اولین سکس با هم دانشگاهی

1391/01/31

من دوست ندارم داستان يا از اين قبيل كس و شعرها بنويسم ولي خوب يكي از دوستان بد جوري تنگ من گذاشته كه يه چيزي ينويسم ولي اخه چي بنويسم من ياد اولين خاطره سكسي خودم افتادم كه تقريبا جالب ترين هم بود!
من يه بچه اصفهاني بودم كه تخمي دانشگاه تهرون قبول شده بودم اون اوايل فكر از خونه دور بودن حسابي ناراحتم مي كرد ولي خوب فكر رفتن به دانشگاه يه حال ديگه بهم مي داد منم به اميد همين كه تو دانشگاه مثل خونه ادم مي مونه رفتم اونجا اون اوايل زياد با بچه ها نمي گشتم چون با اونا تقريبا اخت نبودم و از قبل نمي شناختم ولي كم كم با تقلب دادن سر امتحان و امتحان دادن جاي اونا با هاشون رفيق شديم اونم چيطوري فابريك فابريك چه دختر چه پسر همگي بچه هاي با حالي بودند ما رو دنبال خودشون به پارتي و جشن و از اين قبيل مراسم مي بردند كه يه دو سه بار هم گير برادر هاي 110 … افتاديم.
من يه ماشين داشتم و يه كارت بسيج فعال به خاطر اون كارت يه دو سه باري فرار كرديم خوب اصل داستان از جايي شروع ميشه كه من داشتم تو دانشگاه با يه چند تا بچه ها سگ چرخ مي زديم يهو يه دختري از بغلمون رد شد يه نگاه جالبي به من كرد كه تا حالا هيچ دختري به من اين جوري نگاه نكرده بود دلم شروع به تاپ تاپ كرد رفقا كه اين صحنه رو ديدند يكي شون بي هوا زد تو سرم كه شيطون ما نتونستيم يه سال اونو طورش كنيم اخه خانوم جنده تشريف دارند!
من از خودم يه ان بدم اومد چون من عاشق يه دختر جنده شده بودم تو حول ولا افتاده بودم نه مي تونستم بگم دوسش دارم نه مي تونستم بگم دوستش ندارم تو خودم بودم كه هواسم نبود دوستام رفتند و همون ان كه اونا رفتند اون اومد جلو مثل اينكه منتظر بود اونا برند اومد جلو من به خودم اومدم ديدم كنارم وايستاده ولي نمي تونستم به چشماش نگاه كنم ولي اون داشت به چشمام ذل مي زد دلم به حالش سوخت با عشق عجيبي به من نگاه مي كرد نتونستم خودم رو كنترل كنم شروع كردم به سين جين مين جيم كه شما با من چيكار داريد چرا با احساست من بازي مي كنيد من نمي تونم به چشماي شما نگاه كنم نمي تونم با شما هم دوست بشم چون حرفهايي در مورد شما از بچه ها شنيدم كه باورم نشد بعد اون شروع به حرف زدن كرد ولي وقتي مي خواست حرف بزنه قطره اشكي در چشماش جاري شد كه دلم رو حسابي سوزوند گفت تو هم اگه مثل من يه ترم گير شهريه ات مي افتادي و به يه نامرد رو مي انداختي الان حال منو مي فهميدي من تازه متوجه شدم اون چقدر به درس علاقه داره شروع كرد به تعريف كل داستان اون ترم دوم پولش كم بوده و پدر و مادرش هم بيشتر نداشتن كه كمكش كنند اونم مجبور مي شه از پسري به نام امير كه هم كلاسي خودش بوده و بچه مايه دار اون كلاس بوده پول قرض كنه اونم كه يه بچه هيز بوده از راه قبول كرده و اون پول رو به اون قرض داده بود ولي افسانه بي خبر از همه چيز با اون دوست شده بود و خبر از قصد بد امير نداشته يه شب كه اونو به خونشون دعوت مي كنه امير با شهوت زياد و خوروندن عرق به افسانه بيچاره اونو بي حيثيت كرده بود و پرده اش رو پاره كرده بود افسانه هم بعد از اون قضيه چند بار قصد خود كشي كرده بود ولي هر سري يكي از دوستاش مي رسيدند و اونو نجات مي دادند و به بيمارستان مي رسوندن من داشتم از ناراحتي گريه ام مي گرفت نمي تونستم خودم رو كنترل كنم از اون روز مي گفت كه چون ميلي به ادامه زندگي نداشتم خرجم رو از اين كار به دست ميارم چون پدر و مادرم منو از خونه طرد كردند منم به خاطر زيباييم كاري بهتر از اين پيدا نكردم كه انجام بدم شروع كردم به امار دادن و قيمت دادن بحث به اينجا كه رسيد از من پرسيد تو كه تو زندگيت مشكلي نداري چي از غم و درد من مي دوني دلم مي خواست در اغوشش بگيرم و با هم يه اهوايي گريه كنيم شما هم اگه گريه تون گرفت بزنيد زير گريه جاي دوري نميره!
خوب من گفتم دوست دارم بيشتر باهات اشنا بشم ادرسشون رو گرفتم كه شب برم پيشش و بيشتر با هم حرف بزنيم چون من از درد دل مردم خوشم مي اومد وقتي اون رفت يه چند تا از دوستام كه تو خط من بودند جلو اومدند و هر كي يه كس وشعري مي گفت و متلك پشت متلك تو كون ما مي كردند انگار خودشون خوار و مادر ندارند به من مي گفتند اي كس كش به چندي راضيش كردي ما كه نتونستيم با 40 هزار تومن كمتر جورش كنيم من از كوره در رفتم و از پيششون رفتم طاقت اين حرف ها رو نداشتم خيلي رويايي شده بودم نمي تونستم خودم رو كنترل كنم رفتم به خونه اي كه با يه چند تا ازبچه ها كرايه كرده بوديم ما سه نفر بوديم اونجا و اونا اهل هيچي نبودند همه شون همشهري هاي خودم بودند و تقريبا بچه مثبت هاي دانشگاه بودند كسي زياد باهاشون حال نمي كرد يه ريش و پشم تخمي داشتند ولي من دوستشون داشتم چون همدرد من تو زمون تنهايي و غربت بودند من رفتم حموم يه دوش باحالي گرفتم سر وصورتم و پشم و پيلي يا رو هم با يه تيغ زدم چون اصلا از ريش و پشم خوشم نمي اومد ولي هم خونه اي هام بهم گير مي دادند منم بهشون گفته بودم كه يه خونه پيدا كردم از پيششون مي رم چون اصلا تحملشون نمي شد بكنم يه وقتايي خوب بگذريم سرتون رو درد نيارم يه لباس شيك پوشيدم ادكلن زدم و از اين قبيل سانتال پالمان ها كه مي كنند من دوست داشتم هميشه شيك بگردم حتي براي خريدن نون!
ساعت 8 شب بود سوار ماشين شدم قبلش به احسان يكي از دوستام زنگ زدم كه اگه مشكلي پيش اومد من خونه اون هستم و به همرام هر ساعت يه زنگي بزنه و اگه بر نداشتم سريع خودشو به اونجا برسونه بچه با معرفتي بود گفت خوش بگذره من مقصود اونو اون اول نفهميدم رفتم تا در خونشون تو پايين شهر يه خونه تقريبا 90 متري گرفته بودند كه سه تا بودند كه اونطوري كه من اطلاع داشتم همه شون اهل كار بودند و از دم هم متاسفانه دانشجو بودند رفتم زنگ بزنم خونه شون طبقه سوم بود خودش ايفون رو برداشت با يه صداي زيبايي به من گفت شمايي اقا مهدي منم با كمال با ادبي گفتم بله عزيزم لطفا درو باز كنيد چون ديگه پاهام دارند خسته ميشن از پشت ايفون خنده اش گرفت منم همين طور بلاخره در باز كرد منم رفتم تو اين فكر بودم از زندگيش يه داستان بنويسم و جايزه اسكار رو بگيرم تو اين فكر بودم كه به در خونه شوم رسيدم تا اومدم در بزنم خودش در رو باز كرد.
من تا حالا زياد به قيافه اش توجه نكرده بودم ولي يه ان ديدم يه دختر با يه تاپ نازك كه از پشتش معلوم بود كرسرت تنش نيست و نوك پستوناش معلوم بود چشماي نازي داشت مشكي بود قدش هم تقريبا در حد 180 بود كمر باريك و زيبايي داشت تازه فهميدم بچه ها مي گفتند با 40 هزار تومن به زور پا مي ده يعني چه واقعا مثل سلطان ارزو هاي من بود ترسيدم نكنه خودم رو نتونم كنترل كنم اولش دو به شك بودم ولي اون دست منو گرفت و به داخل برد چه خونه اي از همون اولش عكس هاي سكسي زده بودند تا دم دستشويي شون واقعا مثل اينكه يه جنده خونه بود من داشتم تازه ميفهميدم چه خبره صداي اهنگ باحالي از تو اشپزخونه مي اومد اون رفت از تو اشپزخونه برام يه شربت بياره عطر باحالي داشت ادم رو وسوسه مي كرد كه بكوندش ولي من از اون ادما نبودم تا اومد كنار من نشت موهاي زيبايي داشت مي خواستم موهاش رو تو دستام بگيرم و با هاشون بازي كنم نزديك تر شد پاهاش رو رو پاهاي من گذاشت من داشتم ديگه از شدت شهوت ديوانه مي شدم نمي تونستم خودم رو كنترل كنم گفت اهل چي هستي اهل عرق شراب ويسكي يا چيز ديگه؟
من گفتم از مشروب زياد خوشم نمياد ادم رو از خود بي خود ميكنه اون گفت اهل كس چي هستي؟
گفتم تا كي باشه!
گفت از من بهتر هم مگه هست!
من گفتم من پول ندارم!
گفت من كي گفتم تو پول بده من خودت رو مي خوام بعد خودش رو انداخت رو من و شروع كرد به لب گرفتن!
منم از تعجب شاخ در اورده بودم اوايل خودم رو كنار مي كشيدم ولي كم كم ديگه خجالتم ريخت منم شروع كردم به لب گرفتن و در اوردن تاپ و كرسرتش تا در اوردم ديدم واي چه پستونهاي زيبايي داره تو كار خدا موندم كه اين همه زيبايي رو يه جا به اون داده بود پستونهاش رو گرفتم و شروع كردم به فشار دادن اونا چه حالي مي داد داشتم كف مي كردم خيلي حال مي داد هر چي بيشتر فشار مي دادم بيشتر حال مي كردم و اونم در قبال با فشار بيشتر من بيشتر جيغ مي كشيد پستوناش كاملا سفت شده بود ديدم اينم ديگه حال نمي ده دامنشو در اوردم و همچنين شورتشو عجب كس ماماني داشت توي فيلمها هم يه همچين كسي نديده بودم يه دونه مو رو اون نبود ولي يه مشكلي داشت ترشحاتش زياد بود لاي پاهاش خيس بود اولش مي خواستم مثل تو فيلم ها كسش رو ليس بزنم ولي بدم اومد اون شروع كرد به در اوردن لباس هاي من تا اومد شورتم رو در بياره يه ان خجالت كشيدم ولي اون سريع در اورد و شروع كرد به ساك زدن ديدم عجب حالي ميده يه 2 دقيق ها داشت ساك مي زد ديدم داره ابم مياد گفتم بسه بعد گفت كاندوم داري گفتم نه!
من كه اطلاع نداشتم كه اينجوري ميشه بعد خودش رفت و از تو كمدش يه كاندوم اورد ناكس مجهز هم بود كاندوم رو با دندوناش پاره كرد و اونو ليس زد و يواش رو كيرم كشيد من تا اونو كشيد روش يه احساس بدي كردم ولي خواب اگه ايدز مي گرفتم بايد دو تا احساس بد داشته باشم!
رفت تو اتاقش رو تخت خوابيد منم دنبالش به اتاق رفتم كيرم ديگه تقريبا به حالت اولش برگشته بود يعني احساس اب و اين حرف ها رو نداشت من احساس خوبي داشتم بار اولم بود ديگه منم رفتم روش خوابيدم و سر كيرم رو تو كسش كردم و يواش يواش اونو وارد كسش كردم ديدم عجب حالي مي ده شروع كردم به عقب و جلو كردن اولش به زور مي رفت! كسش تنگ بود ولي ترشحاتش خيلي زياد بود و گرماي بدنش رو كاملا ميشد احساس كني با تمام وجود اونم حال مي كرد و به چشمام زل زده بود من يه ان فكر كردم مي خواد منو با چشاش بخوره من يه چند دقيقه اي اين كار رو كردم ديدم ابم داره مياد كيرم رو از تو كسش در اوردم و كاندوم رو بيرون كشيدم افسانه گفت ابت رو رو زمين نريز يه مشما از زير تختش در اورد و زير كيرم گرفت منم با تمام فشار به بيرون پاشيدم يه خوردش به اون پاشيد من از اين كارم بدم اومد گفتم منو ببخش!
گفت اشكالي نداره مي شورمش بعد از اينكه ابم تا تهش اومد اون پلاستيك رو ته سطل زباله انداخت و لاي پاهاش رو پاك كرد منم به دستشويي رفتم و خودم رو شستم اونم لباسش رو عوض كرد و اومد باز پيشم و رفت از تو اشپزخونه يه نوشيدني اورد و با هم خورديم من ازش تشكر كردم و گفتم تا حالا يه همچين حالي نكرده بودم ولي قصد من از اينكه اينجا بيام چيز ديگه اي بود و بعد تمام داستان زندگيش رو از بچگي اش تا زماني كه به دانشگاه بياد برام تعريف كرد كه اگه دوست داشتيد ميتونيد بگيد تا براتون تعريف كنم ولي سكسي نيست ها اما خيلي داستان جالبي داره حتما خوشتون ميايد فعلا خداحافظ

نوشته: اشکان


👍 0
👎 1
39030 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

317188
2012-04-20 01:13:57 +0430 +0430
NA

خدا چون اصفهونیا رو دوس داره کس مجانی نثارشون میکنه…
خره عجب خرشانسیا تو…
نوش جونت …
اما اون کارت فعالت حکایت از نامردی نکنه ها!!
جدایی نادر از سیمین رو تو نوشتی!

0 ❤️

317189
2012-04-20 02:45:57 +0430 +0430
NA

جقی کیر تو تخیلاتت نوشتی يه تاپ نازك كه از پشتش معلوم بود كرسرت تنش نيست بعدش توی سکس کرستشو درمیاری ؟؟؟؟
کس کش میخوای به قشر دانشجو توهین کنی بگب جنده هستن؟؟؟؟ کیر تو مخت

0 ❤️

317190
2012-04-20 03:09:43 +0430 +0430
NA

سلام اشکان
به راست دروغ داستانت کار ندارم!!! مرس ازاینکه همچین داستانی رو نوشتی… از نظر من خوب بود.

0 ❤️

317191
2012-04-20 03:28:41 +0430 +0430
NA

تا اونجاخوندم که گفتی تاپ و کرستش رادراوردم.کس مخ تو که گفتی کرست نداشتو نوک پستوناش معلوم بود.کیرتومخت.منم یه جنده هست تودانشگامون خیلی خشکله چشم سبز پوست سفید تازگیا بینیشو عمل کرده.خیلی دوسش دارم.ولی خیف جندس.تو موسسه صنعتی فولادشهره.اگه کسی میشناسش بگه.میدونم بچه های کس خلمون میان تو این سایت.

0 ❤️

317192
2012-04-20 03:53:43 +0430 +0430
NA

کیری بود ولی باحاله منم اصفهانیم

0 ❤️

317193
2012-04-20 05:06:18 +0430 +0430
NA

داستانت بد نبود.می شه گفت از بقیه بهتر بود. اگرچه اغراق هم داشت. مرسی.

0 ❤️

317194
2012-04-20 05:35:09 +0430 +0430
NA

واقعا که…اه اه اه

0 ❤️

317195
2012-04-20 05:58:19 +0430 +0430
NA

به طور خلاصه بگم
کیری بود
دیگه لطف کن ننویس

0 ❤️

317196
2012-04-20 08:08:52 +0430 +0430
NA

از آدمهای خسیس بدم میاد! تو که گفتی قصد کردن نداشتی رفتی اونجا پِ واسه چه هدف متعالی رفتی که به دوستت سفارش کردی هر یه ساعت جویای احوالت بشه؟!! یعنی 50 تومنم نداشتی بعد اتمام کار و حالو هول بهش بدی؟! حتی یه کاندومم استفاده کردی! تو دیگه کی هستی!؟! یادم باشه جواب سلام پسرای اصفهانیو ندم…
درضمن اونی که با یه بار سکس و از دست دادن بکارت جنده میشه بدون مستعد جندگیه و از زور عشق و علاقه به درس نیست و دانشگاه براش حکم بهترین جایگاهو داره واسه تور کردن مشتری ودانشجوهای غریب و خوره سکس… تو دانشگای ما هم پر بود از این جک و جنده ها که موادم میفروختن درسشونم تا ظهور امام زمان طول میدن!

0 ❤️

317197
2012-04-20 08:26:07 +0430 +0430
NA

كاسپين گوزوگوزم تونظرت_آخه اشكان لاشي اين داستان بود كسكش خالي بند_توگو ميخوري بازبخواي بنويسي

0 ❤️

317198
2012-04-20 08:55:52 +0430 +0430
NA

عجیبه , دانشگاه تهران قبول شدی , درست هم اینقدر خوبه که سر تقلب رسوندن و امتحان دادن به جای همکلاسیهات باهاشون صمیمی شدی , اونوقت طرز صحیح نوشتن بعضی کلمات ساده رو بلد نیستی !!!

0 ❤️

317199
2012-04-20 14:38:22 +0430 +0430
NA

اشکان جان داستانت به درد صحافی میخورد باید صحافیش کرد تا چشم حصودان کور شود اگه تا به حال نشده خودم کورش کنم،خاله میترا اجازه میدین دست به کار شم چش حصود در بیارم،بله؟
پس کاسپین جان سایلنت باش
تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد(خطاب به تو کاسبین که دیگه خودتو مس کهنه … وسط نندازی)

0 ❤️

317200
2012-04-20 14:43:42 +0430 +0430
NA

باید بگم با خوندن این داستان کلی سوال واسم پیش اومد :
اول اینکه حس میکنم این داستانو قبلا یه جا خوندم البته با کمی خلاصه نویسی نسبت به اونیکه من قبلا خوندم(حدود چند سال پیش!!!)شایدم نه!؟!
دوم اینکه این بار با نظر و پیشداوری ارغوان جان کاملا مخالفم
شاید من با محیط دانشگاه اشنا نباشم (چند ماه دیگه میرم) ولی اینو میدونم هر کسی که بدنشو در اختیار دیگری میزاره تا زندگیشو بگذرونه مستعد جندگی نیست به هر حال ما که از دل همدیگه خبر نداریم چه میدونیم چرا طرف به این روز افتاده کی بوده و چی شده شاید اگه منم دختر بودم و در موقعیت زندگی اونا قرار داشتم همون کارو میکردم مطمینم هیچ خانوم خیابونی از روی شهوت نیست که تن خودشو در اختیار دیگران قرار میده گرچه هستند تعدادی که دارایه مشکل روانی و روحی اند و…
پس بیایم سعی کنیم تو زندگیمون پیش داوری نکنیم و تهمت نزنیم
چون واقعا جبران پیش داوری غلطمون خیلی سخته و شاید دیگه رومون نشه تو چهره طرف بخوایم نگاه کنیم…®
بدرود

0 ❤️

317201
2012-04-20 20:03:17 +0430 +0430
NA

من 2-3 سال پیش عین همین داستان رو جای دیگه خونده بودم. البته یادمه اون تو حرفی از کارت بسیج زده نشده بود. حالا این رفیق کیر تو مشت ما بسیجی تشریف داره که نمیشه بهش خورده گرفت. همه جق میزنن این هم روش :D

چون قبلا خونده بودم به کامنت ها بسنده کردم. دوستان کامنتهای قشنگی بود :)))))) مرسی از همه. بازم کامنت بذارین

فکر کنم بهتر اینه که لابلای کامنتها تک و توک 1 داستان هم بذاریم. آخه مزه ایی که توی کامنتها هست توی داستانها نیست

علل خصوص با کامنتهای ارغوان :D

0 ❤️

317202
2012-04-20 23:00:49 +0430 +0430
NA

کجاش خوب بود؟فقط ریدی گلم.

جنده ،جندس،دیگه بهونه نداره انقدر تعریف کردی

0 ❤️

317203
2012-04-20 23:27:06 +0430 +0430

اول اینکه داستا کس شعری بیش نبود و از همون تاپ و کرست و این کس شعرا میشه به عمق فاجعه پی برد
اما دوتا کس مغزی که به کاسپین گیر دادن
اول اینکه غلط کردین گیر دادین
اینجا هر کسی میتونه نظرشو بگه و هیچ ربطی هم به هیچ بنی بشری نداره که چی میگه
دوما برنت گوریگان کسخل میخوای دستمال یزدی برات جور کنم بری کس مالی خاله میترا؟
سوما دیگه به کاسپین گیر نمیدید وگرنه همچین سروته تونو یکی کنم که بردنت دکتر نفهمن از کدوم ور خوردی

0 ❤️

317204
2012-04-20 23:57:35 +0430 +0430
NA

رفتى و زدى يك كوس مفتى؟
از اون بالا بالاها بپا نيفتي!
اينجا جاى چاخان و ادا نيست!
آخرش ديدم كه كوس ميگفتي!
“شيخ پشم الدين باسن آبادى”

0 ❤️

317205
2012-04-21 10:11:58 +0430 +0430
NA

منم الان خیلی رویایی شدم به خدا
یه قطره اشک هم داره همینجوری از گوشه چشمم خیلی رویایی می چکه روی دستام موقع کامنت گذاشتن
اون امیر مایه دار هم خیلی کثافت و هیز بوده ولی تو اصلا کثافت و هیز نبودی که برای نوشتن داستان زندگیش و برای اسکار پشم و پیلتو می زنی
کاش افسانه جون یه بار دیگه هم خودکشی کنه که تو مثل رابین هود بری نجاتش بدی بعد بچه های شهوانی تخمی تخمی تنگت بذارن که بیای برامون تعریف کنی و باز ما رویایی بشیم
آخه خجالت نمی کشی اینجوری با احساسات ما بازی می کنی؟
دست هر چی جفنگ نویس رو تو یکی دیگه از پشت بستی
به خدا همه اعضای شهوانی بیان رو سرت برینن جای دوری نمیره

0 ❤️

317206
2012-04-21 10:45:33 +0430 +0430

داستان کردن یک جنده که این همه آب و تاب نداشت .
برای تعریف داستانهای جنده کنی خودکشی ممنوع است.

0 ❤️

317207
2012-04-21 12:04:45 +0430 +0430
NA

1_"ولي يه ان ديدم يه دختر با يه تاپ نازك كه از پشتش معلوم بود كرسرت تنش نيست و نوك پستوناش معلوم بود "
2_“و در اوردن تاپ و كرسرتش تا در اوردم ديدم”

راستي اون اَن به معني گه بود يا آن به معني لحظه

كلا كس مخي.
تو اول تايپ ياد بگير بعد بيا دانشگاه تهران تخمي قبول شو. تخم همه پسراي دانشگاه تهران با كيرشون تو حلقت كه تو تخمي قبول نشي
حتما كس كردنت هم تخمي بوده…
به دوستات تنگ كونت بذارن .

0 ❤️

317210
2012-04-22 09:22:02 +0430 +0430
NA

خووووب من معمولا اهل فحش دادن نیستم فقط چنتا نکته متذکر میشمو میرم!عزیز من تو تهران دارم خودمو میکشم که اینجا قبول شم بعد تو تخمی از اصفهان تهران قبول شدی بععععد تور رو با این ط مینویسی؟راستی جنده ی احساساتیم مگه داریم؟همهی جنده ها با عشق نگاه میکنن البته نه به تو,به پولای تو جیبت!خوب نبود تلاشتو بیشتر کن

0 ❤️

317211
2012-04-22 16:31:49 +0430 +0430

تخمی تخیلی بود ننویس . . . . . . . . . .
کله کیری تا اینجا که خوندم فهمیدم داستانت تخمیه و دیگه نخوندم:
رفقا كه اين صحنه رو ديدند يكي شون بي هوا زد تو سرم كه شيطون ما نتونستيم يه سال اونو طورش كنيم اخه خانوم جنده تشريف دارند!
رفقات هم مثل خودت به جای مغز تو سرشو آب منی جمع شده؟ اگه طرف جنده باشه چطوریه که یک سال نتونستن تورش کنن؟ جنده که دیگه تور کردن نمیخواد. بیسواد دیگه ننویس. کیر تو مغزت دیگه ننویس. بسیجی دیگه ننویس. کوس کش دیگه ننویس. رفیقای فابریکت هر روز کونت گذاشتن و تو به هذیون گفتن افتادی. دیگه ننویس.

0 ❤️




آخرین بازدیدها