زندایی شیطون

1402/01/28

سلام به همه شهوانی دوست های عزیز و اهل دل
یه نکته در ابتدا بگم که بنظر من ماهایی که تو شهوانی عضویم و از این سایت لذت میبریم از نظر جنسی قطعا از کسایی که نمیدونن حتی این سایت چیه یه سر و گردن بالاتریم
خب بریم سر وقت داستان من که شک نکنید واقعیه…
من یاشارم الان ۲۹ سالمه این داستان مال حدود ۶ سال پیشه…
من یه زندایی دارم که الان حدود ۴۵ سالشه اندامشم کاملا زنونه هست قدش بلند نیست باربی هم نیست ولی ماشالا کونش فوق العاده بزرگه و از نظر صحبت کردن بلده چجور آدمو تحریک کنه…
زندایی همیشه با من مهربون و خودمونی بود ولی جلوم لباسای باز نمیپوشید، ولی توی حرف زدن اصلا رعایت نمیکرد مخصوصا وقتی تنها بودیم برای مثال برام تعریف میکرد که مثلا یکی از همکاراش گفته چجوری با شوهرش سکس داره یا اینکه یه بار تو مسافرت خانوادگی یه خر رو دیدیم که کیرش راست شده بود زندایی زد بغل من گفت اونو ببین و شروع کرد به خنده منم گفتم چیه مگه ندیده ای گفت دیدم ولی به این اندازشو نه…
خلاصه حرفای سکسی حدودا بود بینمون و من به شدت روش کراش داشتم و با فکرش جق میزدم هر وقتم دستم به لباس زیراش میرسید که دیگه واویلانی…
کم کم شروع کردیم چت کردن با هم از چنای معمولی تا رسید به جوکای جنسی و کس خری 😁 منم با همون چتای معمولی تا دلتون بخواد جق میزدم تا دیگه انقد بحثای سکسی کردیک که دیگه زندایی میکفت چت مخفی بزن ( توی تلگرام ) و اونجا دیگه ماجرا شروع شد
زندایی از لحظه پاره شدن پردش توسط دایی گفت که چقد درد داشت و تو چه پوزیشنی بودن و چجور دایی کردشو و همه چیو از شب حجله شون گفت دیگه منم روم باز شد از همه چی براش گفتم چندبار با شورتای عمه ام جق زده بودم براش تعریف کردم ، از اینکه چقد جق میزنم بهش گفتم ، اونم کم نمیذاشت از سکساش با دایی میگفت از اینکه از عقب تاحالا بهش نداده و… خلاصه اینکه بحثمون دیگه کاملا سکسی شده بود و این ماجرا هر شب ادامه داشت و میدونستم من با چتامون جق میزنم ، چندبارم بهش گفتم با شورتای خودش جق زدم که بحثو عوض میکرد ، حدود یه سالی همینجور چت میکردیم ولی اصلا وقتی همو میدیدیم حرکتی نمیزدیم تا اینکه یه بار گفت بیا کمکم تلویزیونو جابجا کنیم من رفتم و وقتی داشتیم تلویزیونو جابجا میکردیم قشنگ جلوم خم شد و من کیرم مالیده شد به کونش و یه لبخندی زد و رفت و من که هنوز جرعت کاری نداشتم وقتی کارمون تموم شد برگشتم خونه
ما همینجور چت میکردیم و حرف میزدیم تا یه روز یه بحث خانوادگی پیش اومد و باعث شد قهر کنیم با هم و به مدت ۶ ، ۷ ماه دیگ چت نکردیم و وقتی هم برگشت دیگه اصلا حرفای قبل رو نمیزد و یه جورایی نمیخواست دیگه حرفی بزنیم
ولی من به شدت خپاهانش بودم تا اینکه دوباره شروع کردم خواهش و التماس که بیا مثل قبل باشیم که اون نیگفت چه فایده به نتیجه ای نمیرسیم و هی میپرسید تو هدفت چیه منم گفتم من نمیخوام باهات سکس کنم فقط چت کنیم من خودمو خالی کنم که موافقت نکرد…
تا اینکه چند سال گذشت و من متاهل شدم دیگه بیخیالش شدم نه اینکه بهش فکر نکنم فکر میکردم ولی دیگه چت و اینا نه ولی هب هنوزم تلفنی حرف میزدیم و اون ازم راجب به سکسامون و کیفیتش میپرسیدو راهنماییم میکرد و همش منو تو کف میذاشت تا اینکه این عید مجددا دور هم جمع شدیم ، از اونجایی که خانمم هم بود نمیشد زیاد باخاش تنها بود که زنگم زد گفت باید برم بیرون بیا منو برسون خانمم هم که خواب بود و بهترین موقعیت بود یکم باهاش لاس بزنم…
رفتم دنبالش سوار شد و راه افتادیم رفتیم در یه پاساژ چیزی خرید و اومد کلا شاید یه ربع شد و برگشتیم ، وقتی رسوندمش گفتم چی خریدی میگفتی خودم بذات میخریدم که گفت نه شخصی بود که من گیر دادم چی بود که یهو از دیدم یه شورت سوتین در آورد گفت اینا بودن ، من قلبم شروع کرد تپیدن خیلییی زیاد ولی دلو زدم به دریا گفتم میخوای نظر بدم چجوره تو تنت گفت یاشار گم شو برو خونه ولی با خنده من خواهش کردم و به بهونه التماس دستمو گذاشتم رو رونش دیدم چیزی نگفت همینجور میمالیدم و خواهش میکردم تا یه دونه زد تو سرم و خندید و گفت حالا بیا یه چایی بخور رو برو، منو بگی بال در آوردم رفتیم تو و یه چایی گذاشت و اومد نشست و شروع کرد تعریف کردن من گفتم زندایی حالم خوب نیست میشه من برم تو اون اتاق و با هم چت کنیم؟ بهش فهموندم که میخوام جق بزنم گفت نه خفه شو بازم با خنده ، گفتم نمیتونم کنترل کنم ، یهو گفت من رومو میکنم اونطرف تو کارتو کن … پاای نزدیک بود آبم بیاد یه دامن تا رو قوزک پا پوشیده بود و یه تیشرت، من گفتم باشه فقط پشتت به من باشه من بتونم ببینم گفت هاک تو سرت هیزی کون زن مردم نکنی و جفتمون خندیدیم و ادامه داد که فقط زود باش تا کسی نیومده منم با نگاه کردن به کونش یه دست جق حسابی زدم وقتی آبم اومد با صدا ارضا شدم زندایی گفت راحت شدی جقی 😂 منم گفتم به لطف شما که دیگه چیزی نگفتیم و من رفتم…
این داستان من بود اگه باور نمیکنی به تخمم هم نیست ولی حقیقت بود…
امیدوارم اتفاقای سکسی تری از این به بعد بیفته و بیام بقیشو هم تعریف کنم ✌🏼✌🏼
به امید روزای بهتر برای هممون

نوشته: Dr yashar


👍 1
👎 28
67201 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

923731
2023-04-17 00:49:03 +0330 +0330

دیگ یه جق ک این همه فلسفه چینی نداشت

2 ❤️

923750
2023-04-17 01:22:43 +0330 +0330

واقعا خاک تو سر جلقیت کنن این همه چرت و پرت برا یه جلق نوشتی

1 ❤️

923773
2023-04-17 03:02:44 +0330 +0330

کوووونی اینم داستانه نوشتی دریا اونجا پیشته تو دنبال قطره میگردی کوووونیه جقی . چشات کور بشه که اون زندایی حرومت بشه

0 ❤️

923782
2023-04-17 04:22:53 +0330 +0330

خاک تو سرت جقی
از این بهتر پا بده خوب میکردیش دیگه
البته هدف کردن نبوده حق زدن بوده 😀 😀

0 ❤️

923793
2023-04-17 07:01:18 +0330 +0330

اسم داستانتو عوض کن ، بذار جقی

0 ❤️

923822
2023-04-17 13:43:56 +0330 +0330

اخه ارزش داری بهت فحش بدیم جقی بدبخت

0 ❤️

923834
2023-04-17 16:08:19 +0330 +0330

ز گهواره تا گورتو گاییدم با این چرندیادت جقی خاک برسر

1 ❤️

923859
2023-04-17 21:35:20 +0330 +0330

زندایی،اندامش کاملا زنونه!؟
مگه کمی زنونه یا نسبتأزنونه و… هم داریم!!؟!

0 ❤️

923864
2023-04-17 22:11:57 +0330 +0330

جقی ابنه ای

0 ❤️

923901
2023-04-18 02:19:33 +0330 +0330

💩 💩 💩 ریدی کصمغز

0 ❤️

923912
2023-04-18 03:13:39 +0330 +0330

اولین کستان نویسی که با افتخار گفت من جقی ام
بچه جون تو ته تهش سکسی ترین اتفاقی که ممکنه تو زندگیت بیوفته اینه که من زنتو بکنم و تو جق بزنی
اونم نمیخواد بنویسی،خودمون فهمیدیم جقی هستی.

0 ❤️

923973
2023-04-18 14:25:32 +0330 +0330

Oskol jaghi

0 ❤️




آخرین بازدیدها