شروع آزادی (۴)

1401/01/31

...قسمت قبل

ساعت ۹ صبح اواسط تیرماه بود و برای رفتن به شرکت آماده میشدم،معمولا موقعی که میرم سر کار معصومرو بیدار نمیکنم،طبق عادت قهوه سازو روشن کردم و رفتم سراغ آماده شدن،در حال لباس پوشیدن بودم که دیدم معصومه جلوم وایساده و داره شورتشو چک میکنه
_چیزی شده؟
_میخام ببینم پریود نشده باشم
_چطور دیر شده؟
_نه احتمالا سه روز دیگه شروع میشه
_پس چرا از الآن نگاه میکنی؟
_میخام امروز با پیمان قرار بزارم،
_چرت و پرت چیه میگی؟
_نترس حواسم به همه چیز هست منو دست کم نگیر
_آبرومو نبری معصومه ، من جلوی عمه اینا آبرو دارم بخدا
(من و معصومه دختر عمه و پسر دایی هستیم و خوب خواهرزن هام هم دخترعمم میشن) اون دوتا غریبن عین خیالشون نیست،
_از یه جا باید این تنوعو شروع کنیم ، بهتر نیست اول با ادمای مطمئن شروع کنیم؟
_من اصلا مطمئن نیستم بخام شروع کنم،اگه گندش در بیاد چی
_هیچی نمیشه من خواهرامو میشناسم،هیچ وقت همچین فکری نمیکنن راجب ما،
_چی میخای بهش بگی حالا
_بگم بیاد یکم حرف بزنیم تا تو خونه نیستی،
_باهاش در تماسی یعنی؟
_آره یه مدته رو مخش کار میکنم که مثلا تو نمیدونی و باید مواظب باشیم،دقیقا همون جیزی که میخواستی
_یعنی من برم از خونه تا تو و پیمان باهم باشین؟
_بابا مگه همینو نمیخواستی؟فکر کردی واسه من آسون بود؟ولی وقتی دیدم تو اینقدر مشتاقی دلم خواست امتحان کنم،الانم هنوز اتفاقی نیوفتاده اگه پشیمون شدی(شهوت تو چشماش موج میزد)
_اتفاق که افتاده،بعد اون همه لاس زدن و لباسای تنگ پوشیدن دیگه بنظرم راه برگشتی نیست،
_راستش نمیخاستم بهت بگم ولی من دو ماهه با یه آقایی دوست شدم که از هر نظر مناسب رابطس،ولی من در حد تلفن و تکست زدن نگهش داشتم
_دوست پسر داری یعنی؟
_گفتم که در حد تلفن و تکست فقط،
_چجوری آشنا شدی باهاش
_ساعت فروشی داره ، وضعش خیلی خوبه ، البته زن و بچه داره ولی مشکلی واسه رابطه نداره،
_میدونه شوهر داری؟
_آره اصلا چون شوهر دارم دلش خواست باهام باشه،به قول خودش دردسرش کمتره،البته اون میدونه که تو خودت دوست داری من برم تو رابطه.
الانم که میبینی میخام با پیمان یکم شیطونی کنم واسه اینه که نمیدونم با یه مرد دیگه به جز تو چجوری باید رابطه بگیرم.
با خودم فکر کردم که چیکار دارم میکنم حس جالبی نبود مثل از دست دادن یه جواهر گرون قیمت…
اما از طرف دیگه فکر اینکه تغییر تو زندگی و شکوندن تابو هایی که واقعا به نظرم هیچ ارزشی نداشت باعث میشد حس و حال کاکولدیم بچربه به اون حال بد،
_میخای بمونم برم تو اتاق تا خیالت راحت باشه؟
_میکنی اینکارو واسم؟
_نمیخام تو این شرایط تنها باشی،خودمم بدم نمیاد ببینم این مرتیکه چیکار میخاد بکنه
_مطمئنی؟تا کجا پیش برم باهاش؟
_نمیدونم
_بزار ببینم چی پیش میاد پس اوکی؟
زنگ زد به پیمان ، قلبم تند میزد و نفسم به شماره افتاده بود
گوشیشو جواب داد
_سلام آبجی
_سلام آقا پیمان خوبی؟نمیتونی حرف بزنی؟
_یکم اطرافم شلوغه ولی در خدمتم
_هیچی خواستم بگم سینا رفته سر کار منم کار خاصی ندارم امروز
_من تا نیم ساعت دیگه اونجام
فکر نمیکردم در این حد دیگه بی ناموس باشه،من که دیگه قید کار رو زده بودم رفتم توی اتاق دیگه و منتظر موندم،قرار شد معصومه پیمانو بیاره تو هال بعدشم اگه لازم شد اتاق خواب،
صدای زنگ موبایل معصومه بلند شد،پیمان پشت در بود ،

پیمان وارد خونه شد و من از لای در به زحمت میتونستم ببینمش،معصومه یه شال انداخته بود سرش با تیشرت و شلوارک،
پیمان دستشو آورد و با معصومه دست داد،
_چطوری خانوم خانوما
_ممنون،مهسا خوبه؟
_خوبه عزیزم تو چطوری؟همه چی روبراهه؟
_اوهوم مشکلی نیست.
_نمیخای شالتو بر داری؟
_چطور مگه عجله داری؟
_آره راستش زیاد وقت ندارم،ولی از تو هم نتونستم بگذرم،
بعد بلند شد رفت نشست کنارش و شالشو از سرش دراورد و دستشو انداخت دور شکمش،
_ماشالله همتون خوشگلین شما خواهرا،ولی تو یجور دیگه دلبری میکنی،
خواست بغلش کنه که معصومه ازش فاصله گرفت و یکم دور شد،
_چیزی شده؟
_اونجوری که من میخام قراره پیش بریم دیگه،
_متوجه نمیشم منظورتو
_یعنی تا من نگفتم بهم دست نمیزنی
بعد بلند شد رفت روبروش وایساد و تیشرتشو دراورد،منم کیرم داشت میترکید از تو شلوارم دراوردم و شروع کردم مالوندن کیرم،
معصومه شلوارکش رو هم دراورد و با یه شورت و سوتین جلوی پیمان وایساد،
نمیتونستم پیمانو ببینم ولی صداش میومد
_ماشالله بابا سینا چه شاه دافیو میکنه کوفتش بشه
بلند شد و رفت سمت معصومه،ولی معصومه بهش گفت بره بشینه،اما پیمان دیگه زده بود بالا ، اومد چسبید بهش و مثل وحشیا سوتینشو کشید و درآورد از تنش،قبل از اینکه معصومه بخاد ممه هاش با دست بپوشونه یه چک محکم به پستون معصومه زد که جیغش دراومد،
_چیکار میکنی حیوون گفتم صبر کن.
چک دومو محکم تر زد به پستونش،از اونجاییم که معصومه سفید یخچالیه سریعا قرمز شد و همزمان سینه هاش داشت سفت میشد،
_بزار سیرت کنم از کیر آبجی معصومه
_آدم باش صبر کن تا خودم بگم
صدای زنگ خونه اومد،پیمان با دستپاچگی پرسید
_مگه نگفتی کسی نمیاد
معصومه هم که خودش هول شده بود رفت سمت آیفون،همسایه کلیدشو جا گذاشته بود و میخاست بیاد داخل آپارتمان.
پیمان که فهمید خطری تهدیدش نمیکنه از پشت چسبید به معصومه
_میدونی تو خوابم نمیدیدم تو رو تنها گیر بیارم.
از اتاق اومدم بیرون و از پشت ستون آشپزخونه میتونستم راحت ببینم اتفاقتو فقط پیمان نباید میومد این سمتی که نیومد،
معصومه که ممه سمت چپش رو به سیاهی میزد از پیمان فاصله گرفت دوباره
_احمق خودم خواستم بیای چرا داری گوه میزنی به مود و حالم،ببین چیکار کردی.
پیمان که کیرش از زیر شلوارش مثل یه کدوی بزرگ دیده میشد جواب داد
_میگم عجله دارم جنده خانوم،منو کشوندی اینجا که ناز کنی؟
_جنده ننته بیشرف…
این حرف معصومه کاری کرد که پیمان به سمتش حمله کرد ناخوداگاه خواستم بپرم بیرون که دیدم معصومه حمله سینارو با گرفتن لب ازش خنثی کرد
پیمان یهو آروم شد و لبای زنمو میک میزد
_ چرا ممه نازمو کبود کردی احمق حالا به شوهرم چی بگم
_گوه خوردم بزار بوسش کنم
_نمیخاد شلوارتو در بیار زود
معصومه زیر چشمی منو نگاه میکرد و پیمانو آورد دقیقا جایی که بتونم ببینم.
کیر پیمان مثل فنر اومد بیرون،معصومه دو زانو جلوش نشست،لحظه موعود رسیده بود،زنم میخاست کیر ینفر غیر منو بخوره،اونم جلوی چشم من .
کیر پیمان مثل سنگ سفید و رو به بالا بود…
موهاشو مرتب کرد و داد پشت سرش دستشو دور کیر پیمان حلقه کرد،لباشو غنچه کرد و سر کیرشو بوسید و همزمان چشماشو مستقیم دوخت به چشمای پیمان،
_ببین آبجی من خیلی تحریک شدم میترسم آبم بیاد
_قانون من اینه که تا وقتی مقاومت کنی و آبت نیاد باهات هر کاری میکنم اما یه بار آبت بیاد باید بری
_آخه بیشرف چجوری تحمل کنم
_مشکل خودته داداش
این حرفو زد و با یه عشوه که تا حالا ازش ندیده بودم زبونشو کشید به زیر کیر پیمان
_چه بوی عرقی هم میده کیرت یه حموم میرفتی بد نبود
_ناراحت نشیا دیشب این کیر تو کوس خواهرت بوده نرسیدم برم حموم بعدشم بوی کیر من روی کوست بمونه بهتره.
این‌ حرفش منو به شدت تحریک کرد همینطور معصومرو چونکه دستشو برد سمت کوسش و شروع به مالیدن کرد،
کیر پیمانو جوری ساک میزد که تو فیلم های پورن هم ندیده بودم
_نخور دیگه میخام بکنمت الان آبم میادا
معصومه بلند شد شورتشو دراورد و به سمت پیمان قمبل کرد
_چه کوس و کونی داری تو کوس کش بیا جلو ببینم
_نه زوده بهش برسی
و دوباره نشست وسط پاهای پیمان و شروع به خوردن کرد،صدای ملچ مولوچ کردن دهنش دیوونم میکرد،همینجوری که داشت با دست و دهن واسش میخورد و جق میزد تو یه لحظه پیمان ناله بلندی کرد و تو دهن زنم خالی شد
_گفتم نخور دیگه بزار بتونم بکنمت
همینجور که وسط پاهاش نشسته بود و کیر پیمان صورتش رو لمس میکرد
آب کیرش رو تو دستمال توف کرد و گفت
_قرار نیست بکنی عزیزم
_یعنی چی
_یعنی اینکه دفعه بعدی که اومدی قبلش باید ۵ میلیون تو کارتم باشه تا در رو برات باز کنم.
_عجب جنده ای هستی تو دیگه ، اقلا بزار ببینم یبار دیگه
معصومه کیر پیمانو که نیمه خواب شده بود با دست فشار داد و گفت
_حالا مهسا بهتره یا من ؟

ادامه دارد…

نوشته: Dr.Cuck


👍 41
👎 3
48001 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

869748
2022-04-20 02:19:39 +0430 +0430

ما مردا رو کس خیلی ضعیفیم سریع همه رو میفروشیم

2 ❤️

869800
2022-04-20 07:47:58 +0430 +0430

معصومه جنده دیگه غیر از کیر پولم می‌خواد؟!واقعا معصومه چه جنده ایه و تو چه مادر خرابی هستی!

2 ❤️

869844
2022-04-20 14:31:40 +0430 +0430

من هلاک تیپ معصومه در هنگام ورود پیمان شدم که شالش رو پیمان درآورد شلوارکش رو خودش یعنی واقعاً تصور ترکیب سمّی شال و شلوارک کیر رو به هر جنبنده‌ای سیخ میکنه 🤦‍♂️🤦‍♂️🤦‍♂️

0 ❤️

870337
2022-04-23 13:59:21 +0430 +0430

من وقتی حواسم رو پرت چیزای دیگه میکنم،خیلی دیر ارضا میشم.تجربه۲۰دقیقه تلمبه زدن رو دارم،اگه خواستی بگو درخدمتم

0 ❤️

871459
2022-04-30 14:35:46 +0430 +0430

ادامه بدن

0 ❤️

871970
2022-05-03 14:27:21 +0430 +0430

ادامشو بنویسید لطفاً

0 ❤️

872882
2022-05-08 09:50:36 +0430 +0430

چقد دوست دارم جلوم زنمو بکنن.البته متاهل باشه

0 ❤️

873595
2022-05-12 07:08:30 +0430 +0430

عالی بود ابتدای داستان

0 ❤️

873994
2022-05-14 10:21:40 +0430 +0430

ادامش چی شود

0 ❤️

876614
2022-05-29 09:39:05 +0430 +0430

چی شود ادامه ش 😂

0 ❤️




آخرین بازدیدها