سلام من اسمم ارشیاست و ۱۷ سالمه
و برای اینکه داستان نشه اسم همه رو عوض کردم…
خب اول بزارید براتون از دختر خالم بگم ۱۶ سالمشه اسمش هم غزله
کون و سینه کوچیکی داره و زیاد هم خشکل نیست .
این داستان مال سال پیشه من قبل از این داستان رو غزل حسی نداشتم اما با خوندن داستان های شهوانی داستان ها و فیلم علاقم به غزل خانم زیاد شد باهاش سکس کنم بعد گذشت ۷.۸ ماه که من به یادش جق میزدم اینا ما رفتیم خونشون خانواده من خانواده اونا رفتن خرید منم گفتم نمیام چون حال خرید نداششتم منو دختر خالم خواهرش تو خونه بودیم راستی دختر خالم یه خواهر بزرگ تر از من داشت که اتفاقا خیلی هم سکسی بود کون بزرگ ممه بزرگ و خوشگل هم بود ولی چون سلیطه بود نمیشد روش حرکتی زد . من رو کاناپه دراز کشیدم بعد نیم ساعت حشرم زد بالا خواهر دختر خالم رفت تو اتاق شونو درو بست و نشست درس خوندن برای کنکور منم چون حشر زده بود بالا رفتم یه فیلم سوپر از تو تلگرام دانلود کردم هندزفری رو وصل کردمو دراز کشیدم نگا کردم کیرمم راست شده بود گفتم اینا که تو اتاقن بزار منم یه جقی بزنم دیگه یه توف کردم رو دستمو شروع کردم به جق زدن یه ۳۰ ثانیه بعد نگو دختر خالم از اتاق اومده بیرون چون منم پشتم به اتاق بود ندیدمش دیگه چشمامو بستمو تند تند داشتم جق میزمو که یدفه یه دست رو دستام حس کردم پشمام ریخت یه دفعه دیدم غزل خانومه منکه مات مبهوت مونده بودم اونم دستمو از روکیرم برداشت موهاشو یه طرف جمع کرد رو دوزانو نشست کیرمو خورد بعد ۱ دقیقه ابم اومد بهش کفتم ابم داره میاد رفت دستمال کاغذی اورد بد جور خورد تو پرم فکر میکردم ابمو میخوره هیچی ابمو ریختم تو دستمال کاغذی گفتم جون حالا بیا بکنمت یه اخم کرد گفت دیگه پرو نشو با عصبانیت گذاشت رفت تو اتاق از اون به بعد هم انقدر با من سر سنگین شده بود که بهم دست نمیداد کلا باهام حرف نمی‌زد…😑

خیلی ممنون که وقت گذاشتید و خوندید ❣️❣️❣️

نوشته: ارشیا