتم و کنار مینا نشستم و اینقدر با شور بازی میکردن انگار جام جهانیه و بعد کلی کشمکش و تقریبا دو ساعت. بازی ویدا با شوهرش رسیدن به امتیاز لحاظ شده و مینا رو کرد ب حامددد و گفت با اون پونزده بازیت و همگی زدن زیر خنده و یادم ب حرف ویدا خورد ک ب مسخره میگفت کیر شوهرت ۱۵سانته و تدارک شام و صرف شد و خدافظی کردن و تقریبا ساعت ۱۱بود و مینا گف بمون و رو کرد ب حامد و گفت بازنده تحریم میشه و گفت کیوان لطفا کمکم کن و حامد نزاشت و مینا با توپ پر داد زد روش و طفلی رفت و ظرفا گذاشتیم ماشین و تقریبا ساعت یک و نیم شد تا کلا خونرو مرتب گردیم و حتی جواب پیامای ویدا ندادم و گفتم مگه امشب با آقا برنامه ندارین و گف ای بابا دس رو دلم نزار و یه استیکر غم چهره فرستاد و نوشت شب خوش و مینا بقلم کرد و لپمو بوسید و ازم تشکر کرد و گفتم بزم امشب فقط مشروب میخاست و گفت بخاطر همسر ویدا نخوردیم و در یخچال باز کرد و گف ببین و منم گفتم دیگه دیر وقت شده و گفت الان خوابن و میری خونه مزاحمشون میشی و همینجا بخاب و یه پتو داد بهم و رفت و چند دیقه بعد لامپ خاموش کردم و یه بالشت آورد برام و گفت اینو بزار زیر سرت و تا نگاهش کردم وااای چشمم چهارتا شد با یه شرت کوتاه که خط کوسش و قلمبگی کصش داشت رو مخم میرفت و گفت سرتو بردار و بزور گذاشت زیر سرم و گفتم بین خودمون باشه و گفت چی با تعجب و گفتم خودت و ویدا از همسر شانس نداشتین و آب سرد ریخته شد روش و گف آخ چی بگم آخه و پشتش کرد رو به من و دسش زد به کمرش و اوووف چه کونی داشت مینا و ما هم اصن به فکرش نبودیم و با یه قر باسن رفت سمت اتاق خوابشون و خواب از سرم رفت و داشتم به این فکر میکردم الان حامد چه کصی بکنه و چه حالی کنن و که دیدم اصلا خبری نشد و چشمام گرم خواب شد و صبح ساعت ده با صدای مینا بیدار شدم که رفته بود حموم و حوله رو سرش بود و هی با گوشی حرف میزد و منم پتو رو کشیدم رو سرم ولی بیدار بودم و گفت غلط کردی و انگاری امشب بزرگتر شده و مجبورم بسازم دیگه و گف آره خوابه هنوز و آره یکمی دلش گرفت و میگفت طفلی شوهرش مریضه و فهمیدم با ویدا حرف میزنه و قطع کرد و اومد بیدارم کرد و گفت تنبل فردا میخوای چطوری زن بگیری و یکم موهام کشید و دست کرد توگوشم و سبیلم کشید و منم پاشدم و رفتم رو شویی و بعدش صبحونه و هر چی اصرار کرد نموندم و رفتم خونه و جواب پیام ویدا میدادم و گفتم شوهرت نیس مگه و گفت اون اتاقه و پیشم نیست و یکم کسشعر تفت داد و منم ازش تعریف کردم و میگفتم واقعا حیف تو و یخ درش باز میشد و میگفت حتی من کوچکترین حق زناشوییم هم بهش نمی رسم و نوبت پیوند کبد داره و جوونیم گذاشتم ب پاش و گفتم یه دوست اجتماعی بگیر و چندتا استیکر تعجب فرستاد و میگفت دردسر میشن و فرد امین نیست و از این حرف ها و خلاصه یه شب پیامم داد فردا تایم داری و گفتم چطور و گفت شوهرش با برادرش رفتن که صبح زود برسن شیراز و شب میان و مینا هم میاد پیشم و خودتم بیا باهاش و گفتم ن اصلا با مینا نمیام من و گفت خودم باهاش حرف میزنم که بیاد دنبالت و بیاردت و خلاصه قبول کردم و یه نیم ساعت نشد مینا گفت میتونی فردا مرخصی بگیری و گفتم چطور و خلاصه به مسئول پیام دادم و مینا گف میام دنبالت پس و زنگش. زدم و گفت آماده باش دم خونم و سوار ماشین شدم و گفت یکم خرید کنم واسه ویدا و برسونم ب دستش و شوهرش رفته شیراز و امشب تنهاست و اسرار کردم نیومد پیشم و من میرم پیشش و گفتم آها و گفت خودتم بیا ک تنها نباشیم و منم از خدا خواسته قبول کردم و با کلی خرید رسیدیم و سلام و احوال پرسی و یکم دلداریش دادم و با مینا باهاش صحبت کردیم و مینا بلندش کرد و بردش اتاقش و با تاپ و شلوار لی اومد پیشم و گفت شام از پیک بگیر و گرفتم و شام خوردیم و مینا چسبیده بود دنبال ویدا و ازش جدا نمی شد و پیامش دادم بادیگارت شده میناااا و نگام کرد و نوشت چی بگم و رفت اتاقش و درو بست و مینا از اتاقش اومد بیرون و گفتم چی شده . گف میخاد با شوهرش حرف بزنه و صداش میومد و خدافظی کرد و مینا خواست بره پیشش گفتم بزار یکم تنها باشه و ماهواره روشن کردم و پیام دادم حالش خوبه و نوشت آره و فردا میان و نوشتم پس امشب داریم و تعجب 😱فرستاد گفت من بادیگارد دارم حواست باشه کیوان و زدم زیر خنده و از اتاق اومد بیرون ‌ یه تاپ و دامن پاش بود و مینا گفت راحتیااا و رو کرد به من و گفت کیوان هنوز بچس و پونزده رد نکرده و زدیم زیر خنده و نوشتم دلت خوش نوزده شده و یکم بعد پیام دید و گفت بیشعوری دیگه و فهمیدم امشب مینا بزاره یه حالی اساسی باهاش میکنم و داشتیم پفیلا میخوردیم و میوه و منم یه موز گنده برداشتم و خوردم و گفتم احیانا شب تا صب بیدارین اینجاااا و من میرم بخوابم و راحت باشین و رو تخت دراز کشیده بودم ک مینا اومد و گفت اجازه میگرفتی یه موقع ناراحت میشه و خابیدم و رفت بیرون و خاب که چ عرض کنم شق درد داشتم و نمیذاشت بخابم و یه ساعت بعد ویدا اومد داخل و وااای چشماام باز کردم و سفیدی بدنش و عطر تنش و برق چشمااش و کیرم راست راست شد و گف بیداری کیوااان و رفت سر میزش و یه چیز بر داشت و یه پتو از کمد و رفت و گفتم اه چ زود رفت و دوباره اومد داخل و تا دیدم گففف روانی ترسیدم و دلم میخاست بقلش کنم و رفت سمت کمد و یه پتو دیگه برداشت و از پشت بقلش کردم و گففف عععع چیههه و کیرم فشااار دادم ب باسنش. و گفتممم اینو میخاام امشببب و گففف مینا بیداره ولم کن و ازش جدا شدم و رفت و درب بست و پیامش دادم بادیگارد خوابید و یه ده دیقه بعد گفت خودم میام و تا اینو دیدممم قند تو دلم آب شد و یه نیم ساعت. بعد در باز کردم و دیدم لامپا و ماهواره خاموشه و انگار هردو خابن با فاصله و اصن نگاهشون نکردم و رفتم سرویس و ب کیرم آب یخ ریختم و موقع برگشت دیدم انگااار ویدا با دسش اشاره کرد و صب کردم و اشاره کرد برو تو اتاق و رفتم و منتظرش بودم ک بیاااد و یواااش در باز شد و ویدااا اومد داخل و سرک کشید رو به مینا و رفتم از پشت بقلش کردم و گفتم خااابه و برگشت رو ب من و گف تا حالا با کسی نبودم فقط همین 💋و لبم داغ کردم رو لبش و سینه ها و باسنش چنگ زدم و گفتم میخوریش و گفت و سرش دادم پااایین و شرت و شلوار اسلشم کشید پاییین و گف جووون تا حالا کجا بوده و چنان ساک زد با دستاش برام جق میزد و منم یکم کصش خوردم و خاسم بزارم داخلش گفف چته خل و پاشد و از کشو دراور یه کاندوم آورد و چند بار کیرم تا ته کرد حلقش و چندتا سیلی زد به کیرم و گفتممم وحشییی و گف مال خودمه ساکت و کاندوم کشید روش و با یه فشااار تا ته رفت داخل و چنگ زد به بازوهام و آیییی بلند گفت و جلو دهنش گرفتم و یواش جلو عقب کردم و دسم از دهنش برداشتم و گفتم چه گشاده و گففف پروووییی دیگه . کص زن مردم میکنی و آخخخ چته یوااااش و سینه هاش چنگ زدم و لباش میخوردم و دم گوشم گف کاش زودتر بهت میدادم. و منم وحشی تر شدم و بلندش کردم و آوردمش لبه تخت و اینقد محکم تلمبه زدم و کیرم کشیدم بیروون و برگشت و تمام آبم ریختم رو صورتش و زبنش زد و با انگشتش مزمزه میکرد و و افتادم کنارش و دستم بردم لا کصش و هی سوراخ کونش انگشت کردم و گفتم میخااام و گفت دیگه چی و با دست زد رو بیضه هام گفتم آیییی و و گفت مرگ و فرار کرد سمت در و گفتم واست دارم و خودش مرتب کرد و رفت و منم خوابیدم فردا ساعت ده مینا اومد و بیدارم کرد گف خوب میخابیا پاشو بریم و بعدش ویدا هم اومد و گفت معلومه خستس هنوز و یه لبخند زدم بهش و معلوم بود رفته حموم ورفتن برن بیرون ک ویدا کون خودش و مینا کنار هم بود و با این دسش از پشت اشاره کرد ب کون دوتاشون و دست گذاشت کمر مینا و رفتن بیرون و نوشت مینا هم عشقش همش پونزده سانتیه و خخخ فرستاد و گفتم واست دارم و ههههه فرستاد و پاشدم دست وروم شستم و رفتم و صبحونه گذاشتن و زدم به بدن و یه معجون ویدا آورد و گفت معجون ب شما میرسه و زدم به باسنش و حوله داد بالا و کونش لخت لخت بود و یواش گفت دوش دالیش و و رفتم چسبیدم بهش و گف بخدا الان میاد بیرون از سرویس و محل ندادم و کیر شق شدم همونجوری دادم لای کصش و با دسش نذاشت بره داخل و صدا در سرویس اومد و دوید سمت اتاق خاب و منم کیرم دادم داخل و نشستم و تموم لیوان معجون خوردم و مینا اومد و گفت کیوان میرم آماده شم بریم و اومد و خدافظی کردیم و تو راه همش فکرم ب دیشب بود و اصن گوشم ب مینا نبود و زد تو شکمم و گف با شما هستماااا و ب خودم اومدم و گفتم خودت کنترل کن من شوهرت نیسمااا و تعجب کرد و زدم زیر خنده و خودشم خندش گرف و رسوندمش و رفتم خونه خودمون و گرم پیام بودم ب ویدا و گفتم مینا ک ظاهرا بویی نبرده و گفت خاب پادشاهی رفته بود و یکم پیام دادیم و خدافظی و منتظر خبر از ویدا بودم برم پیشش و خبری نشد ومینا و حامد اومدن خونه و حامد صدام کرد و رفتم پیشش و خواهرت با شما راحت تره باهاش حرف بزن و گفتم مشکلی هست مگه و گفت چیز خواسی نیست و گفتم بهم بگو موضوع چیه و گفت یشب رفت پیش دوست قدیمیش و ظاهرا شما هم بودین و گفتم اتفاقا ببخشید چند بار زنگم زدین خاب بودم و گفت بعد اونشب اخلاقش تند شده و اتفاق خاصی افتاد و گفتم ن و گفت همین خیلی عصبی شده و ممنون میشم باهاش صحبت کنین و ازم تشکر کرد و منم رفتم پیشش داخل اتاق خواب بود و با گوشی چت میکرد و گفتم مدیونی اگه نذاری ببینم کیه و گفت عصبیم لطفا و کج کج راه میرفت و گفتم حتما پریوده و گفتم حالا چیه اینقد قر میدی 😃 گف آخه خانومی بدونی چی از کجاست و رفتم پیشش و دسم گرفتم پهلوش و کنارش ایستادم و گفت ببین ویدا چقد بدبخت و پیاماش نشونم داد و گفتم ایشالله خوب میشه و دق دلت رو حامد خالی نکن و زد زیر خنده و رفت بیرون و منم پشت سرش رفتم بیرون و لمبرای کونش دلم بازی میداد و نشست پیش حامد و پیاما نشون حامد داد و ویدا پیام داد وگفتم مگه مال حامد دیدی که پونزده سانته و گف بیشعور پیامای آجیت هست و اسکرین شات فرستاد و قشنگ از دادن ب شوهراشون میگفتن و ویدا میگفت کاش شوهر منم مثل کیوان بود و بهش میخوره خر کیر باشه و مینا اینقد گستاخ آخه و زدن زیر خنده و گفت پاکش کن باش و نوشتم چیو و یهو عکس یه کون شقه که داخل سرویس بودو ساپورت و شرتش کشیده بود بایین و از پشت سلفی گرفته بود واسم فرستاد و سریع کیرم راست شد و نگاه کردم دیدم بله مینا واسش فرستاده و گفتم همین و گفتش به من که نمیرسه ولی گفت دیشب مست بودن و حامد از پشت زده و خانوم کج راه میره انگااار و خندم گرفت و گفتم همین یه عکس بود و مینا روبرو من لم داده بود بقل حامد و عکس کونش نگاه میکردم و ویدا چندتا عکس از کون خودشم فرستاد و الکی کلی ازش تعریف کردم و گفت اگه راست کردی واسم بفرست دلتنگشم و آف شد منم صب کردم تا کیرم خوابید و رفتم پیش حامد و ازم تشکر کرد و گف معجزه کردی و چی گفتی بهش و یکم ب خودم کلاس گذاشتم و گفتم بسپار ب کیوان و غمت نباشه و چایی میخوردیم و بعدش شام خوردیم و نگاه ب گوشی انداختم دیدم خبری از ویدا نیست و ساعت دوازده بود بیداری و نوشم آره و گفتم مگه پیش شوهرت نمیخابی و نوشت باید چند وقت دستگاه بخور پیشش باشه و تصفیه هوا و انگار ریه هاش ضعیف شده و اینور میخوابم و و یکم حرف زدیم و گف دلم لک زده برات یکاری کن دیگه یروز میرم خونه آجیت تو هم مرخصی ساعتی بگیر و گفت پ بادیگارد گفت خودمم نمیدونم یکاریش میکنیم و هههه فرستاد و گذشت تا هفته بعدش شبش پیام داد فردا مرخصی بگیر بیا نوشتم کجا ،خونه مینا دیگه و نوشتم اولا همه میدونن من سر کارم بعدش به چه دلیلی بیام مثلا و نوشت ببینم میتونم مخ مینارو بزنم و خلاصه صبح رفتم ساعت هشت و نیم بود و مینا گفت سر کاری و نوشتم ن کار بانکی داشتم و نرفتم امروز که به شما گفت اینقد زود و گفت بخدا اتفاقی زنگت زدم و وقت کردی یسر بیا پیشم و گفتم ببینم چی میشه و ساعت نه و نیم رفتم و از قبل میدونسم ویدا اونجاست و سه تا پیتزا هم با خودم بردم و با تعجب گفت چرا سه تااا و گفتم اینقد حامد اذیتش نکن خوب نیس و گفت مغازه و دوازده میاد و گفتم پس بده برسونم دسش و گف نمیخااد ویدا هست اتفاقا و ب ویدا میرسه و ویدا یه دامن کوتاه و یه بلوز لش تنش بود و سلام کرد و مینا گفت پرووو ب کیوان دس نمیدی چرااا و و دسش دراز کرد و منم مثلا دست دادم و نشستم رو پیتزا و اون دوتا هم اتاق خودشون بودن و مینا با یه تاپ زرد بالا ناف وشرت استرج جذب تا بالای زانوهاش اومد بابت پیتژا تشکر کرد و اوووف شق شدم و رفت سمت سرویس و ویدا در و باز کرد و اومد و نشست بغلم و گف آخیییش و سینه هااش میمالیدم و لباااش میخوردم و پاشد رفت سمت اتاق خاب و خاسم برم پشت سرش و گف خل مینا سرویس و گوشی مینا داد دسش و اومد و خمش کردم رو میز و پیام میداد ب مینا هم کشید پایین و اوووف چ کونی فرستاد. و برگشت چند بار برام ساک حلقی زد و گف سریع و چند بار نشد جلو عقب کردم و مینا خاست بیاد بیرون و سریع دوید تو اتاق خاب و یه دسش ب شورتش بود و خندم گرف و زدم زیر خنده و گف وااا چی دیدی مگه و نگا کرد ب خودش و گفتم یموقع شک نکنه و گفتم یکسال طول کشید و اومد با انگشت زد تو سرم و گف روانیی و اعصابم بد جور خورد شده بود و نمیدونم چیشد زنگ زدم حامد و یه ربع نشد رسید و گفت چیزی شده گفتم نه خانوما سرشون گرم صحبت گفتم زیاد پول دشت نکنی و بیای پیشم و زد زیر خنده و گرم صحبت بودیم و یهو دوتایی با تیپ سکسی زدن بیرون و حامد گف آنتالیا بودین و مینا ب یورشم حسابش نکرد و همگی زدیم زیر خنده و گف یموقع زنگ بزن چیزی خاستیم بگیری و گفت عجله ای اومدم و فروشنده بود و گفتم خاک بر سرت ک واقعا لیاقت نداری حامد و از بانک گفتم و مشغول صحبت شدیم و میوه میخوردیم و یکم نشستم و خدافظی کردم و ویدا گفت حیف شد و رسیدم دم خونمون و پیامش دادم بیام با ماشین ببرمت و گفت کجا بریم و زنگش زدم بیاد و یه وقت دیگه و خدافظی و همش فکرم پیش مینا میرفت و گفتم حتما میدونه ولی روش نمیشه چیزی بگه و چهارشنبه شب پیامش دادم گفتم فردا بیایین اینجا و نوشت شما بیکاری بیاری پیشم و ببینم چی میشه و یه حموم زدم و تو فکر مینا بودم و خاب رفتم و ساعت هشت پاشدم و ب بهونه کار بانکی اومدم بیرون و داخل راه زنگ زدم جواب نداد و گفتم حتما تخت خابه و چند دیقه بعد خودش زنگ زد و گفت حمام بودم بیا خونه کجایی و گفتم الان میام چیزی نمیخای گفت نه و رفتم یسر پیش حامد و یکم صحبت کردیم و گف برو خونه گفتم میرم میبرمش خونه خودمون شما هم تشریف بیارین و خدافظی کردم و ب فکر هیکل مینا شق شق بودم و دادمش بالا زیر کمربندم و آیفن زدم و پله ها که میرفتم بالا پیامای خودش با ویدا مرور میکردم و در زدم و با گوشی حرف میزد و وااای خدااا یه شرتک جذب پاش بود ک قشنگ شرت مشکی زیرش مشخص بود با یه تاپ سبز لجنی و پشت کرد ب من و فهمیدم با حامد حرف میزنه و گف باشه کاری نداری و برگشت سمتم و گفت چفت پشت درم بزن و بستمش و وااای جلووم ک راه میرفت کامل محوش بودم و یه شربت آورد برام و خوردم و نشست کنارم و چه گافی داد اونروز دیدی و اصن حواسش نبود حامد اینجاست و مشغول صحبت بود گفتم حامد با وجود خانومی مثل تو اصن ب اون نگاه نمیکنه و گف ای چی بگم و گفت میرم لباس عوض کنم ک بریم و گفتم الان یا هیچ وقت و همینطوری که میرفت سمت اتاق به فاصله دو متریش رفتم و درو چفت نکرد و میترسیدم که برم داخل ولی کیرم بد جور میزد نبضش و یواش لای در باز کردم دیدم پشتش ب در و با گوشی ور میره و بد جور باسنش تو چشم بود و یواش رفتم داخل و تعجب کردم حتی برنگشت نگاه کنه و هی با دست چپش باسنش و رونش میخارید و منم گوشیم باز کردم. ویدا آنلاین بود نوشتم کجایی و گفت با آجیت چت میکنم و گفتم عکس نداد و گفت هاااا نکنه عاشق شدی راستشو بگووو و نوشتم اگه مال هر کسی بود بجز مینا میگاییدمش هی با کیرم ور میرفتم و مینا هم جرات برگشت نداشت منم جرأت جلو رفتن نداشتم یهو مینا برگشت و نگاه کرد به من جا خورد زل زد به کیر شقم و منم اصن سرم از گوشی بر نداشتم و به ویدا نوشتم فرستااااد په و دوباره مینا پشتش کرد بهم یه قدم رفتم جلو تر و کمربندم باز کردم و شلوارم کشیدم پایین و مینا یه نفس بلند کشید
فهمیدم 🤌خودش از قبل آگاه بود 🤌
ادامه دارد…

نوشته: کیوان


👍 20
👎 17
41401 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

968934
2024-01-30 23:56:53 +0330 +0330

ریدم تو نگارشت، مغزم گوزید خوارکوصه


968949
2024-01-31 01:47:25 +0330 +0330

نوشتار فوق العاده ضعیف

3 ❤️

968957
2024-01-31 03:36:32 +0330 +0330

چرا داستانای امشب انقد داغونه بابا انشا هم ننوشتین تاحالا!!خیلیی بی سروته بود

1 ❤️

968967
2024-01-31 05:46:32 +0330 +0330

اقایکی دوشبه داخل داستانا کاندوم میکشن اماموقع ارضا شدن یادشون میره درش بیارن بااین حال آب شون تاگلو وصورت طرف پرت میشه!اصولا نبایدداخل کاندوم خالی بشه؟شایدیادشون میره اون لحظه که درمیارن بگن.
همه هم تاکیرمیبینن میگن کاش ازاول داده بودم بهت تاالان کجابودی دیگه مال منی وساک ته حلقی میزنن ماشالله

1 ❤️

968984
2024-01-31 09:04:28 +0330 +0330

کیرم توی این انشا و نحوی ی نگارشت. ریزترین چیزا رو نوشتی کسکش. تا اونجا خوندم که نوشته بودی سبیلام رو کشید و پاشدم رفتم توی روشویی دست و صورتم رو شستم.
دیگه به اینجاش که رسیدم حال خوندن بقیه ی چریندیاتت رو نداشتم.

0 ❤️

968998
2024-01-31 12:54:02 +0330 +0330

تا همون مثل المانیا بوری رو خوندم
کس کش مثل آلمانیا بوری بعد الان خرمایی شده؟
واقعا این همه قد ۱۸۰ به بالا فقط اینجا پیدا میشه

0 ❤️

968999
2024-01-31 12:55:30 +0330 +0330

اگر بور بودی مورد علاقه دخترا نبودی مورد علاقه پسرا بودی
همه میخواستن کونت بزارن
که احتمالا گذاشتن

0 ❤️

969003
2024-01-31 14:41:05 +0330 +0330
$o$

👍👍👍

0 ❤️

969007
2024-01-31 15:02:36 +0330 +0330

کسی که شوهرش کیرش کوچیک باشه برا یه کیر ۱۹سانتی تنگه پس کونی چرا دروغ سرهم میکنی
تورو باید با هفتاد روش نامنظم گاییدت وبفرستی کشتار گاه

0 ❤️

969011
2024-01-31 16:32:09 +0330 +0330

ریدم به نا پیوستگی مطالبت
از کون میری به شقیقه چرا
مغز خواننده میگوزه از جملات ناقصت
یهو از موضوع میری به یه موضوع دیگه

0 ❤️

969016
2024-01-31 17:30:42 +0330 +0330

کسکش مگه ایرانی نیستی که اینقدر کیری مینویسی؟!

0 ❤️

969021
2024-01-31 18:00:37 +0330 +0330

وقتی اینقدر از خودت و آبجی تعریف کردی خیال کردم برد پیت و آنجلینا هستید دیگه از حسادت نتونستم بقیه اشو بخونم دهن سرویس کمی مراعات کن اینقدر زیبایی خودتو به رخ ما خشن و زبر ها نکش آقا رجبعلی

0 ❤️

969075
2024-02-01 01:34:38 +0330 +0330

معلم دستور زبان فارسیت رو گاییدم

0 ❤️

969127
2024-02-01 13:19:10 +0330 +0330

ببین داستان خوبه ولی کیرم تو نگارشت یکبار دیگه از تو داستان ببینم نخونده کل اجداد مؤنثت رو به رگبار فحش میگیرم!

0 ❤️

969325
2024-02-02 23:55:24 +0330 +0330

اصلا نفهمیدم چی نوشتی

0 ❤️

969392
2024-02-03 09:45:42 +0330 +0330

کسکش تو خونه که مشقاشو یه خط در میون می‌نویسه داستانشم یه خط در میون نوشته،،،

0 ❤️

971533
2024-02-17 21:41:21 +0330 +0330

تو کل این طومار، فقط 10 تا نقطه پایان جمله بود. که با تخفیف 5 تاش درست بود. بابا تسمه تایم گرونه. یه مقدار فکر مردم باش.

0 ❤️

971574
2024-02-18 01:14:10 +0330 +0330

ادامه بده

0 ❤️

976296
2024-03-23 05:27:11 +0330 +0330

چقدر جمله بندی ناقص. مخم هنگ کرد

0 ❤️




آخرین بازدیدها