دوست دختری که خواهرشو بهم داد (۱)

1401/09/04

سلام خدمت همگی
اول از عذرخواهی میکنم از اینکه عنوان داستان طولانی شد، چندتا عنوان نوشتم ولی جالب نبودن.
اگر اشتباه نگفته باشم بنده 10 سالی هست که این سایت رو دنبال میکنم و داستان هاش رو میخونم، دروغ و راست رو قضاوت نمیکنم ولی خب یه جورایی داستان ها، داره باعث تحریک جوونا میشه، و آمار ثابت کرده که تمام این هوس ها و شق دردهایی که کف جامعه رخ میده دلیلش همین داستان ها و فیلم های پورن خوانوادگی هست.
من امروز اومدم یه داستان خیلی متفاوت تعریف کنم که چندتا حکمت هست وسط داستانم و قصد دارم چندتا منظور رو برسونم که داره کف جامعه اتفاق میوفته و ما فکر میکنیم این اتفاقات شانسی هست و ممکنه دروغ باشه، مجبورم اسم تمام شخصیت های متقابل داستان رو عوض کنم که واسه بنده بد منتهی نشه، قصد من فقط اثبات یه سری کثافت کاری هایی هست که داره رخ میده. ممکنه داستان خیلی طولانی بشه ولی ترجیح میدم بخونید.

اسم من علی هست، عرب هستم و در حال حاضر 25 سال سن دارم، متاهل هستم و پدر یک ملکه ای هستم (دخترم)، ساکن اهواز هستم. مثل بقیه از هیکل خودم و وزنم زیاد صحبتی نمیکنم، این داستان برمیگرده به 3 سال پیش قبل از اینکه متاهل بشم. در خونگاده ای بزرگ شدم که کاملا ساده هستن و از اونجایی که در سن 7 سالگی پدرم شاغل آموزش و پرورش بود واسم کامپیوتر خرید و سکس و این افکار جوونه زد ته مغزم و از بچگی دنبال سکس و شهوت بودم. در سن 17 سالگی به بعد همیشه رفیق باز بودم و رفیق زیاد داشتم و یک پژو عروسک زیر پا خودم بود و کاملا در اختیار خودم بود. از آنجایی که ساکن اهواز هستم یکمی اقتصادی بد بود و پیدا کردن کار مناسب سخت هست، مجبور بودم اسنپ کار کنم فقط ساعتا 6 عصر به بعد. همیشه مینشستم یه کافه ای و قبل شروع کار میرفتم قهوه (دله) میخوردم سیگارمو میکشیدم. همونجا در کافه با دو پسری به اسم محمد ( 34 سال سن داشت) و مرتضی (28 سال سن داشت) آشنا شدم که طلا فروش بودن و وضع خوبی داشتن فقط ماشینی زیرپاشون نبود.
از اونجایی که ماشین من عروسک بود همیشه کل منطقه تو کف ماشینم بودن. بعد مدتی مرتضی بهم گفت علی نظرت چیه مارو دربستی ببری هرجایی که دلمون بخاد پولشو بهت میدیم تو که داری اسنپ کار میکنی و ما پول رو به غریبه نمیدیم تو که رفیق مایی و من هم قبول کردم و اولین جایی که بردمشون مرکز شهر بود که یه مقدار طلایی فروختن و برگشتن. طی 3 ماه خیلی باهم رفتیم بیرون و جور شدیم و همیشه پول سفر رو بهم میدادن و من دیگه قید اسنپ رو زدم. کم کم میرفتیم خونه محمد که 34 سال سن داشت و اونجا با بقیه رفیقام ورق میزدیم و مشروب میخوردیم تا صبح و کار من شده سفر داخلی + مشروب + قلیون + ورق تا صبح. یک شب که من اسنپ کار میکردم و کم میرفتم سمت رفیقام یه تماسی دریافت کردم از رفیقم مرتضی :
علی دربستی میری؟
سلام کن حیوون، کجا؟
دزفول بعد برمیگردیم اهواز بعد دوباره برمیگردیم دزفول
کجایی مگه؟
دزفولم بابا بیا دنبالم تو ویلا هستم اگه میای زودی بیا
چی شده با کسی دعوا کردی؟
بیا ناموسن زود لوکیشن واست فرستادم تو وات… قطع شد
درجا پیش خودم فکر کردم که مرتضی دعواش شده پاوربانکمو بردم یه چوب دعوایی داشتم اونم بردم تو جاده دقیقا 200 تا میرفتم که دلهوره داشتم الان مرتضی رو کشتن، از انجایی که ماشینم ارتفاع شوتی داشت یگان ویژه کمین کرده بود تو راه و افتاد دنبالم که نرسید بهم. خلاصه رسیدم دم در ویلا طبق لوکیشن و هرچی زنگ زدم رفیقم جواب نمیداد شاید 20 بار زنگ زدم جگاب نداد دیگه یقین داشتم کشته شد. گفتم چاره ای نیست وسایلم گذاشتم داخل ماشین چوب دعوا رو برداشتم و جایی پیدا کردم واس بالا رفتن و پریدم تو ویلا رفتم جلو صدا موزیک زیاد بود. دیدم که 3 تا دختر وسط استخر شنا میکنن دوتا پسر قلیون میکشیدن و مست بودن که با دیدنم پا شدن گفتم مرتضی کووووو اونا هم که مست مست و نعشه بودن پا شدن ولی بزور ایستاده بودن تو خودم گفتم این دوتا که همیطوری افتادن هرکی جلومنه میزنم پاره ش میکنم، یعنی اینا لحظه ای اتفاق افتاد که مرتضی از داخل اومد بیرون چی شده علی ی لحظه اروم شدم گفتم چرا موبایلتو جواب نمیدی؟؟؟ گفت داخل بودم صدا موزیک زیاد بود نشنیدم گفتم خدا خیرت بده، دوتا پسر به مرتضی گفتن رفیقته گفت آره. گفتن داداش حالت خوبه گفتم که بابا زنگ زده گفت زود بیا پا شدم از اهواز شلاقی اومدم رسیدم دم در جواب نمیده فک کردم دعوا شده اونا خندیدن گفتن ما تو فضاییم تو دیگه چته! خلاصه نشستم تو حیاط و تازه چشام وا شده که 3 تا دختر اصلا با سوتین و شورت داشتن شنا میکردن که یکی از دخترها سن بالا بود که پسر 5 ساله اش همراهش بود دومی هم خانمی بود که شاید 33 سال سن داشت که دخترش تقریبا 8 سالشه و من تمام اینارو ندیدم، یه پسری هم وسط استخر با یکی لب میگرفت که من اونو هم ندیده بودم. نشستم تو حیاط رو صندلی های استراحتی و سیگار میکشیدم که دخترا از تو استخر خیلی به من نگا میکردن و تو گوش هم چیزایی میگفتن و میخندیدن ولی هم خیلی خجالت کشیده بودم چون واقعا اولین بارم بود که دختر لخت ببینم جلو خودم اونم غریبه هم نمیخاستم نشون بدم که اولین بارمه و خیلی ریلکس وانمود کردم و سیگارمو میکشیدم که یادم افتاد ماشین بیرون موند و وسایلم تو ماشینه رفتم اوردم داخل ماشینمو و وسایلم در اوردم یه سیگار حشیش داشتم که برگشتم سر جا خودم و شروع کردم کشیدن. همه بچه ها اومدن بیرون یه 3 تا دختر داخل بودن که کس میدادن به بقیه پسرا، جایی که نشسته بودم پر میز راحتی بود و صندلی که همه اومدن دور ورم نشستن و باهم سلام علیک کردیم و آشنا شدیم دیدم که محمد رفیقم که 34 ساله هست اونجا هم بود. یک دختری اومد و جفتم نشست و گفت حشیش بود؟ گفتم بله گفت داری بازم گفتم اره تو ماشینم هست گفت بریم بیاریم؟ گفتم تو بشین من میرم میارم :) :) :) ( دنبال سکس نیستم عزیزم) اوردم و درست کردم و کشیدیم و دوتا پسر و یه دختر دیگه اومد هر کدوم یه دوتا کام زدن و همه سرشون گیج رفت. صدای موزیک خیلی زیاد بود و همه فاز ورداشتن که یهو یادم اومد برم دنبال مرتضی ببینم کجاس رفتم داخل خونه و هرچی گشتم پایین نبود تو اتاق ها و حموم گشتم نبود رفتم تو یه اتاقی یه دختری لخت خابیده بود که آروم درو بستم و رفتم طبقه بالا که از داخل پله بود. یکی از اتاق ها وا کردم دیدم مرتضی داره سکس میکنه با دختری اونا هم که فاز داشتن نشنیدن من اومدم داخل، گفتمش مرتضی کی بریم؟ گفت الان میام دختره منو دید ولی عکس العملی نشون نداد منم رفتم پایین سر راه رو پله ها دختری که ازم حشیش درخواست کرد رو رو پله ها دیدم گفت کجا بودی کجا میری کی بالا بود گفتم مرتضی با دوس دخترش سکس میکنن خیلی میخاست سر صحبت وا کنه و من کاملا خودمو کنترل کرده بودم و نمیخاستم نشون بدم که تشنه کس هستم. خلاصه مرتضی اومد پایین و خاستیم که بریم ولی بچه ها نذاشتن تعارف میکردن که ما نمیذاریم بری و شدیدا اصرار کردن که بمونم، بچه ها اهوازی که اینجا هستن میدونن که اهوازی ها البته خوزستانی ها خونگرم و اهل دل هستن. اون شب نذاشتن من برگردم و مرتضی هم موند محمد اومد در گوشم گفت دختر هست مشروب هست جای خالی زیاده یکی بلند کن برو سکس بکن گفتم محمد من نیومدم سکس کنم اومدم شمارو ببرم برم اهواز و الان باید برگردم اهواز کار دارم گفت زنگ بزن بگو امشب نمیام و منم موندم زنگ زدم مادرم گفتم امشب نمیام خونه با رفیقام بیرونم. ( ناگفته نمونه دوتا داداش کوچیکتر خودم دارم پدرمم در قید حیات هست اینارو الان گفتم که یه عزیزی نیاد تو کامنت توهین کنه، دیدم که میگم).
اقا اون شب من تا عصر روز بعدش موندم اونجا و تا خود صبح دور همی نشسته بودیم و کلی گفتیم و خندیدیم، و کم کم میرفتن داخل میخابیدن دوتا دختری موندن و دوتا پسر و محمد جفتم نشسته بود. اون شب خیلی حشیش کشیدم که بعدا پریدم تو استخر یکمی سرم سبک شه. که دختر بچه 7 ساله اومد پیشم گفت عمو بیا با منم شنا کن و دختر خوبی بود منم برگشتم تا خود صبح بازیش میدادم و شنا یادش میدادم که در اخر مادرش اومد دیدم همون دختری که دیشب خودشو بهم میچسبوند مادرشه. روز بعدش وقت نهار بود که من کباب جوجه میکردم، و دختری که شب قبلش خودشو بهم میچسبوند اومد پیشم و سلام کرد که خوبی و اینا منم گفتم ممنون. تا همین الانشم یادم نمیاد اسمش چی بود خدایی:) گفت :
چته تو؟
چمه؟
افتخار نمیدی یا خودتو گرفتی؟
گفتم نه عزیزم من کلا اینطورم با کسی نمیپرم ترجیحم اینطوره
یعنی تا حالا با کسی نبودی؟
نه ترجیح میدم نباشم.
به خاطر وضعیت تاهلم و دختر دارم؟
نه بابا کلا اینطورم با کسی نبودم و نمیخامم باشم
که محمد اومد گفت تموم شد گفتم اره سفره اماده کن اومدم. اون روز نهارو زدیم و برگشتیم اهواز همون خانمه با دخترش و دوتا دختر دیگه و محمد و مرتضی برگشتیم اهواز که رسوندمشون خونشون، دم راه برگشتنی محمد گفت کردیش یا نه گفتم نه بابا توام گیر دادی بکنش گفت خاک تو سرت بخدا. مرتضی یه نقشه ای کشید که یه گروه میسازم و این دخترارو دعوت میدم تو واتسپ شما دوتارو هم میارم تا یه هفته دیگه خونه اجاره میکنیم همه دخترارو میاریم اونجا…

در داستان بعدی کاملا توضیح میدم که چی شد و به سکس رسیدم.

نوشته: علی


👍 6
👎 18
57801 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

904058
2022-11-25 01:43:06 +0330 +0330

ما جوجه رو کباب میکنیم
شما کباب جوجه میکنین؟ 😂😂😂

3 ❤️

904091
2022-11-25 07:25:50 +0330 +0330

ادامه بده

0 ❤️

904113
2022-11-25 11:40:25 +0330 +0330

کم کم داره سریع و خشن میشه

0 ❤️

904118
2022-11-25 12:18:00 +0330 +0330

پسر اهوازی اونم عرب بتونه جلو کیرشو بگیره و کص ببینه نکنه یه چیزی بگو شدنی باشه مگه اینکه گی باشی و کص ببینی نکنی ولی یه قسمتش درست بود خوزستانیا خونگرم و اهل دل هستن من که چندساله اومدم اینجا واقعا راضیم

1 ❤️

904134
2022-11-25 15:51:04 +0330 +0330

داداش جنس خوب بزن
ما مشروب بخوریم باید بکنیم
تو مشروبو خوردی و حشیشم زدی و… ی دکتر برو

1 ❤️

904159
2022-11-25 22:27:33 +0330 +0330

حشیش میزنی بعد مینویسی ، نوشتت بد نیست ولی خب خیلی خودت و گرفتی و برای خودت زیادی نوشابه باز کردی
رفیقای طلا فروشت خیلی ول و دله بودن که اصولا از طلا فروش جماعت بعیده
سوم هیچ مادری با دخترش نمیره دادن غریبون
اما ادامه داستان اینکه طرف و میکنی و کیرت کلفته و هوب میکنی و به خاطر حشیش و گل و کوفت و زهر مار کمرم سفته ،و چهل بار ارضا شد و این حرفا ، نباشه گوشمون از این حرفا پره ، دوست دارم تو قسمت بعدی که مینویسی بگی یگان ویژه پیدات کرده بد کونت گذاشتن از حرست رفتی همون دختره که خیلی بهت میچسبید و بکنی که شوهر سابقش میاد و ناحور کونت میزاره و آخرشم خود کشی می کنی

1 ❤️

904168
2022-11-26 00:32:41 +0330 +0330

ما قريت قصتك بس كفو عليك الان ما سولفت علا زوجتك

1 ❤️

904238
2022-11-26 08:38:39 +0330 +0330

کبابارو جوجه میکرده!!!

0 ❤️

904321
2022-11-26 23:56:20 +0330 +0330

۱. با اون مقدمه و تاکید بر اینکه این داستانا و فیلما باعث شده جامعه بگا بره معلومه در قسمتهای بعدی کلید اسرار تو راهه
۲. دختری که بچه دارد میشود : زن ، کسخل بیسواد
۳. فرزند دختر نهایتا میشه شاهزاده و پرنسس در لفظ برا لوس کردن بچه ، ملکه به همسر ( زنت ) میگن کسخل
۴. دوتا رفیقت طلا فروش بودن وضع مالی خوبی داشتن ولی یه ماشین ایرانی نداشتن برا زیر پا ! خایه مالی تو رو میکردن
۵. وضع مالی افتضاح بود و دوتا برادر کوچکتر و پدر فرهنگی ؛ از آسمون یه پژوی عروسک میاد در اختیارتون تازه با اون پژوی عروسک میری مف بری اسنپ !
۶. اون کسکشا خودشونو چجور رسونده بودن به ویلا که در برگشت با تو اومدن ، همه جور بساط و خلافی هست اما یه چهارپای ایرانی نیس ک وسیله ی ایاب ذهاب بشه!
۷. الان احساس میکنی در سراسر جاده های کشور کسی نمیتونه بگیردت ؟ باز یه جوون عقده ای ایرانی یه پژو گرفت اسپرتش کرد احساس کرد رو دستش نیس دیگه
این حجم از کسشر مشخصا برای نتیجه گیری تخماتیکی ک از الان حاضرش کردی بافته شده ، قضاوت با خوانندگان

2 ❤️

904359
2022-11-27 02:48:23 +0330 +0330

اونا پولدار بودن ماشین نداشتن تو گدا گشنه ماشین داشتی اونام تو کف ماشین تو بودن؟؟؟؟؟
کباب جوجه میکردی؟؟؟؟؟؟؟؟

0 ❤️

904671
2022-11-29 15:06:11 +0330 +0330

آبودااانیه

0 ❤️




آخرین بازدیدها